غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

کتاب باز و مجتبی شکوری و ...

پنجشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۹، ۰۲:۰۶ ق.ظ

معمولا شب ها قبل خواب پادکست گوش میکنم و الان یه مدت هست که گیر دادم به مجتبی شکوری. حس میکنم بعضی موقع ها من رو گذاشته جلوش و داره در مورد فراز و فرودهای من و تجربه های من حرف می زنه.

 

دیشب هم گیج خواب بودم گفتم بگذار تا خوابم می بره یه چیزی گوش کنم. نوبت پادکست فصل ۵ قسمت ۱۲ کتاب باز بود. "۲۱ کار مهم در میانه ی زندگی."

یعنی حرفهای دو تا پست قبل تر من و حرف هایی که آماده کرده بودم تو پست بعدیم رو بنویسم داشتم از زبان مجتبی شکوری و اون کتاب می شنیدم!!‌ خواب به معنای واقعی کلمه از سرم پرید. تعجبم بیشترم هم واسه این بود که من چند روز پیش همین حرفها رو داشتم با خودم مرور میکردم و حتی چند دقیقه قبل!! 

حس خیلی خوبی هست وقتی تو یه کارایی رو غریزی و با کلی آزمون و خطا انجام میدی و وقتی یه کتابی رو میخونی می بینی عه این که راهکارهای منه!

یه بار دیگه هم وقتی داشتم اپیزود فرضیه خوشبختی  از بی پلاس رو گوش میدادم این حس رو داشتم. اون موقع هم از خوشحالی اشک تو چشمام جمع میشد که اینا جمله های منه که! 

 

 

====================

فردا سالگرد شلیک به هواپیمای به مقصد اوکراین هست. دردش هنوز کم نشده :(  هر روز هم بیشتر میشه :( واقعا خانواده هاشون چی کشیدن تو این یکسال! من هنوز این همه وقاحت و جنایت رو نمی تونم باور کنم. 

تو تمام این یکسال هر موقع اتفاق خوب و بدی افتاد من به مسافرهای اون پرواز فکر کردم و دوباره آتیش گرفتم :( 

 

 

پ.ن: تو پست قبلی دو تا عکس جدید آپلود کردم. امیدوارم واسه همه تون باز بشه. 

۹۹/۱۰/۱۸
صبا ..

درد

پادکست

نظرات  (۱۰)

ممنون صبا:)

واقعا خوشحالم کردی که این رو بهم گفتی:)

(دسته گل)

پاسخ:
بوس بهت😘

حرف های مجتبی شکوری برای من هم خیلی جالب هست و به نظرم اساسی ترین وجه تمایز حرف هاش با بقیه ی حرف هایی که درباره ی این موضوعات زده میشه، بیان واقعیت هاست. اینکه پیش فرض تمام صحبت هاش این هست که زندگی انسان آمیخته با رنج هست و درد و رنج جزء جداناشدنی زندگی انسان: 

هر که از جام الست او خورد پار

هستش امسال آفت رنج و خمار

 

داستان زندگیشون هم که توی اولین حضورشون به عنوان مهمان در برنامه ی کتاب باز تعریف کردند خیلی جالب بود. اینکه درکودکی لکنت زبان داشتن و آرزوشون این بوده که سخنگوی دولت بشن اما همیشه مورد تمسخر معلم و دانش آموزا بودن و....

پاسخ:
من تو حرفاش صداقت رو حس میکنم شعار نمیده. دقیقا تو حس میکنی رنج رو تجربه کرده. 

حالا خدا رو شکر که پست سیاسی نداره :)  ولی خب سخنوریش واقعا ستودنی هست. 


کامنتات رو دوست دارم راحیل :) 


۲۱ دی ۹۹ ، ۱۳:۳۶ محبوب حبیب

سلام صبا جون

یادش بخیر قدیمها بیشتر گوش میکردم. هر چی جلوتر میرم انگار کمتر میتونم گوش کنم. تمرکز ندارم و منم مثل بعضی دوستان حتما بایست تصویری باشه بحث. قبلا کمتر اینطوری بودم. 

مجتبی شکوری خیلی در اطرافیان من مقبول شده. خیلی ها توصیه اش کردن و وقتی آشنا شدم دیدم حرفهاش از جنس خودمونه :) 

--

پارسال که من فروریختم. اون سه روز تا قبول ماجرا و انکارهای اولیه اش و دروغ ها و .... عمق ماجرا رو بدتر کرد. 

