غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

اول اکتبر - (کتابخوانی)

جمعه, ۹ مهر ۱۴۰۰، ۰۶:۱۴ ق.ظ

نمی دونم منتظر چی هستم که نمیام بنویسم :))

دیگه الان گفتم بیام یه ذره روزمره نویسی کنم!

امروز هوس لاک زدن داشتم دوباره! و البته بعد از ۳ ماه و اندی رسما امروز قرنطینه باید تموم شده باشه ولی خب قوانین الان بر اساس تعداد واکسن زده ها تغییر میکنه و وقتی تعداد کسانی که هر دو دوز رو زدن به ۷۰٪ رسید قوانین تغییر میکنه و وقتی ۸۰٪ شد بیشتر شل میکنند! تا الان ۸۵٪ یک دوز رو تو ایالت ما زدن! و فکر کنم کمتر از ده روز دیگه به ۷۰٪ دو دوز برسیم. حالا من میخواستم لاک بزنم گفتم بی خیال! :) یهو میان قانون جدید قرنطینه وضع میکنند! والا! :)  میدونید که کابینه ایالت ما منتظر نشسته بر اساس رنگ و زمان لاک زدن من تصمیم میگیره!:)) 

 

هفته پیش ملبورن زلزله ۶ ریشتری اومد و در این حد بود که منم تو سیدنی احساسش کردم! بعد داشتم این مساله رو به یکی از بستگان میگفتم گفت وای ۶ ریشتر زیاده و احتمالا باید واسه ملبورنی ها حلوا بپزی! آقا اینو گفت منم گفتم من کلی وقته هوس حلوا دارم و حتما واسشون درست میکنم:))

دیگه یکشنبه حلوا درست کردم. مامانم همیشه رو بشقاب حلوا سلفون میکشید میگذاشت رو کابینت. منم همین کار رو کردم!

سه شنبه - چهارشنبه قرار بود یه نشست علمی (کنفرانس نبود! چون خودشون سخنران هاشون رو دعوت کرده بودن و همه ی کارهایی که ارایه شد در سطح بسیار بالایی بود) رو به وقت انگلیس شرکت کنم که میشد ساعت ۱۰ شب ما! شب اول که ساعت ۱۰:۵۰ شروع میشد. منم قبلش یه کم دراز کشیدم و از اونجایی که دلم درد میکرد حوصله شام خوردن هم نداشتم و همین جوری خوابم برده بود. بعد که بیدار شدم گفتم برم یه چیز بی آزار! پیدا کنم بخورم تا سخنرانی اول شروع میشه! رفتم تو آشپزخونه چشمم افتاد به حلوا! دیگه یه ساندویچ حلوا پیچیدم اومدم نشستم پای سیستم! حسم چی بود اون موقع؟ حس شب های احیا :)) سخنران اول هم یه آقای ۸۰ ساله خیلی خفن بود! قشنگ حس پامنبری رو داشتم :)) 

شب بعدش ولی موقع سخنرانی ها نشستم به تخمه شکستن! :) 

خیلی حس خوبی داشت این نشست! میشه گفت ۲۰-۳۰٪ کارهاشون رو می فهمیدم و دیگه حس وحشت بهم دست نمیداد از خفن بودنشون! 

بعد به ته دلم نگاه کردم و شوقی که داره! اینکه با وجود همه ی سختی ها من جایی که هستم رو دوست دارم و بهم واقعا انرژی میده. 

 

 

از کتابهایی که خوندم هم بگم :) یه مدت حوصله کتاب روانشناسی و خودشناسی رو نداشتم. یعنی اینقدر ذهنم در حال تحلیل و پردازش بود که بار بیشتر نمیشد بهش تحمیل کرد.

 

۱) زندگینامه ایلون ماسک. خیلی خوب بود و خیلی دوستش داشتم. با اینکه زندگینامه بود یه جاهایی حس میکردم داستان علمی تخیلی هست. توصیه میکنم به کسانی که به تکنولوژی علاقه مند هستند بخونند.

 

۲) عمو پترس و انگاره گلدباخ (سرگذشت یک ریاضی دان)- کتاب داستان بود و نه زندگینامه واقعی ولی خب از واقعیت دور نبود و من دوستش داشتم. توصیه نمیکنم بخونیدش مگر اینکه به ریاضیات علاقه داشته باشید!  

 

۳) دختر شینا - کتاب صوتی (اینو بر اساس تعریف ریحانه عزیز مشتاق شدم بشنوم) خوب بود. همش مامانم جلو چشمم بود با این کتاب. 

