غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

شب های قدر سیدنی!

چهارشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۸، ۰۴:۳۴ ق.ظ

بعد از کلی شخم زدن فیس بوک دو جا رو پیدا کردم که واسه شب های قدر برم و البته زهرا هم لطف کرد و همراهی م کرد. اولیش مرکز اسلامی امام حسین بود که بین المللی بود و نه ویژه فارسی زبانان. شب نوزدهم رفتیم اونجا. خیلی مرکز مرتبی بود. ما که حوالی 6:30 رسیدیم ولی هنوز غذا واسه افطار داشتند و سالن غذاخوری شون جدا بود. خلاصه همه چیزش منظم و برنامه ریزی شده بود. قرار بود یه سری early aamal داشته باشند واسه کسایی که نمیخوان بمونند. یه سری اذکار را دسته جمعی تکرار کردند و بعدش هم قرآن رو به سر گرفتند. بعدش سخنرانی بود که ما دیگه بلند شدیم. من خیلی جوش رو دوست داشتم. خیلی خلوت بود اون ساعتی که ما بودیم. چند تا خانم ایرانی هم بودن ولی بیشتر فکر کنم لبنانی بودن. بعدشم من اومدم خونه خودم جوشن کبیر خوندم.


شب 21 ام رفتیم هیئات ایرانی. خیلی از خونه های ما دور بود. بازم ساعت 6:30 اینا رسیدیم. اون موقع که ما رسیدیم خیلی خلوت بود و کلی تحویل مون گرفتند و واسه مون افطاری آش رشته و نون پنیر و ... با نون بربری آوردن. جو کاملا ایرانی بود، کم کم شلوغ شد، و مدل های مراسم های ایرانی زن ها با بچه ها می اومدن و بچه ها هم گریه و جیغ ، کلا شلوغ شد خیلی و البته جالبتر اینکه خیلی ها با چادر مشکی می اومدن. البته بیشتر از 50% جمعیت رو بعدا افغانی ها تشکیل دادند. یه حاج آقا هم آورده بودن که سخنرانی کنه و انگلیسی هم مسلط بود ، وسط حرفاش بین فارسی و عربی و انگلیسی هی کانال عوض می کرد و یه جور خنده داری شده بود. اینجا هم اول قران به سر گرفتن و حاج آقا وسط قران به سر هم کوتاه نمی اومد یه تیکه های انگلیسی می اومد :))) ما آخر قران به سر بلند شدیم. بعدشم من اومدم خونه خودم جوشن کبیر خوندم. ولی کلا انگار رفته بودیم ایران و برگشتیم :)


دیشب هم که شب 23 بود، من جایی نرفتم و خونه فقط جوشن کبیر خوندم. 


امسال به این بندهای جوشن کبیر خیلی ارتباط برقرار کردم:


یاعُدَّتى‏ عِنْدَ شِدَّتى‏، یارَجآئى‏ عِنْدَ مُصیبَتى‏، یا مُونِسى‏ عِنْدَ وَحْشَتى‏، یاصاحِبى‏ عِنْدَ غُرْبَتى‏، یا وَلِیى‏ عِنْدَ نِعْمَتى‏، یاغِیاثى‏ عِنْدَ کرْبَتى‏، یادَلیلى‏ عِنْدَ حَیرَتى‏، یاغَنآئى‏ عِنْدَ افْتِقارى‏، یامَلْجَأى‏ عِنْدَ اضْطِرارى‏، یامُعینى‏ عِنْدَ مَفْزَعى‏ 11



یا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ، یا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ، یا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ، یا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ، یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ، یا فَخْرَ مَنْ‏ لا فَخْرَ لَهُ، یا عِزَّ مَنْ لا عِزَّ لَهُ، یا مُعینَ مَنْ لا مُعینَ لَهُ، یا اَنیسَ مَنْ لا اَنیسَ‏ لَهُ، یا اَمانَ مَنْ لا اَمانَ لَهُ 28 