پاسخ:
سلام عزیزم.

خب فکر میکنم مشکل همون تمرکز هست. منم یه موقع هایی نمی تونم چیزی گوش بدم و واسه همین آهنگ می شنوم چون نیاز به تمرکز نداره.

آفرین حرفهای از جنس خودمون رو خیلی خوب گفتی. همون هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نیشیند. 


موشک هایی که به اون هواپیما خورد در واقع به همه ما خورد و فروپاشیدیم ولی خب چی تغییر کرد بعدش؟! :((  فقط انگار نشون دادن ما از اون چیزی که شماها فکر میکنید جانی تر و بی شرافت تریم دلخوش به هیچی نباشید. هیچی :(( هزینه کشتن شماها حتی از بازی های کامپیوتری هم کمتر هست. به اندازه یه کلیک کردن بی ارزشید :(( 

در مورد اون قانون جذب که حسنا گفت، من هم با تو موافقم بنظرم همیشه این چیزها اطراف ما هستند این ما هستیم که در هر بازه ی زمانی تمرکزمون روی چی بیشتره و دقیقا همون ها را میگیریم. 

چقدر خوب که اینقدر خوب از گوش هات استفاده میکنی من هم شبیه دوستمون دانشجو هستم، اصلا نمیتونم به تنها صوت تمرکز کنم. فکر کن چقدر تایم من تو خونه و رسیدگی به بچه ها و خونه میگذره اما یک فایل صوتی حتی فارسی را هم نتونم گوش بدهم! باید کامل بشینم و گوشی را بگیرم تو دستم و زل بزنم به صفحه ی گوشی و گوش بدهم:)) 

رادیو راه یا یه چیزی شبیه این بود پادکست های شکوری در مورد عشق، از نحوه ی ارایه اش خوشم نیومد یه سبک تند و با فراز و فرود زیادی حرف میزد (بنظرم اومد خودش هم داشت تمرین میکرد) و با سبک بیانش در کتاب باز متفاوت بود که دیگه گوش ندادم. آره با خیلی از صحبتهایش ارتباط میگیرم اما یه جاهایی حس میکنم دیگه میشه آسمون ریسمون به هم بافتن. 

بله بله عکس را دیدیم و واقعا ارزش دیدن داشت ... چطوری اینقدر تمیز آخه؟ یه سوال آیا استرالیا جایی مثل آمریکا داره که میگویند کثیف و درب و داغون و فلانه؟

بله در وقاحتشان اندکی شک نیست، واقعیت اینست با جدیت به همه مون ثابت کردند که هر کاری بخواهند میتوانند بکنند و نیازی به توجیه یا هیچ فضاسازی ای ندارند یعنی اینقدر به هیچی حسابمان نمیکنند. اینه که میگم ما همه سقوط کرده ایم:(

پاسخ:
من هنوز تو انگلیسی به این مرحله نرسیدم، بهتر شدم، ولی خسته میشم اگر بخوام گوش دادن رو با یه کار دیگه انجام بدم و از یه جایی به بعد دیگه ترجیح میدم نشنوم و خب دقیقا انگار کر میشم😃

می دونی به نظر من حتی لحن گوینده هم بستگی به نیاز تو در اون لحظه داره! من پادکست های مختلف و قوی زیاد گوش میدم، ولی وقتی موضوع واسم جذاب نیست تو اون لحظه، حس میکنم چقدر بد اجرا شده اون پادکست!! 

آسمون ریسمون بافتن رو قبول دارم و خب همین قسمتاش هم شبیه ذهن منه، که همه چیو بهم ربط میده😃 واسه همین باهاش مشکل ندارم😄

فکر کنم تو دو ماه گذشته ما ۴۰ روزش رو بارون داشتیم، خب تمیز میشه دیگه🙂
من آمریکا نرفتم نمیدونم چقدر ممکنه کثیف باشه! ولی اگر منظورت بی خانمان هست، خب اینجا هست ولی خیلی کم!  دولت اینجا ازشون حمایت میکنه و برا همین یه عده معتقدن مفت خور اینجا زیاده😃
محله های ضعیف هم من نمیرم، هم می ترسم راستش!! هم کاری هم نداشتم اونجاها!! نمی دونم چقدر ممکنه کثیف و داغون باشند ولی ایستگاه قطارهاشون که یکی دوبار گذرم افتاده اگر مثلا محله های خوب رو تمیزی شون رو ۹ از ۱۰ بگیری، اونجاها ۷ یا ۶ از ۱۰ هست. 

