غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

۳۲ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

اگر گمان آن دارید که من خطا کرده‏ام و گمراه شده‏ام ، پس به چه سبب همه امت محمد ( صلى اللّه علیه و آله ) را به گمراهى من ، گمراه مى‏شمرید و آنان را به خطایى که من کرده‏ام ، بازخواست مى‏نمایید و به گناهى که من مرتکب شده‏ام به کفر نسبت مى‏دهید ؟ شمشیرهاى خود را بر دوش نهاده ، بر سر بیگناه و گناهکار فرود مى‏آورید و گناهکار و بیگناه را با هم در مى‏آمیزید . و خود مى‏دانید ، که رسول اللّه ( صلى اللّه علیه و آله ) کسى را که مرتکب زناى محصنه شده بود ، سنگسار نمود . سپس ، بر او نماز کرد و میراثش را به کسانش داد . قاتل را کشت و میراثش را به کسانش داد . دست دزد را برید و زناکار غیر محصن را تازیانه زد ولى ، سهمى را که از غنایم نصیبشان مى‏شد به آنان پرداخت و رخصت داد که با زنان مسلمان ازدواج کنند . رسول الله (صلى اللّه علیه و آله ) آنان را به سبب گناهى که مرتکب شده بودند ، مواخذه کرد و حدّ خدا را بر ایشان جارى ساخت ولى از سهمى ، که اسلام برایشان معین کرده بود منعشان ننمود و نامشان از میان مسلمانان نزدود.

شما بدترین مردم هستید ، از کسانى که شیطان به هر سو که خواهد آنان را مى‏کشاند و گمراه و سرگردان مى‏سازد . بزودى دو گروه به سبب من هلاک شوند .

یکى ، دوستى که در دوستى من افراط کند و این دوستى او را از راه حق دور سازد و دیگر ، دشمنى که در دشمنى من افراط کند و دشمنى با من او را از راه حق دور سازد .

بهترین مردم کسانى هستند که راه میانه را برگزیدند ، پس همراه آنان باشید ، همراه جماعت بزرگتر . زیرا دست خدا با جماعت است و از تفرقه حذر کنید ، زیرا کسانى که از جماعت کنارى مى‏گیرند طعمه شیطان‏اند مانند گوسفندى که از گله جدا مى‏افتد و گرگ او را بر مى‏درد .

آگاه باشید ، هر که مردم را به این شعار دعوت کند ، بکشیدش اگر چه زیر این عمامه باشد.

آن دو حکم به داورى پرداختند تا آنچه را که قرآن زنده داشته است زنده دارند و آنچه را میرانیده است بمیرانند . زنده داشتن قرآن ، گرد آمدن است بر آنچه حکم کرده و میراندن قرآن ، جدا شدن از احکام آن است . اگر قرآن ما را به جانب ایشان کشاند ، از ایشان پیروى مى‏کنیم و اگر آنان را به جانب ما کشاند ، باید که از ما پیروى کنند .

خطبه 127 نهج البلاغه

 

 

پی نوشت: و چقدر تعداد خوارج روزگار ما زیاد است.

۳۱ تیر ۹۳ ، ۱۹:۴۲
صبا ..

اى ابوذر ، تو براى خدا خشمگین شدى ، پس ، امید در کسى بند که براى او خشمگین شده‏اى . اینان به خاطر دنیاشان از تو ترسیده‏اند و تو به خاطر دینت از آنان ترسیده‏اى . اینک ، آنچه را که به خاطر آن از تو ترسیده‏اند به ایشان واگذار و آنچه را که به سبب آن از ایشان ترسیده‏اى برگیر و رو به گریز نه .

اینان چقدر نیازمند چیزى هستند که تو آنها را از آن منع مى‏کردى و تو چه بى‏نیازى از آنچه تو را از آن منع کرده‏اند . فردا خواهى دانست که چه کسى سود برده و چه کسى فراوان رشک مى‏برد .