یا مَنْ‏ کلُّ شَىْ‏ءٍ خاضِعٌ لَهُ، یا مَنْ کلُّ شَىْ‏ءٍ خاشِعٌ لَهُ، یا مَنْ کلُّ شَىْ‏ءٍ کآئِنٌ لَهُ، یا مَنْ‏ کلُّ شَىْ‏ءٍ مَوْجُودٌ بِهِ، یا مَنْ کلُّ شَىْ‏ءٍ مُنیبٌ اِلَیهِ، یا مَنْ کلُّ شَىْ‏ءٍ خآئِفٌ مِنْهُ، یا مَنْ کلُّ شَىْ‏ءٍ قآئِمٌ بِهِ، یا مَنْ کلُّ شَىْ‏ءٍ صآئِرٌ اِلَیهِ، یا مَنْ کلُّ شَىْ‏ءٍ یسَبِّحُ‏ بِحَمْدِهِ، یا مَنْ کلُّ شَىْ‏ءٍ هالِک اِلاَّ وَجْهَهُ 37



یَا حَبِیبَ مَنْ لا حَبِیبَ لَهُ یَا طَبِیبَ مَنْ لا طَبِیبَ لَهُ یَا مُجِیبَ مَنْ لا مُجِیبَ لَهُ یَا شَفِیقَ مَنْ لا شَفِیقَ لَهُ یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ یَا مُغِیثَ مَنْ لا مُغِیثَ لَهُ یَا دَلِیلَ مَنْ لا دَلِیلَ لَهُ یَا أَنِیسَ مَنْ لا أَنِیسَ لَهُ یَا رَاحِمَ مَنْ لا رَاحِمَ لَهُ یَا صَاحِبَ مَنْ لا صَاحِبَ لَهُ 59


----


چند وقت پیش (2 ماه پیش شاید) شوآن قرار بود برای من قهوه درست کنه و بهش گفته بودم من شیر معمولی نمی خورم و شیر بدون لاکتوز می خورم. بعد دیروز باز دوباره خواست قهوه درست کنه و من اصلا یادم نبود شیر ندارم و بهتره شیر معمولی نخورم! که یهو شوآن وقتی شیر رو تو لیوانم ریخت گفت وای ببخشید من یادم نبود تو نباید از این شیرها بخوری! گفتم خودمم یادم نبود :)) اشکال نداره ! ولی کلی فکر کردم، به همین بندهای دعای جوشن کبیر که تو دو شب قبلش برام خیلی پررنگ بودن، که روزی که من اومدم اینجا هیچ کس رو نمی شناختم! بدون اینکه دوست و رفیقی و انیسی داشته باشم و حالا این دخترک مهربون چینی حواسش به حساسیت هایی که خودمم حواسم بهشون نیست هست. دخترکی که هیچ درکی از خدا و دین نداره ولی برای من خود خداست، خود حرف خداست اون جایی که میگه  یَا شَفِیقَ مَنْ لا شَفِیقَ لَهُ! 


گوشیم هنوز درست نشده و همچنان گوشی زهرا دستم هست، در حالی که گوشی که دست خودش هست هم کم مشکل نداره و وقتی اعلام معذبی میکنم؛ میگن مگه قراره چند بار تو زندگیت گوشی ت مشکل داشته باشه که ما کوتاهی کنیم و من فقط تو ذهنم میاد  یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ. 


دیروز یه کم بی حوصله و یا شاید ناامید بودم، دوست نروژی مون یک کلیپ انگیزشی واسم می فرسته و میگه فقط برای خنده هست و من فکر میکنم که یامُعینى‏ عِنْدَ مَفْزَعى!


و تک تک این اسماء خدا رو میتونم تو آدمهای دور و برم ببینم و من به این فکر میکنم که فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ. 