 فقط یادم اومد که یه محله ای هست که بار و رستوران زیاد داره، ولی یه جورایی محله خلاف حساب میشه، هر چند رستوراناش خیلی خوبه. یه بار که ظهر رفتیم بو الکل و آشغال می اومد تو کوچه هاش.

هیچی ندارم بگم😔😪😭
۲۰ دی ۹۹ ، ۱۴:۴۰ ربولی حسن کور

سلام

آقا این منظره عااااالیه 

واقعا ارزششو داشت که برای دیدنش اذیت بشم

شرمنده که شما را هم اذیت کردم

پاسخ:
سلام.

خدا رو شکر بالاخره دیدین😃

دشمنتون شرمنده باشه.

خودم دوست داشتم چیزی رو که از دیدگاه من زیبا بود با دوستان زیباسیرتم به اشتراک بگذارم تا با هم لذت ببریم.
۲۰ دی ۹۹ ، ۱۴:۱۶ آوای درون

شاید این فکرهای مشابه به تکامل مغز و سیستم عصبی مربوط باشه، شاد هردوتون مسیرهای مشابهی را در تکامل طی کردین :)))

ممنون از معرفی، منم چند باره که تعریفش را میشنوم، باید برم گوش بدم دیگه :)

پاسخ:
دیدگاه تکاملی ت رو دوست داشتم عزیزم 🙂
آره از این دید هم میشه بهش نگاه کرد، که مغز یه سری آدمها در واکنش به مسایل متفاوت زندگی شون بر اساس یه پترن مشابه تکامل پیدا کرده!!
لازمه خیلی بهش فکر کنم. 
مرسی از کامنتت🙂

خواهش میکنم، البته من هدفم معرفی نبود اصلا !! هدفم فقط قرار دادن رفرنس تو متنم بود. ولی خب به صورت ضمنی معرفی هم صورت گرفت.

ممنون که پادکستی رو که به نظرت جالب بوده به ما هم معرفی کردی. کمی از اون رو گوش کردم. جالب بود. واژه های زیبایی هم بکار می بره. واژه های خوب خیلی به انتقال مفهوم و جذب مخاطب کمک می کنن. ... متاسفانه من نمی تونم چندکار رو همزمان انجام بدم و اگه بخوام گوش کنم باید همه تمرکزم اونجا باشه. یادگیریم هم شدیدا تصویریه. یادگیری با صدا برای من کار مشکلیه. این برنامه های یادگیری زبان هم که به صورت صوتی هستند و مشهورند برای من سود چندانی ندارند. باید دهان فرد رو ببینم که تکون میخوره و میگه!!!! ایشالله فرصت کنم کامل گوش می کنم. میخواستم بعد از اون نظر بدم گفتم شاید خیلی دیر گوش کنم..... شما اون موقع ها نبودین اما یه زمانی اینترنت نبود! اوج توصیه کسی به دیگری این بود که فلان کتاب رو بخر و بخون. حالا اینترنت پر از مطالب جالبه که آدمهای خوب سعی می کنن دوستانشون رو به مطلبی که  براشون  مفید بوده و احتمال میدن برای عزیزانشون هم مفید باشه تشویق کنن که کار بسیار  مثبتیه.... من دوستانم رو به مطالبی در مورد جذابیت تشویق می کنم. دوستم به مطالعه زندگی پس از مرگ و دوست دیگری به روانشناسی اگزیستانیالیست و .... همه این مطالب هم جالبند که هر فرد به فراخور حال فعلیش انتخاب می کنه که چی بخونه و گوش کنه.....

پاسخ:
چه جالب بود نظرت واسم :)
من واژه ها واسم مهم هستند خیلی. (اینو جدیدا فهمیدم در مورد خودم!) تعابیری که آدم ها بکار می برند آدم ها رو تو دسته بندی های متفاوتی برام قرار میده. ولی دقت نکرده بودم مجتبی شکوری منبعی هست از تعابیر زیبا از دید من و یکی از دلایلی که سبک حرفاش واسم جذابه همین استعاری بودن کلامش هست.

آره. خیلی ها یادگیری شون تصویری هست. من اصلا بجاش حافظه تصویری خوبی ندارم. دقتم هم کم هست تو دیدن چیزهای ویژوال و البته قدرت تصویرسازی بر اساس تخیل رو هم ندارم. 