اگر درهاى آسمان و زمین را به روى بنده‏اى از بندگان خدا بربندند و آن بنده خدا ترس باشد ، خداوند برایش راهى خواهد گشود . پس ، جز حق تو را مونسى نباشد و چیزى جز باطل تو را به وحشت نیفکند . اگر دنیایشان را مى‏پذیرفتى ، تو را دوست مى‏گرفتند و اگر از دنیا چیزى بر مى‏گرفتى تو را در امان مى‏داشتند .

خطبه 130 نهج البلاغه


۳۰ تیر ۹۳ ، ۱۹:۴۱
صبا ..

-دیشب قبل از اینکه برویم مراسم احیا، اخبار تصاویری از غزه پخش کرد، زنانی که گریه می کردند و می نالیدند و که ما هیچ کاری نکرده ایم و در خانه هایمان نشسته ایم و باید بمیریم. بچه های معصومی که تنها جرمشان محل تولدشان هست و مجازات این جرم مرگ و زخمی شدن و به خون کشیده شدن است.

- دعای جوشن کبیر که خوانده می شود، یک لحظه هم تصویر زنان غزه از پیش چشمانم کنار نمی رود، یا غیاث من لاغیاث له، خدایا بیشتر از این مردم هم کسی هست که این روزها به فریادرسیت نیاز داشته باشه باشد؟!

"ای دادرس دادخواهان ای پناه پناه جویان ای امان بخش ترسناکان، ای کمک مومنان، ای رحم کننده مسکینان، ای پناه عاصیان"  به اینجا که می رسیم انگار که فقط زورم به خدا برسد، می گویم مگر اینها نام های تو نیست، مگر تو خدای ما و آنها و آن کودکان معصوم نیستی، پس کجایی؟ تو که داری می بینی، تو که داری می شنوی، ای کسی که بهترین بینندگانی، پس چرا هیچ اثری از گشایش نیست؟

خوب که با خدا دعوا میکنم، آن هم در شب 23 ماه رمضان، سکوت نفرت انگیز ابرمردان دنیا، سکوت 7 میلیارد جمعیت کره زمین یادم می آید، (بگذریم از کمپین های انسان های نوع دوستی که جمعیتشان به 10 میلیون نفر هم در کل دنیا نمی رسد)، می روم در کالبد آن زن غزه ای، که تنها جرمش محل سکونتش است و هر روز باید منتظر جنازه ای باشد، فرزندش، شوهرش، پدرش، برادرش، هر روز خون، هر روز مرگ، هر روز آه، و هر روز همه دنیا شاهد این جنایات باشند و هر روز همه سکوت کنند  و آن زن وقتی در مقابل خبرنگار قرار گیرد اولین جمله اش این باشد: " نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ".

به آن زن آرمان های سیاسی هیچ گروهی دخلی ندارد، آن زن صبر و امید به پیروزی را انتخاب کرده، آن زن ایمانش را به تو ثابت کرده است تو هم فتح قریبت را به او ثابت کن.

۳۰ تیر ۹۳ ، ۰۰:۱۵
صبا ..

به اسرار آگاه است و از رازهاى درون باخبر . بر هر چیز احاطه دارد و بر هر چیز غلبه دارد و بر هر کار تواناست .

بر هر یک از شماست ، که براى خدا کارى کند ، در روزهایى که فرصتى هست پیش از ناگهان فرا رسیدن اجلش و در زمان آسودگى ، پیش از گرفتار شدنش و به هنگامى که نفس تواند کشید ، پیش از بند آمدن نفسش . و باید که خویشتن مهیا دارد و جاى پاى استوار سازد و توشه‏اى برگیرد از آنجا ، که سراى کوچیدن اوست براى سرایى ، که جایگاه اقامت اوست .