 

۴) خدای چیزهای کوچک - کتاب صوتی. یه داستان نه چندان بلند در مورد یه خانواده هندی بود! خوب بود ولی خب فیلم هندی بود دیگه :)) برای شب قبل خواب خوب بود واقعا.

 

۵)حرمسرای قذافی - کتاب صوتی (البته تا الان فقط یک سومش رو گوش دادم) کتاب خوبی هستا ولی خیلی بده :)) یعنی داستانش وحشتناک و مشمئز کننده هست. هم دلت میخواد کتاب بره جلو هم دلت میخواد پرتش کنی اون ور. بس که داستانش کثیف هست :( 

 

۶) شما هم اگر زندگینامه خوب می شناسید معرفی کنید لطفا :) 

 

بعدا نوشت: فکر کردید من شوخی میکنم که اینا با لاک زدن من تصمیماتشون رو ست می کنند؟ باشه جدی نگیرید! ولی خانم نخست وزیر ایالتمون بهش برخورد و دو ساعت بعد از این یادداشتم استعفا داد، خودش هم گفت خیلی تصمیم سختی بود و من کارم و مردم رو دوست داشتم ولی مجبور شدم!

هنوز هم به لاک زدن من ایمان نیاوردید🤣😀

 

نظرات  (۱۶)

۱۷ مهر ۰۰ ، ۰۴:۲۹ مامانی و چهارتا دسته گل

من ب چشم های بی قرار تو قول میدهم 

ریشه های ما به آب 

شاخه های ما به آفتاب می رسد 

ما دوباره سبز می شویم 

ما دوباره سبز می شویم 

پاسخ:
ما دوباره سبز می شویم :) 

عالی بود سعیده جان. 
۱۵ مهر ۰۰ ، ۱۰:۴۶ مرضیه ‌‌

چه پست خوبی

هم کلی کتاب معرفی کردی همه بقیه کلی کتاب معرفی کردن.

من نمی‌دونم تاحالا اینجا کامنت گذاشتم یا نه:))) ولی خب میخونمت هراژگاهی فرصت وبلاگ خوندن پیدا کنم.

من سفرنامه امیرخانی به افغانستان رو دوست داشتم، جانستان کابلستان

همیشه موفق باشی صبای نازنین

پاسخ:
آره دوستان کلی پیشنهاد جذاب دادن💐

اینجا فکر کنم اولین بارت هست که کامنت می گذاری ولی خب تو لیست دنبال کنندگانم بودی و منم به وبلاگت سر میزدم تا مطمئن شم چیزی نمی نویسی😀 که دیگه اخیرا کلا خیالم رو راحت کردی😃🤦‍♀️


خدا رو شکر ۵ سال فقط از خوندن جانستان کابلستان می گذره و هنوز این یکی به دهه نرسیده😗😎 حس مادربزرگ بهم دست داده بود بعضی کتاب‌ها رو ۲۰ سال پیش خوندم👵👵
 منم دوستش داشتم. سفرنامه خوبی هست.

ممنون مرضیه جان. 
شما و دختر کوچولو هم شاد و سلامت باشید😍


شش ریشتر اونوقت تو تو سیدنی متوجه شدی؟ چقدر فاصله ی ملبورن و سیدنی هست؟ من هیچ زلزله ای را هیچ وقت نفهمیدم :))) نمیدونم چرا اینقدر سنسورهام خنگه خخخ 

نمیدونم چرا اصلا کتاب یادم نمیاد آهان دختری از ایران از ستاره فرمانفرماییان را دوست داشتم اگر نخوندی خوبه. 

 

خانوم شما با لاک زدنت  غوغایی به پا میکنی :)) 

پاسخ:
۹۰۰ کیلومتر! آره یه بخش هایی از سیدنی و آدلاید زلزله رو حس کرده بودن!
من اتفاقا زلزله نگاریم قوی هست! 

اون رو هم فکر کنم همون ۲۰ سال پیش اینا خوندم :)

حتی با لاک نزدنم :)) 

صبا جون کاملا درست خوندی، آفرین ☺️

پاسخ:
کامنت خود رو سالم تحویل بگیرید😀 ۱۰۰ ٪ تضمینی 😆

فقط کافیست متن خود را نوشته و دکمه ارسال را فشار دهید😀
۱۰ مهر ۰۰ ، ۱۰:۳۴ آوای درون

میگم یه سر بیا اینجا لاک بزن، از همون لاکی که الان زدی. شاید ما هم شانس آوردیم و کسی استعفا داد :)) گرچه بعیده کس بهتری بیاد بجای فرد مستعفی.

