غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

من طربم، طرب منم!

جمعه, ۱۶ تیر ۱۳۹۶، ۰۸:۳۴ ب.ظ

ذهن من کلا در حال بررسی هست. بررسی دقیقه ها و لحظه ها. بررسی اینکه خوشبختم یا نه؟ راضی ام یا نه؟

به زندگیم از زوایای مختلف و از بعدهای مختلف نگاه میکنم! از زندگی کاری ام راضی نیستم و خب حق هم دارم! زندگی خانوادگی ام درگیر مسائل ساده ای نیست و راه حل ساده ای هم نداره! زندگی پژوهشی و تحصیلی ام رضایتبخش نیست! با خود آرمانی ام و اهداف فردیم فرسنگ ها فاصله دارم! زندگی عاطفی ام هم که ....،  وضعیت سیاسی و اجتماعی محیط اطرافم یه چیزی فراتر از فاجعه است و ... ولی هیچ کدوم از اینها دلیل نمیشه که من احساس خوشبختی نکنم، یا من از ماهیت کلی زندگی ام ناراضی باشم. 

بارها نوشتم و باز هم می نویسم از اینکه هستی رو تجربه میکنم کاملا راضی ام. زمان هایی بوده که دلم خواسته توی یک زمان دیگه یا یک مکان دیگه زندگی کنم ولی باز هم این دلیل نمیشه که حالا  که در جایگاه فعلی هستم کلا ناراضی باشم. اون نارضایتی هایی که بالا ذکر کردم نشون دهنده اهداف من و مسیر تلاشم هست. هر چند که تلاش هام گاهی هیچ کم و کسری نداشته ولی نتایجی که بدست اومده هم هیچ تناسبی با تلاش هام نداشته! هر چند که خیلی چیزها اصلا به تلاش من بستگی نداره ولی باز هم هیچ کدوم از اینها دلیلی نمیشه که من تلاش نکنم که ثانیه های زندگیم رو، اون ثانیه هایی که برنامه ش مال خودم هست و قابل کنترل، به فکر به نارضایتی و شکایت بگذرونم. لحظه های زندگی هر کدومشون فقط یکبار هستند و من دوست دارم تجربه های جدید و تا اونجایی که ممکنه شاد رو تو اون لحظه ها بگنجونم. دوست دارم همون طور که تو اهداف امسالم گفتم دریابم و بسازم دم هایی رو که با طرب می گذرند.

در راستای همین افکار، تصمیم گرفتم برای تولد امسالم یه مهمونی تولد خانمانه بگیرم (تو خانواده ما تمام مهمونی ها، من جمله تولدها، خانوادگی هست). مهمون ها رو که دعوت کردم همگی خوشحال شدند و استفبال کردند. 4شنبه ظهر یه یک ساعتی مرخصی گرفتم و رفتم واسه خودم دو تا عطر خوشبو خریدم. عطرها رو با یه کاغذ کادوی خوشکل کادو کردم و به عنوان اولین هدیه گذاشتم رو میز!! و اولین کادو بازش کردم و به همه گفتم کادوی خودم به خودمه و شما هم ایده بگیرید و به خودتون کادو بدین. همه مهمونا گفتند که چقدر به همچین مجلسی نیاز داشتند و کلی لحظات پر از شادی در کنار هم داشتیم و شب واقعا دوست داشتنی و به یادموندنی بود.

چند روز هم پیش ر جان گفت که همو بببینم. آخه از بعد از مراسم عروسی ش فقط تلفنی حرف زده بودیم! واسه امروز صبح قرار صبحانه گذاشتیم تو یه هتل. و یه صبحانه فوق لاکچری رو صرف کردیم و از هر دری حرف زدیم و وقتی به این نتیجه رسیدیم که داریم می ترکیم!! بلند شدیم اومدیم بیرون. پیاده راه افتادیم و سر از خونه ر جان در آوردیم. چقدر خوب بود دیدن خوشبختی دوستی که همیشه دوست داشتی شادی و آرامش و خوشبختی ش رو ببینی. 


شروع  سال جدید رو دوست داشتم و احساسم، واقعا شادی بود. 

۹۶/۰۴/۱۶
صبا ..

