غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

۵ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

سلام،


وسط یه دنیا کار، دلم نوشتن خواست یعنی به بن بستی رسیدم که دلم دیوارهای غارم را بهانه گرفت شاید  پس از نوشتن فرجی حاصل شد.


از 4 سال پیش که من با رویکردی جدید به دین اسلام گرویدم، دعاهایی رو که میخونم با تامل بیشتری انتخاب میکنم، قبل از اون تو سربالایی های زندگی تقریبا میشه گفت ختم مفاتیح داشتم!!  البته اون زمان ها هم آنچنان طوطی وار و سرسری هم نبود ولی بعدها که تامل کردم دیدم ممکنه هر لعنی که میگم اول به خودم برسه بعد به آل زیاد و آل مروانناراحت پس بهتر دیدم که اول شناختم رو بیشتر کنم و بعد ...


از اون سال تا حالا دعاهایی که ثواب های نجومی دارن و قراره نقش 300 سال روزه و نماز رو بازی کنند هم تقریبا از برنامه حذف شد. خلاصه این مناجات ها بودند که در مفاتیح دلربایی میکردن. تا اینکه امسال که رمضان شروع شد و من از روزه داری محروم، به ذهنم خطور کرد که حداقل دعاهای بعد از نماز رمضانیه رو بخونم.


روز اول و اولین دعا این بود:


اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَیْتَنِی


همین یه جمله رو که خوندم، گفتم چه خودخواهانه!! این همه آدم بدبخت و مریض و ندار وجود داره من هر سال برم حج که چی بشه؟


"کعبه همین جاست کجا می روی؟"


حتی علمای همین اسلام!! هم اخیرا هر سال حج رفتن رو منع کردن.


خلاصه که از خیر این دعا گذشتم و تو دلم گفتم تو این 3 -4 سال هم کار درستی می کردم و با خودم قرار گذاشتم که فقط اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلى اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ رو بخونم که با عقل ناقص من بیشتر جور در میاد!!


اما از همون روز ذهنم مشغول حج و زیارت هر ساله بود که چرا ؟ 


خیلی کارهای واجبتر از حج است که میشه پروردگار رو به عینه درونشون دید، پس چرا تو این دعا و خیلی از دعاهای دیگه اینطور گفته شده، چرا هر سال؟


این چند روز هم که حسابی سرم شلوغ بود و وسط شلوغی ها دلم گاه وبیگاه دنبال یه فرصت برای خلوت کردن با خودش می گشت، دنبال آرزوهای دور رفت و رفت تا رسید به شهر آرمانی (مدینه فاضله) .


تو این شهر دیگه لازم نیست دعا کنیم که خدایا گرسنه ها رو سیر کن، قرض مقروضین رو ادا کن و خیلی از چیزهایی که دغدغه این روزهامون هست. اینکه هر سال واجب الحج باشی یعنی 40 تا همسایه ت مشکلی ندارن که بدست تو حل بشه و خیلی چیزهای دیگه .تو این شهر شاید سالی چند روز زیارت خونه خدا رفتن عوارض مخرب الان رو نداشته باشه ، هر موقع دلت پر زد که بری حرم امن الهی، می تونی به ندای دلت تا سال تموم نشده پاسخ بدی.


کاش عمرم اجازه تعبیر این رویا رو بده!


کاش درکم از اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ مَا أَبْقَیْتَنِی درست باشه!


کاش میتونستم از نظرات بقیه هم در این مورد مطلع بشم

۱ نظر ۲۷ تیر ۹۲ ، ۲۲:۲۲
صبا ..

سلام،


 من معاد رو به صورت روحانی میبینم، حداقل برای خودم.


و بزرگترین و سخت ترین عذاب همونی هست که تو دعای کمیل می گه 


"و جمعت بینی وبین اهل بلائک و فرقت بینی وبین احبائک واولیائک"


اینکه دلت تو رو بخواد ولی تو آدم رو نخوای، دلت لک بزنه برای گرسنگی و تشنگی ماه رمضون، برای اینکه موقع افطار وقتی حی علی خیر العمل رو می شنوی به این فکر کنی که بهترین عمل باز کردن روزه ت هست. اینکه بخاطر تو و به اسم تو یک ماه تمرین اراده کنی و حالا نتونی.


بغض داره خفه م میکنه ،امسال باید برم تو کلاس تجدیدی ها بشینم.


همه ی سال امیدم به ماه رمضون بود، از اینکه می تونستم روزه بگیرم بدون اینکه آخ بگم مغرور بودم، چقدر ناشکری و چقدر کودکانه و ابلهانه لک صمت!!!


