غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

من از مرگ نه که ...

جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۴۲ ب.ظ

من از مرگ نه که از مردن بی عشق میترسم..
میترسم از شبى که بمیرم بى آنکه آخرین کلامم "دوستت دارم " باشد ... من از مرگ نه که از زیستن بى عشق میترسم.. میترسم مرگ بیاید قبل از آنکه سرزمین هاى دور را دیده باشم.. قبل از آنکه زندگى فرصت زیستنم داده باشد .. میترسم که به قدر کفایت نبوسیده باشم که ننوشیده باشم که نرقصیده باشم.. که در آغوش نگرفته باشم..
من از مرگ نه که میترسم آن قدر که باید ندیده باشم، نخندیده باشم، فریاد نزده باشم..
من از مرگ نه که از نزیستن قبل از مرگ میترسم...من از مرگ نه که از مُردن بى عشق میترسم...

منصوره صالحی

۹۶/۰۸/۱۲
صبا ..

حرف دل

مرگ

نظرات  (۶)

انشاالله..
پاسخ:
ان شالله (گل)
و ان منکم الا واردها! بالاخره یک دور گذر همه به اونجا میفته! حالا یا برد و سلام رد میشیم به لطف و رحمت خدا و معصومین، یا اگر اعتقاداتمون سالم باشه و گناهانی داشته باشیم، چند وقتی کباب میشیم تا گناهامون بسوزه و بتونیم بگذریم از منقل و بریم جاهای خوب :))
پاسخ:
امیدوارم برای همه مون:
رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ
بالاخره منقل برای کباب کردن است دیگه! کبابمون میکنند خدایی نکرده :))
پاسخ:
مَا هَکَذَا الظَّنُّ بِکَ وَ لاَ أُخْبِرْنَا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یَا کَرِیمُ یَا رَبِ
پیش از پژمردن آخرین گل
بر آنم که زندگی کنم
بر آنم که عشق بورزم
برآنم که باشم
در این جهان ظلمانی
در این روزگار سرشار از فجایع
در این دنیای پر از کینه
نزد کسانی که نیازمند منند
کسانی که نیازمند ایشانم
کسانی که ستایش انگیزند
تا در یابم
شگفتی کنم
باز شناسم
که‌ام؟
که میتوانم باشم؟
که میخواهم باشم؟
تا روزها بی ثمرنماند
ساعت ها جان یابد
لحظه ها گران بار شود
هنگامی که میخندم
هنگامی که میگریم
هنگامی که لب فرو میبندم
در سفرم به سوی تو
به سوی خود
به سوی خدا
که راهی است ناشناخته
پر خار
ناهموار
راهی که باری در آن گام میگذارم
که قدم نهاده ام
و سر بازگشت ندارم
بی آنکه دیده باشم شکوفایی گلها را
بی آنکه شنیده باشم خروش رودها را
بی آنکه به شگفت درآیم از زیبایی حیات
اکنون مرگ میتواند فراز آید
اکنون میتوانم به راه افتم
اکنون میتوانم بگویم که زندگی کرده ام

سرودۀ مارگوت بیکل و ترجمۀ احمد شاملو
البته شعر با صدای جادویی احمد شاملو شنیدنی است.
پاسخ:
عالییییییییییییییی بود سمیه جانم.

خیلیییییییییییی ممنون.

یه لحظه حس کردم اومدم سرکلاست. برم با صدای شاملو رو پیدا کنم و تجسم کلاست رو قوی تر کنم.
دلش خوشه! :))) من از مرگ بدون بخشیده شدن میترسم، که به محض رسیدن به اون دنیا بفرستنم روی منقل!
زیبا بود، آدم تا زنده است باید دوست داشتن را هر چقدر میتونه بیان کنه
پاسخ:
چرا منقل ؟ :))
مگه جوجه پارتیه اون ور؟ :)) 

کلا باید از زندگی حداکثر استفاده رو برد؛ چه تو دوست داشتن و گفتنش و چه چیزهای دیگه :)

۱۳ آبان ۹۶ ، ۱۱:۱۱ محبوب حبیب
بسیااااااااااار زیبا
پاسخ:
[گل]