پس اى مردم ، از خدا بترسید و آنسان که شما را به حفظ کتاب خود فرمان داده در حفظ آن بکوشید و حقوقى را که در میان شما به ودیعت نهاده رعایت کنید . زیرا خداوند سبحان ، شما را به عبث نیافریده و بیهدف وانگذاشته و در نادانى و نابینایى رها نساخته است . آنچه را باید به انجام رسانید معلوم کرده و به کردارتان آگاه است و مدت عمر شما معین کرده است . براى شما کتابى نازل کرده است که بیان دارنده هر چیزى است . پیامبر خود را چندان در میان شما زیستن داد تا دین خود را براى او و براى شما بدان گونه که در کتاب خود نازل کرده و خود مى‏پسندید ، به کمال رسانید و ، بر زبان او هر کارى را که خوش مى‏داشت یا ناخوش و آنچه را که باید کرد و نباید کرد ، به شما ابلاغ نمود . جاى عذرى برایتان باقى نگذاشت و حجت خود بر شما تمام کرد و وعید و تهدید خود بر شما عرضه داشت و شما را از عذاب سختى که

در پیش روى شماست بترسانید . پس باقى مانده عمر را دریابید و نفسهاى خود را در این روزهاى بازپسین به شکیبایى وادارید . زیرا زمان ، زمان اندکى است ، در برابر روزهایى که در غفلت گذرانیده‏اید و از موعظه اعراض کرده‏اید . به نفسهاى خود رخصت مدهید ، که این رخصتها ، شما را به راههاى ستم‏پیشگان مى‏برند و با نفسهاى خود نرمش به خرج مدهید ، که این نرمشها شما را به معصیت مى‏کشانند . اى بندگان خدا ، آن کسى که نیکخواه‏ترین مردم است نسبت به خود فرمانبردارترین آنهاست از خداوند و آنکه به خود خیانت ورزد بیشتر از دیگران معصیت او کند و بیشتر از همه خود را فریب داده است .

فریب خورده کسى است که خود را بفریبد . بر کسى باید رشک برد که دینش سالم مانده باشد و خوشبخت کسى است که از دیگران پند گیرد و شور بخت و شقى آن که فریب هوا و غرور خود خورد .

بدانید که ریاکارى هر چند اندک بود شرک است و همنشینى با اهل هوا و هوس ایمان را به فراموشى سپارد و چنان مجلسى ، مجلس شیطان است . از دروغ حذر کنید که دروغ از ایمان دور است . راستگو بر آستانه نجات و کرامت است و دروغگو بر پرتگاه سرنگونى و خوارى . حسد مورزید که حسد ایمان را مى‏خورد آنسان که آتش ، هیزم را .

با یکدیگر دشمنى مکنید که دشمنى هر خیر و برکتى را تباه مى‏کند . و خدا را از یاد مى‏برد . پس به آرزوها که موجب سبکى عقل و فراموشى یاد خداست میدان مدهید که این خود گونه‏اى فریب است و کسى که چنان کند ، فریب خورده است .

خطبه 85 نهج البلاغه

۲۹ تیر ۹۳ ، ۱۹:۴۰
صبا ..

این روزها که روزهای داغی واسه طرح اکرام ایتام هست و برآورده کردن آرزوهای یتیمان و مستضعفین در اولویت برنامه های تبلیغاتی سیما و خیریه ها قرار داره، یک چیز خیلی فکرم رو مشغول و توجهم رو جلب میکنه، اون هم نوع آرزوهای بچه های امروزی هست، کاری به سطح مالی خانواده ها ندارم ولی چه بر سر تربیت هامون اومده که بچه هامون از دوسالگی یا با آرزوی تبلت و لب تاپ  یا با خود این وسیله ها صبح رو به شب می رسونند!! 

وسط همین برنامه ها بود که یک شب گزارشی با نام غیرت شیرین پخش شد که یه دختر 10 -11 ساله اون قدر دیدش به دنیا وسیع بود و اونقدر زیبا با زشتی های دنیا برخورد می کرد، که برای من ببیننده فقط این سوال پیش آمد که پدر و مادر این دختر کی هستند و چطور این دختر رو تربیت کردند.