تولد

نظرات  (۸)

تولدت مبارک بوده باشه :) وقتی مسائل را با فاصله گرفتن نگام میکنیم کلیت شون بهتر درک میشه، احتمالا الان بهتر میبینی که اون موقع چه حس و حال و موقعیتی داشتی و چقدر خوب مدیریتش کردی :*

پاسخ:
مرسی عزیزم :))

آره زمان یه نیروی جادویی داره :)

از مدیریت اون روزهام میشه گفت راضیم ولی مدیریت این روزهام جای بحث داره :) 
با تاخیر تولدتون رو تبریک میگم.
قلم زیبایی دارین.
پاسخ:
ممنون دوست عزیز. لطف دارید شما.

نگاهتون زیباست:)
۲۱ تیر ۹۶ ، ۱۳:۰۵ محبوب حبیب
سلام صبا جان
تولدت مبارک خانم :)
این تیکه ها رو میخوندم یه لحظه یادم رفت تو نوشتی حس میکردم نوشته خودمه "از زندگی کاری ام راضی نیستم و خب حق هم دارم! زندگی خانوادگی ام درگیر مسائل ساده ای نیست و راه حل ساده ای هم نداره! زندگی پژوهشی و تحصیلی ام رضایتبخش نیست! با خود آرمانی ام و اهداف فردیم فرسنگ ها فاصله دارم! زندگی عاطفی ام هم که ....،  وضعیت سیاسی و اجتماعی محیط اطرافم یه چیزی فراتر از فاجعه است و ... " 
و من هم فعلا ً سعی میکنم تا می تونم کاری کنم و چیزهایی رو که نمی تونم رو بهشون فکر نکنم.
ولی خوب سخته. یه وقتهایی که همه چیز همزمان هجوم میاره واقعا کم میارم.
راستی چه خبر از اون برنامه هایی که توی تلگرام من در جریانش هستم؟  (خوب رمزی گفتم :دی )
نتیجه شون چی شد؟
پاسخ:
سلام عزیززززم

ممنونم دوستم *:

می دونی محبوب جان تا موقعی که خودم خوبه هجوم ها قابل کنترلن. و امان از روزی که خودم خوب نباشم یه پخ!!! هم قابل کنترل نیست. 
امیدوارم تو هم خودت خوب باشی و مثل همیشه پر از راه حل برای حل مسائل.

اصولا من تا از چیزی نتیجه بگیرم باید چند برابر بقیه صبر کنم. فرصت شد میام بیشتر حرف می زنم.
ممنون
خانم هستم.
پاسخ:
خب خدا رو شکر یکی از مجهولات حل شد ؛)
۱۹ تیر ۹۶ ، ۱۸:۲۶ دختر معمولی
تولدت مبارک راستی :)
ببخشید یادم رفته بود تبریک بگم :D
پاسخ:
ممنون عزیززززم :*

لطف داری گلمممم. این حرفا چیه ؛)
سلام. خوبین؟
خونۀ جدید مبارک.
دلمون برا نوشته هاتون تنگ شده بود.
پاسخ:
سلام. ممنونم

شما خوبین دوست بی نام.

لطف دارید شما.

جسارتا شما خانومید یا آقا؟!!!
۱۷ تیر ۹۶ ، ۱۷:۲۷ مامانی و سه تا نینی
عزیز دلم راستی تولدت رو یادم رفت تبریک بگم انشالله بهترین ها برات پیش بیاد 
اونا هم خوبن وقت تنفس ک چه عرض کنم خیلی زمان منو میگیرن خیلییییی 
شیراز چطور هوا امسال نتونستم تابستون بیام شیراز با اینا مگه میشه جایی رفت !
پاسخ:
ممنون مامانی مهربوووون

ان شالله که سالم باشند این مردان کوچک و کانون خانوادتون مثل ظهر تابستون گرم باشه

شیرازم خوبه و مثل تابستون همه جا آفتابش جنگه!! 
با فسقلی ها فعلا سرتون گرمه اصلا فکر نکنم کار به فکر کردن به سفر هم برسه چه برسه به خود سفر!!!

مواظب خودت و گل پسرا باش.

من هنوز مشتاق دیدن روی ماهشون هستم.
۱۶ تیر ۹۶ ، ۲۳:۲۶ مامانی و سه تا نینی
سلام صباااااا جووووون 
خونه جدید مباااااارک خانمی 🌹🌹🌹🌹
پاسخ:
سلام عزیزززم.
ممنونم و خوش آمدی.
گل پسرا چطورن؟ وقت تنفس بهت میدن؟ ;)