نظرات  (۱۲)

این پست فوق العاده بود صبا جان💜💜💜

پاسخ:
فوق العاده نگاه شماست مامانی جان👌
قبول باشه صبا جانم. دلت آروم و لبت خندون  :*
پاسخ:
ممنونم حورا جونم. طاعات شما هم قبول باشه.

متشکرم. همچنین برای شما. 


*__* چقدر خوب بود
من اون بند یا حبیب من لا حبیب له رو خیلی دوس دارم
پاسخ:
خوبی از خودته عزیزم :*

:)
۰۹ خرداد ۹۸ ، ۱۷:۳۹ محبوب حبیب
قبول باشه صبا جون
جوشن سراسر عشق است...
حیف امسال بی نصیب بودم
پاسخ:
ممنون عزیزم.

جزو دعاهایی هست که من می تونم باهاش ارتباط برقرار کنم. 

هر موقع که بخوایی می تونی بخونیش عزیزم. لینکش در همه سال فعال هست و مخصوص چند شب خاص نیست :)
قبول باشه :) ان شاءالله که فرصت های خوبی برای رسیدن بهشون براتون تو این شب های قدر نوشته شده باشه.

داشتن همچین دوستایی در اطراف آدم واقعا از بزرگترین نعمت هایی که خدا به کسی میده ؛ امیدوارم منم بتونم همچین دوستی برای اطرافیانم باشم و اطرافم همیشه همچین دوستایی که آدم رو یاد لطف خدا میندازن باشن :))
پاسخ:
ممنونم از لطف تون.

من برای خودم و همه مردم زمین آرزوی شادی دارم همیشه. 

امیدوارم همه مون  اول دوستای خوبی باشیم و بعد هم دوستان خوبی داشته باشیم :)


۰۹ خرداد ۹۸ ، ۰۱:۲۴ مامانی و چهارتا نینی
گاهی که خسته میشوم
أز تمام روزهایی که انگار 
تمام تلاششان تنها برای به شب رسیدن است 
کافیست خیالت را بردارم تا باهم کمی قدم بزنیم
کافیست بدانم جایی 
تو کنار دلواپسی هایم 
لبخند میزنی 
کافیست بدانم هستی 
إز عادل دانتیسم

پاسخ:
مرسی سعیده گلم از شعرهای بسیار زیبایی که اینجا می نویسی.

واقعا لذت می برم (گل)
چقدر منم دلم ارامش میخواد
یه دوست ویه رفیق باحال بی منت و....
یکی که من حرف بزنم و اون فقط گوش کنه از نوع زمینی اش وبعدکلا اااا یادش بره چی گفتم و ازکی وچی گله کردم وناراحت بودم و......
واونوقت شادبشم.
لطف خداهمیشه برات باشه
پاسخ:
نفس بانوی گل امیدوارم به زودی بتونی با یه دوست و رفیق باحال درد و دل کنی و سبک و آروم و شاد بشی. 

ممنون عزیزم همچنین برای شما. 
قبول باشه این پستتون چه ارامشی داره انگار توی  حافظیه نشسته باشی روی نیمکت و نسیم ملایمی  صورتتو نوازش بده 
پاسخ:
ممنونم. 
طاعات شما هم قبول باشه مهتاب خانم :)
قبول باشه عزیزم
خدا رو شکر که این همه لطف خدا همراهته.
حالا قهوه ش چطور بود؟ خوردیش یا نه؟
پاسخ:
ممنون عزیزم.

طاعات شما هم قبول باشه.

آره خوب بود عزیزم :)
به طرز عجیبی نوشته هات رو دوست داشتم 
بیشتر بنویس لطفا 

پاسخ:
لطف داری ناردونه عزیز :)
خوشحالم از خوندن این پستت...
پاسخ:
لطف داری زری جانم :)
چقدر این پستت رو دوست داشتم
حال و هوای ارامش داشت و منم ازش ارامش گرفتم

پاسخ:
ممنونم.

منم همیشه از کامنت های شما حس خوبی می گیرم :)