امروز که داشتم یه مقاله در مورد آخر الزمان و غرب می خوندم که چطور بشر داره به سمت مادی شدن صرف حرکت میکنه که این جمله ش واسم جالب بود و تصدیق کننده افکارم.

"در این وضع و تاریخ مستضعف نیز می خواهد جای زندگی مرفه و مرض ناک بورژوازی را بگیرد، گوئیا گوی سبقت را همگان از هم می ربایند" استاد فردید

 

و من این شب های قدر از تو می خوام که تقدیر روزهای باقیمانده از عمر مرا را به گونه ای بنویسی که بی توجه به این مسابقه باشم که چه مستضعف ،چه مرفه از شر مادی گرایی و در نهایت پوچ گرایی و دور شدن از تو در علم آموزیم، در کار و اشتغالم، در زندگی شخصی و خانوادگی ، در زندگی اجتماعی و سیاسیم در امان باشم. 

 

پی نوشت: از اینجا می تونید کلیپ غیرت شیرین را ببینید.  بهتون توصیه میکنم که حتما ببینید.

۲۹ تیر ۹۳ ، ۰۰:۱۳
صبا ..

وقتى که قصد حرکت به سوى خوارج نمود، و یکى از یارانش به او گفت:


اى امیرمؤمنان، اگر در این ساعت حرکت کنى با اطلاعى که از اوضاع کواکب دارم مى ترسم


به پیروزى نرسى! حضرت فرمود:


آیا تصور مى کنى به ساعتى راهنمایى مى نمایى که هر کس در آن ساعت حرکت کند زیان و ضرر از


او دور مى شود؟ و برحذر مى دارى از ساعتى که هر که در آن حرکت نماید زیان و ضرر وى را احاطه مى کند؟


آن که تو را در این گفتار تصدیق کند قرآن را تکذیب کرده، و به گمان خود از طلب یارى خدا در


به دست آوردن مطلوب و دفع مکروه بى نیاز شده. بنابر گفتار تو سزاوار است کسى که به گفته تو عمل


کند تو را ستایش نماید نه خدا را، زیرا به خیال تو آن که او را به ساعتى راهنمایى


کرده که در آن منفعت برده و از زیان در امان مانده تویى. سپس رو به مردم کرد و فرمود:


اى مردم، از آموختن علم نجوم بپرهیزید مگر به عنوان ابزارى براى جهت یابى در خشکى یا دریا،


زیرا نتیجه آموختن نجوم کهانت و پیشگویى است، و منجم چون کاهن، و کاهن همانند ساحر،


و سـاحر همچون کافـر است، و کافـر در جهنّـم است. به نـام خـدا حرکت کنیـد.

خطبه 78 نهج البلاغه

۲۸ تیر ۹۳ ، ۱۹:۳۹
صبا ..

 پدر و مادرم فداى کسانى باد که در آسمان مشهورند و در زمین مجهول . چشم به راه حوادث آینده باشید . حوادثى ، چون پشت کردن کارهایتان و گسستن پیوندهایتان و روى کار آوردن خردسالان و کهترانتان . در آن هنگام ، زخم شمشیر آسانتر است از به دست آوردن یک درهم از راه حلال . در آن هنگام آنکه چیزى مى‏ستاند ، پاداشش از آنکه چیزى عطا مى‏کند ، بیشتر است . در آن هنگام ، مستیتان از شراب نیست که از نعمت است و لذت جویى است .

سوگند مى‏خورید نه از روى ناچارى و ضرورت ، دروغ مى‏گویید ، بى‏آنکه به تنگنا افتاده باشید . در آن هنگام بلا شما را مى‏آزارد ، آنسان ، که پالان کوهان شتر را مى‏آزارد . چه دراز است رنج و محنت شما و چه دور است آستان امید شما .