 

پاسخ:
لاک نزدم خواهر که اینجوری شد! :) ما واقعا ناراحت شدیم از استعفاش :( 

این سری اومدم ایران هی لاک می زنم هی پاک میکنم! همه رنگ ها رو هم می زنم شاید یکیش کار کرد :))  

🤣 

من با موبایل کامنت گذاشته بودم و الان می بینم این اتو کارکشن چی کار کرده! اینقدر تغییر داده که خودمم نمی فهمم چی می خواستم بگم. شاهد از غیب رسید که بهتره کامنت نگذارم 😁

پاسخ:
نه عزیزم. این چه حرفیه! 

خیلی هم خوب شد که کامنت گذاشتی. بده من خوشحال شدم و بعد از مدت ها ازت خبردار شدم؟ 

 اتفاقا من یه سری حرف تو ذهنم دارم که عنوانش auto correction هست یه روزی قراره بنویسمش :)  
۱۰ مهر ۰۰ ، ۰۸:۱۰ افق بهبود

من به لاک های شما ایمان آوردم فقط بگین چه رنگی در نظر داشتین که خانم نخست وزیر رو اینقدر منقلب کرده؟

پاسخ:
صورتی پررنگ می خواستم بزنم! 

چه می دونستم اینا همچین رنگی رو دوست دارن و من اگه نزنم بهشون برمیخوره! 

مشکلات زندگی تو کشور غریب رو می بینی! آدم اختیار لاک نزدنش رو هم نداره :)) 

سلام.همیشه از اینکارها بکن و بیشتر پست بزار.ما مشتاق خوندنت هستیم (:

 

وای حرمسرای قذافی رو من نیمه کاره رها کردم.بس که اعصاب خورد کن بود.پیشنهاد میکنم اگه تا اینجا راضی نبودی ادامه اش ندی.چون دیگه چیز خاصی از توش در نمیاد🙄

به جاش اگه از این سبک داستان سرگذشت های واقعی خوشت میاد "آخرین دختر"رو بخون.برای من که خیلی تاثیر گذار بود و دوستش داشتم.

پاسخ:
سلام عزیزم.

شما لطف دارید ریحانه گلی :)

منم تا آخر داستان ثریا گوش دادم و بعد از سرنگونی قذافی وقتی نویسنده رفت سراغ بقیه زنان حس کردم که دیگه چیز جدیدی نداره! خیلی تلخ بود ولی :(

این که با داعشی ها و اینا هست؟ نه! واقعا توان چنین چیزایی رو ندارم. روحم خراشیده میشه! 

یکی که سختی کشیده ولی از یه جایی به بعد زندگیش خوب بشه رو نمی شناسید؟  

صبا جان اول اینکه خیلی لازمه نوشته بودی، و یه جاهایی اولیه‌اند اومد روی صورتم، ازت ممنونم!

من اکثر پست هات رو می خونم، میام کامنت بگذارم، می بینم بقیه ی خواننده ها چقدر قشنگ تر از من صحبت کردند، اینه که ساکت میشم! اما خیلی دوست دارم کامنت بگذارم که ارتباطمون حفظ بشه، و منو یادت نره! 

🌹

پاسخ:
من جمله ت رو اینجوری خوندم:) 

صبا جان اول اینکه خیلی بامزه نوشته بودی، و یه جاهایی واقعا لبخند اومد روی صورتم، ازت ممنونم!


اولا که لطف داری :) بعدش هم هر گل یه بویی داره عزیزم. قرار نیست به قشنگ ترین کامنت جایزه بدیم که :)  برای من اینجا تمرین تعامل کردن هست. درش هم به روی دوستانم باز هست و از هر کامنتی که میگیرم از صمیم قلبم میگم که خوشحال میشم :) 


تو رو که قطعا یادم نمی ره عزیزم چه با کامنت چه بی کامنت :) ولی خب هر از گاهی منو خوشحال کن با کامنتت :) 
۰۹ مهر ۰۰ ، ۲۰:۴۷ ربولی حسن کور

سلام

شش ریشتر؟ چرا من چیزی درباره اش نشنیدم؟ تلفات هم داشت؟

شما خیلی لاکی هستین که با لاکتون برای ایالت تصمیم میگیرن!