خوبی فایل هاش اینه که کوتاه هستند نسبتا.

والا ما هم اون موقع ها بودیم :))  

آره راست میگی هر کسی یه چیزی براش جالب هست و البته الان چرخش اطلاعات خیلی راحتتر هست. یه کلیک هست همش و  رایگان. 

ولی جالبی مجتبی شکوری واسه من این بود که تو یه بازه ۳-۴ روزه از ۴ نفر شنیدم که پادکست های خوبی داره! دیگه وقتی گوش دادم خودم هم به بقیه گفتم و جالبه که دوستام هم خوششون اومده بود.  
۱۹ دی ۹۹ ، ۱۲:۴۷ ربولی حسن کور

پ.ن

انگار قسمت نیست من اون عکس اولو ببینم

میگه باید اول ثبت نام کنی!

پاسخ:
یه لینک جدید دیگه هم گذاشتم این بار تو سایت ایرانی آپلود کردم. 

اگر این دفعه باز نشد آدرس خونه تون رو بدید پرینت می گیرم واسه عید نوروز به عنوان کارت پستال می فرستم دم خونه تون :)) 
۱۸ دی ۹۹ ، ۱۵:۱۸ ربولی حسن کور

سلام

هفته پیش به لطف تعریفهای شما و سایر دوستان برای اولین بار در طول تاریخ یه اپلیکیشن برای پادکست دانلود کردم و اولین پادکستمو گوش دادم!

برای مواقعی مثل رانندگی یا پیش از خواب میتونه گزینه خیلی خوبی باشه

چند روز پیش مشکل هواپیما هم حل شد مگه نفهمیدین؟ قرار شد ایرانی هائی که توی پرواز بودن شهید محسوب بشن!

پاسخ:
سلام.

به جمع پادکست ها گوش کن ها خوش آمدید.

من از سال ۸۷ اینا به صورت جدی دارم از طریق گوش دادن اطلاعات میگیرم. اون موقع ها نصف کتابهای شریعتی رو با صدای خودش گوش دادم. مثل حالا هم که نبود که گوشی ها امکانات داشته باشه و فایل ها کیفیت داشته باشه. یه فایل ۴ ساعته رو با مشقت باید گوش میدادی ولی خب واقعا خیلی مفید بودن همشون.
الانم هم موقع راه رفتن و قبل خواب - تو قطار و اتوبوس و یه موقع هایی موقع آشپزی دارم چیزی گوش میدم و بقیه زمان هام داره آهنگ پخش میشه. کلا من گوشم فعالترین عضو بدنم هست :))

پناه می بریم به خدا از شر این حکومت فاسد.

مجتبی شکوری خیلی جیگره :)))) 

هرچند من به قانون جذب کائنات و اینا اعتقاد ندارم، ولی واقعاً منم خیلی تجربه کردم که وقتی به یه چیزی فکر میکنی هی چیزای مرتبط با اون تو مسیرت قرار میگیره. البته نمیدونم شایدم به صورت رندوم بوده تو مسیر، فقط اونموقع توجهت بیشتر میشه. 

 

===

اصلاً آدم میمونه چی بگه. هنوزم برا من غیر قابل هضمه. خودشون که مردن و تموم شد، ولی برا بازمانده‌ها‌ واقعاً سخته. بی‌بی‌سی هم یه مستند کوتاه ازشون ساخته اگه طاقت داری ببین. 

پاسخ:
منم به قانون جذب اعتقاد ندارم.
درستش شاید این باشه که شاخک های آدم حساس تر میشه به اون موضوع.
ولی خب واقعا دیشب شوکه شده بودم :) !
من با خواهرم خیلی جملات مشابه همزمان داریم. حتی الان هم که دوریم مثلا تو گروه فامیلی مون همه دارن در مورد یه موضوعی یه چیزی میگن یهو همزمان دوتامون یه جمله رو می فرستیم!! با کلمات یکسان فقط است بود و شدش فرق داره. 
بعد من همیشه بهش میگم برای چی جمله های منو میگی :))
حالا دیشبم میخواستم برم به مجتبی شکوری بگم برای چی جمله های منو میگی؟!! :))

================
نه دلش رو ندارم :(( می دونی آدم از این آتیش میگیره که اینقدر بی شرافت و وقیح هستند که یه عذرخواهی هم نکردن!!