اى مردم ، زمام این اشتران را ، که بار گناهانتان را بر پشت دارند ، از دست رها کنید و از گرد سلطان خود پراکنده مشوید تا چون کارى کنید خود را نکوهش کنید . خویشتن را در لهیب فتنه‏اى که به شما روى آورده میفکنید و از راههاى فتنه باز گردید و جاده را براى آن خالى گذارید . به جان خودم سوگند ، که در شعله آن مؤمن بسوزد و آنکه مسلمان نیست ، در امان ماند . [ مثل من در میان شما چون چراغى است در تاریکى که هر که پاى به درون تاریکى نهد از آن نور گیرد . اى مردم ، بشنوید و به خاطر بسپارید و گوش دل حاضر آرید تا نیک دریابید . ]

خطبه 229 نهج البلاغه

۲۷ تیر ۹۳ ، ۱۹:۳۸
صبا ..

کسى که نه بجا و نه بحق ، به کسى که سزاوار احسان نیست ، احسان کند ، جز ستایش مشتى فرومایه و ثناى جماعت اشرار و نادانان بهره‏اى نخواهد برد . آن هم تا زمانى که ، احسانش در حق ایشان بر دوام باشد . براستى چه دستى بخشنده دارد ولى از انفاق در راه خدا بخل مى‏ورزد .

کسى که خدا به او مال و خواسته‏اى ارزانى داشته ، باید که به خویشاوندان برساند و مهمانیهاى نیکو دهد و اسیران و گرفتاران را از بند برهاند و به فقیران و وامداران چیزى عطا کند . و تا ثوابى حاصل کند ، خود شکیبایى ورزد و حقوقى را که به گردن دارد ، ادا نماید و با سختیها بسازد . دست‏یافتن به این خصلتها ، در دنیا سبب شرف و بزرگى و درک فضایل آخرت شود . [ اگر خدا بخواهد . ]

خطبه 142 نهج البلاغه

۲۶ تیر ۹۳ ، ۱۹:۳۷
صبا ..

گویند که امیر المؤمنین ( ع ) را مصاحبى بود به نام همام که مردى عبادت پیشه بود . روزى گفتش که اى امیر المؤمنین ، پرهیزگاران را برایم وصف کن . آنسان که گویى در آنها مى‏نگرم . على ( ع ) در پاسخش درنگ کرد ، سپس گفت :

از نشانه‏هاى یکیشان این است که مى‏بینى که در کار دین نیرومند است و در عین دوراندیشى نرمخوى و ایمانش همراه با یقین است و به علم آزمند و علمش آمیخته به حلم و توانگریش همراه با میانه‏روى است و عبادتش پیوسته با خشوع . در عین بینوایى محتشم است و در عین سختى ، صابر . در طلب حلال است و در جستجوى هدایت شادمان . از آزمندى به دور است . در آن حال ، که به کارهاى شایسته مى‏پردازد ، دلش بیمناک است . سپاسگویان روز را به شب مى‏آورد و ذکرگویان شب را به روز مى‏رساند . شب را در عین هراس مى‏گذراند و شادمانه دیده به دیدار صبح مى‏گشاید . هراسش از غفلتى است که مبادا گریبانگیرش شود و شادمانیش از فضل و رحمتى است که نصیبش گشته .

اگر نفسش در طلب چیزى ناخوشایند سرکشى کند ، پاى مى‏فشرد تا خواهشش را برنیاورد . شادمانى دلش ، چیزى است که پایدار است و پرهیزش ، از چیزى که نمى‏پاید . دانش را به بردبارى آمیخته است و گفتار را با کردار . او را بینى که آرزویش کوتاه است و خطایش اندک . دلش خاشع است و نفسش قانع . خوردنش اندک است و کارهایش آسان و ، دینش محفوظ و ، امیالش مرده و خشمش ، فرو خورده .