اگه تو نخوای هیچی نیستم ، قدم از قدم نمی تونم بردارم چه برسه به روزه داری.


سخت امتحان میگیری، سخت!!!  امتحانات open book هست ولی برای کسی که مفهوم رو درک نکرده 100 تا کتاب جزوه هم جلوش باز باشه باز نتیجه امتحانش افتضاح میشه.


حس دانشجویی رو دارم که تو آزمایشگاه بخاطر بدیهی فرض کردن درس یه قطعه رو سوزنده و از اون درس افتاده، امیدوارم تا آخر عمر یادش نره که اشتباهش کجا بوده. 


و خدعتنی الدنیا بغرورها 


انگار دعای کمیل رو برای من گفتن.


 


خدایا خیلی درد داره.

۱۸ تیر ۹۲ ، ۲۲:۱۹
صبا ..

سلام


امروز به همراه دوستانی که در دوره کارشناسی باهاشون هم اتاق بودم منزل مامان ایلیا جمع شده بودیم. مناسبت این جمع شدن هم قدم نهادن ایلیا کوچولوی نازماچ به زندگی جدیدش بود.


بعد از مدت ها دور هم جمع شدن و تعریف کردن واسه روحیه این روزهای من که سراسر استرس هست فوق العاده بود.


اما


مامان ایلیا یک دفعه از تو آشپزخونه با یک کیک و شمع های روش که سال تولد منو نشون می داد ظاهر شد، آخه فردا تولد منه، وای که چقدر سورپرایز شدم، اصلا فکرشم نمی کردم بخاطر مشغله ی تولد ایلیا یادش باشه حتی واسه تولدم بهم مسیج بده چه برسه به اینکه...


سورپرایزش در این روزهای قحطی معرفت و دوستی فوق العاده بهم چسبید.لبخند


 

از فردا آخرین سال دهه ی سوم عمرم شروع میشه، همیشه روز تولدم مثل روز اعلام نتایج  امتحانات واسم می موند، یک نگاه عمیق به گذشته و یک دنیا برنامه برای آینده، امسال حس نگاه عمیق به گذشته و حسرت روزهای از دست رفته رو ندارم. هدیه ی تولدم رو پروردگارم پیشاپیش بهم داده، "فرصت دوباره زندگی کردن و تجربه کردن" ، چیزی که هر سال واسم بدیهی بود و درک نمی کردم چقدر شگرف و خواستنی هست.


کاش بتونم اونطوری که لایق پروردگارم هست، زندگی (بندگی) کنم.

۱۵ تیر ۹۲ ، ۲۲:۱۸
صبا ..

سلام،


این چند مدته بخاطر نادانی و عدم تسلط فشار بسیاری رو متحمل شدیم.


کار به جایی رسیده بود که بعضی شبا گلایه می کردیم که خدایا خودت رو ببخش که من اینقدر باید زجر بکشمدل شکسته بعد از چند روز دیدیم آن اعمال زجرآور که مربوط به سلامتیمان هم بود انچنان هم سخت و طاقت فرسا نیست و ما ناشی بودیم.


در مورد آن مهم هم فعلا در loopi ابدی گیر کردیم که هر روز متوجه کج نهادن خشت اول خودمان می شویم، که اگر روز اول عین فرزند آدم( قابیل نه ها، هابیل ) خشت اول را درست نهاده بودیم اکنون از این loop با سربلندی و غرور بیرون آمده بودیم و گام های انتهایی رو می پیمودیم 


خلاصه که از ماست که بر ماست.


و پروردگارمان این وسط هیچ پدرکشتگی با ما ندارد، و اصلا هم اینطور نیست که هر که در این بزم مقرب تر باشد، جام بلای بیشتری به او عطا نمایند. که جام بلاها حاصل جهل خودمان است.


و آنچنان که از شواهد بر می آید نیز:


لهم البشرى فی الحیاة الدنیا وفی الآخرة لا تبدیل لکلمات الله ذلک هو الفوز العظیم


 

پی نوشت:


یادمان باشد جوگیر نشویم. چه خبر خوشی به ما رسد چه و اندوهی. که بارها آزموده ایم که مصیبت ظاهرش دردآور و ملول کننده است و گرنه در اغلب اوقات سرآغاز نیکی ها بوده و آن شادی کزایی یکی از نقاب های این دنیای الوان.

۱۰ تیر ۹۲ ، ۲۲:۱۷
صبا ..

"آگاه باشید که بر دوستان خدا نه بیمى است و نه آنان اندوهگین مى‏شوند."  سوره یونس. آیه 62


 


چقدر با دوستی با تو فاصله دارم.!!!

۰۲ تیر ۹۲ ، ۲۰:۰۳
صبا ..