پاسخ:
سلام

نمی دونم چطور از دست شما در رفته چنین خبری از اوزستان!؟

فکر نکنم! اگر بود خیلی بٌلدش می کردن!


در لاکی بودن من که شکی نیست :)) 

به به! لاک! تنوع!

حلوا! من که خیلی دوست دارم و زیاد درست می کنم البته با شیرینی و چربی کم که روی مزه اش تاثیر داره ولی باز هم خوشمزه میشه. من حلوا رو با این قالب هایی که توی ایران خیلی زیاد هستند قالب میزنم که مثلا شکل پروانه یا قلب کوچک هستند و در یک ظرف دردار در یخچال میگذارم.

آفرین که این همه کتاب میخونی! من یه کتاب انسان خردمند رو دارم میخونم هنوز تمومش نکردم چون خیلی دوستش دارم و احساس می کنم هر یک صفحه اش رو دلم میخواد حداقل یک روز روش فکر کنم.

mansourzabetianofficial در اینستاگرام است. الان میخواد یک کتاب در مورد ترکیه بنویسه و رفته سفر. من کتابی ازش نخوندم اما از پست هاش در اینستاگرام خوشم میاد.

متاسفانه خیلی کم کتاب خوندم و اکثرش هم روانشناسی بودند. زندگینامه و سفرنامه اصلا نخوندم.

 

پاسخ:
والا لاک نزدم که ایطو شد :) 
من اگر می دونستم اینجوری میشه حتما لاک می زدم :) این مدت کرونا خیلی زحمت کشید. 


دقیقا منم می خواستم قالب بزنم! ولی هر چی تو کابینت ها رو گشتم همه جور چیزی پیدا شد بجز از اون قالب ها! حالا یادم باشه بخرم. 

مرسی عزیزم. خیلی هم کتاب نمیخونم ولی! شاید میانگین روزی ۱۰ صفحه هم نشه! چون یهو میبینی چند روز هیچی نمی خونم! 

آره کتابهای مدل انسان خردمند نیاز به خرد داره واقعا!  فکر رو درگیر میکنه :)

اینستاش رو چک میکنم مرسی که گذاشتی واسم.

  
۰۹ مهر ۰۰ ، ۱۱:۴۰ افق بهبود

من از اینکه کابینه ی ایالت شما اینقدر هنرمنده که قرنطیته رو براساس لاک شما بشکنا بسیار مشعوف هستم.

آه کتاب

یه زمانی خوره ی کتاب بودم.کتابای زندگی نامه هم زیاد میخوندم ولی الان کشش ندارم کتابای داستانای کوتاه خوشم میاد

ولی هزار فرسنگ تا آزادی و آکواریوم های پیونگ یانگ و دختری با ۷ اسم (داستان فرار از کره ی شمالی)

کتابای جومپا لاهیری هم خیلی جالب بود برام  .یه نویسنده ی هندی تبار توی آمریکا هست که بیشتر داستاناش حال و هوای مهاجرت و تقابل فرهنگها  داره

پاسخ:
بعدا نوشت رو بخون بیشتر مشعوف میشی😀

مرسی از پیشنهاداتت🥰

دختری با ۷ اسم رو خوندم فقط!

جومپا لاهیری رو دیدم فیدیبو کتاباش رو داره. برم بررسی شون کنم😊

بازم ممنون از کامنتت💐

سلاام.

لاک خیلی بامزه بود :))))

 

درمورد کتاب من حرمسرای قذافی رو نخوندم چون اعصاب خرد کنه. ولی یه موقع که اعصابت راحت‌تر بود (نه الان که تازه اینو خوندی) اینم بخون:

https://www.goodreads.com/book/show/613283.Princess

 

کتاب دومیت رو اضافه کردم به لیست کتابا که بخونم :))

 

کتابهای از زندگی واقعی که من میشناسم:

 

+ educated رو نخوندم ولی به شدت دوست دارم بخونم. ماجرای واقعی یه دختره که از جامعه‌ی مورمون‌ها خودشو نجات میده.

+ unorthodox که خیلی هالیوودیزه شده‌ش رو از روش مینی سریال ساختن. ماجرای دختریه که از جامعه‌ی ارتدوکس یهودی نیویورک فرار میکنه. کتابش خیلی بهتر و واقعی‌تر از مینی‌سریالشه. 