به خیرش امید است و از شرش ایمنى . اگر در جمع غافلان باشد ، نامش را در زمره ذاکران نویسند و اگر در میان ذاکران باشد ، در شمار غافلانش نیاورند .

اگر بر او ستمى رود ، عفو کند و به آن کس ، که محرومش داشته ، بخشش نماید . و با هر که از او ببرد ، پیوند کند . زشتگویى از او دور است . گفتارش نرم است . ناپسندى در او ناپیداست و نیکوکارى در او هویدا . همواره خیرش روى آورده و شرش پشت کرده باشد . در شدایدى که دیگران را مى‏لرزاند ، او از جاى نمى‏شود و در مکاره شکیبایى را از دست نمى‏هلد و چون در امن و راحت باشد ، سپاس حق به جاى آورد . بر کسى که دشمن دارد ستم روا ندارد و محبت دیگران به گناهش نکشاند .

پیش از آنکه بر زیانش شهادت دهند ، او خود به حقیقت اعتراف مى‏کند . و چون به پاسدارى امرى وادارندش ، ضایعش نمى‏گذارد . آنچه را که خواهند که به خاطر بسپارد از یاد نمى‏برد . دیگران را با القاب زشت نمى‏خواند .

به همسایه زیان نمى‏رساند . به هنگام مصایب شماتت روا نمى‏دارد . به باطل وارد نمى‏شود و از حق پاى بیرون نمى‏نهد . اگر خاموش باشد از خاموشى خویش غمگین نمى‏گردد . صدا به خنده بلند نمى‏کند . چون بر او ستمى رود صبر مى‏کند تا خدا انتقامش را بستاند . خود را به رنج مى‏افکند و مردم از او در راحت‏اند .

براى روز بازپسین ، خویشتن به مشقت مى‏اندازد و مردم را راحت مى‏رساند . از هر که دورى گزیند به سبب پارسایى و پاکى است و به هر که نزدیک شود به سبب نرمخویى و رحمت است . نه دورى گزیدنش از روى تکبر است و نه نزدیک شدنش از روى مکر و خدعه .

گوید که همّام از این سخن بیهوش شد و در آن بیهوشى جان داد . امیر المؤمنین گفت که :

بر جانش بیمناک بودم .

سپس فرمود :

آرى ، اندرزهاى رسا به هر که اهلش باشد چنین کند .

یکى گفت : یا امیر المؤمنین تو خود چگونه‏اى ؟ گفت :

واى بر تو ، مرگ هر کس را زمانى است که از او در نگذرد و سببى است که از آن بیرون نرود از اینگونه سخنان بازایست که شیطان بر زبان تو دمیده است .

خطبه 184 نهج البلاغه - قسمت دوم


۲۵ تیر ۹۳ ، ۱۹:۳۶
صبا ..

گویند که امیر المؤمنین ( ع ) را مصاحبى بود به نام همام که مردى عبادت پیشه بود . روزى گفتش که اى امیر المؤمنین ، پرهیزگاران را برایم وصف کن . آنسان که گویى در آنها مى‏نگرم . على ( ع ) در پاسخش درنگ کرد ، سپس گفت :

اى همّام از خدا بترس و نیکوکار باش که خدا با کسانى است که پرهیزگارى کنند و نیکوکارند .

همّام بدین سخن قانع نشد و على ( ع ) را سوگند داد . على ( ع ) حمد و ثناى خداى به جاى آورد و بر محمد ( ص ) و خاندانش درود فرستاد سپس فرمود :

اما بعد ، خداوند ، سبحانه و تعالى ، موجودات را بیافرید ، و چون بیافرید از فرمانبرداریشان بى‏نیاز بود و از نافرمانیشان در امان . زیرا نه نافرمانى نافرمایان او را زیانى رساند و نه فرمانبردارى فرمانبرداران سودى . آنگاه روزیهایشان را میانشان تقسیم کرد و جاى هر یک را در این جهان معین ساخت . پس پرهیزگاران را در این جهان فضیلتهاست . گفتارشان به صواب مقرون است و راه و رسمشان بر اعتدال و رفتارشان با فروتنى آمیخته . از هر چه خداوند بر آنها حرام کرده است ، چشم مى‏پوشند و گوش بر دانستن چیزى نهاده‏اند که آنان را سودى رساند . آنچنان به بلا خو گرفته‏اند که گویى در آسودگى هستند . اگر مدت عمرى نبود که خداوند برایشان مقرر داشته ، به سبب شوقى که به پاداش نیک و بیمى که از عذاب روز بازپسین دارند ، چشم بر هم زدنى جانهایشان در بدنهایشان قرار نمى‏گرفت . تنها آفریدگار در نظرشان بزرگ است و جز او هر چه هست در دیدگانشان خرد مى‏نماید . با بهشت چنان‏اند که گویى مى‏بینندش و غرق نعمتهایش هستند . و با دوزخ چنانند که گویى مى‏بینندش و به عذاب آن گرفتارند . دلهایشان اندوهگین است و مردمان از آسیبشان در امان‏اند . بدنهاشان لاغر است و نیازهاشان اندک است و نفسهایشان به زیور عفت آراسته است . روزى چند در بلا پاى مى‏فشرند و از پى آن آسایشى ابدى دارند . این معاملت ، که پروردگارشان نیز برایشان آسانش ساخته است ، سود بسیار دهد . دنیا در طلب آنهاست و آنها از دنیاگریزان‏اند . به اسارتشان مى‏گیرد ولى جانهاى خویش به فدیه دهند تا از اسارت برهند .

اما شبها ، همچنان برپاى ایستاده‏اند تا جزء جزء کتاب خدا را بخوانند . مى‏خوانند و آرام و با تأنّى و تدبّر مى‏خوانند . به هنگام خواندنش خود را اندوهگین مى‏سازند و داروى درد خویش از آن مى‏جویند . چون به آیتى رسند که در آن بشارتى باشد ، بدان میل کنند و در آن طمع بندند و چنانکه گویى در برابر چشمانشان جاى دارد ،جانهاشان به شوق دیدار سر مى‏کشد و چون به آیتى رسند که در آن وعید عذاب باشد گوش دل بدان مى‏سپارند و پندارند که اکنون بانگ جوش و خروش جهنم در گوششان پیچیده است . در برابر پروردگارشان میان خم کرده‏اند و پیشانى و کف دست و زانو و نوک پاى بر زمین نهاده‏اند و از خداوند تعالى مى‏طلبند که آزادیشان بخشد .

اما در روزها ، عالمان‏اند ، بردباران‏اند ، نیکوکاران‏اند ، پرهیزکاران‏اند . بیم خداوندشان چنان تراشیده که تیرگران تیر را بتراشند . چون بیننده‏اى در آنان نگرد ، پندارد که بیمارند و حال آنکه ، بیمار نیستند و گوید بى‏شک در عقلشان خللى است . آرى ، کارى بزرگشان به خود مشغول داشته .

از اعمال خویش چون اندک باشد ، ناخشنودند و چون بسیار باشد در نظرشان اندک نماید ، که اینان پیوسته خود را متهم مى‏دارند و از آنچه مى‏کنند بیمناک‏اند .

چون یکیشان را به پاکى بستایند ، از آنچه درباره‏اش مى‏گویند بیمناک مى‏شود و مى‏گوید که من خود به خویشتن آگاهترم و پروردگار من به من از من آگاهتر است . اى پروردگار من ، مرا به آنچه مى‏گویند مؤاخذت مکن ، مرا بهتر از آنچه مى‏پندارند بگردان و گناهان مرا که از آن بى‏خبرند ، بیامرز .

خطبه 184 نهج البلاغه - قسمت اول 

۲۵ تیر ۹۳ ، ۱۹:۳۵
صبا ..