 

+ هیچ دوستی به جز کوهستان که ماجرای سفر پرخطر پناهندگی بهروز بوچانیه و جوایز زیادی برده

+ از سرد و گرم روزگار احمد زیدآبادی

 

+ The diary of a young girl که دفتر خاطرات آن فرانکه که از ۱۴-۱۶ سالگیش تو مخفی‌گاه گذشته از دست نازیها

 

+  طرحی از یک زندگی پوران شریعت‌رضوی در مورد زندگی دکتر شریعتی

 

+ کاخ تنهایی خاطرات زندگی ثریا اسفندیاری همسر دوم محمدرضا شاه

 

+ مادر و خاطرات پنجاه سال زندگی در ایران نوشته‌ی خانم توران میرهادی در مورد مادرشون =>‌ به شدت انگیزه‌بخش و روحیه افزا 

 

کلا اگر چیز واقعی دوست داری -گذشته از زندگینامه و اتوبیوگرافی- کتاب‌های سوتلانا آلکسیویچ (برنده نوبل ادبیات ۲۰۱۵) جمع‌آوری روایت‌های انسانهای واقعین در مورد ماجراهای بزرگ تاریخی که پر از رنج انسانین. مثل واقعه‌ی چرنوبیل، جنگ جهانی، و فروپاشی شوروی. 

 

 

پاسخ:
سلام مهسا جان.

لاک لاکی هست بر تصمیمات ایالتی😀🤦‍♀️


واووو، چه همه کتاب. مرسی خیلی مرسی از پیشنهاداتت🥰

فعلا حرمسرایی و ظلم به زنان نمیتونم😔😞
Unorthodox رو دیدم، خوب بود ولی خب اعصاب خورد کنه اونم🤦‍♀️ بعدش تا ۱۰۰۰ سال بهش فکر میکنی!

کاخ تنهایی ثریا رو هم میدونم خوندم، کی؟ فکر کنم ۲۰ سال پیش🙄🤪 قدمت فسیل دارم🤪😆🤣

مادر و خاطرات پنجاه سال زندگی در ایران فکر کنم اون چیزی باشه که من الان لازم دارم💜

آقا گفتم واقعی دوست دارم نه دردناک🤦‍♀️🤪 من این کتابها رو شب قبل خواب میخونم نصف شب حس میکنم باید انقلاب کنم😀 فرار کنم😆 گاهی حتی بدنم درد هم میگیره از این همه فشار و تنش🤦‍♀️😀

این بند آخر رو وقتی اعصابم قوی شد حتما میام سراغشون. دیدم فیدیبو هم دارتشون.

بازم مرسی مهسا جان💐

من این روزها کتاب جنس ضعیف رو می‌خونم و اگر سفرنامه دوست داشته باشید، کتاب جذابیه.

پاسخ:
مرسی از معرفی کتاب.
رفتم نظرات کاربران فیدیبو رو در موردش خوندم! فکر کنم اعصابم نکشه بخونمش الان🤦‍♀️

این سبکی که شما خوندید شاید سفر نامه هم دوست داشته باشید منصور ضابطیان هفت هشت تا کتاب سفرنامه داره خیلی خوبن از مسافرت با هند و فرانسه و ایتالیا و آلمان و ..... اسم کتاب هاش  هم  مارک و پلو ،مارک دو پلو ، چای نعناع و ....

زندگی نامه هلن کلر هم می تونی بخونی ،رمان دزیره و سلطانه و کنیز ملکه مصر هم هم چین سبکی دارند .

پاسخ:
مرسی از راهنماییت. خیلی لطف کردی. 

آره سفرنامه هم احتمالا دوست دارم.
کلا من از چیزای واقعی خوشم میاد. دوست دارم وقتی کتاب میخونم هی سرچ کنم عکس آدمها و مکانها و ... رو ببینم.

منصور ضابطیان رو حتما باید تست کنم. خیلی تعریفش رو شنیدم.

کنیز مصر رو دوست داشتم بعدتر بخونم ولی الان میخوام از این فضای حکومت داری و تاریخ کثیف و ... خارج بشم. این کتاب حرمسرای قذافی بهم فشار میاره خیلی. 
زندگینامه یه کسی باشه که آدم بعدش انگیزه و انرژی بگیره :)  
۰۹ مهر ۰۰ ، ۰۶:۳۷ یاسی ترین

لاک دوست دارم 😍😍😍

ماشالا چه هنرمندی حلوا پختی 🤩

 

موفق باشی خانم 😘 چه خوبه که توی جایگاهی هستی که دوستش داری و براش زحمت کشیدی.

خدای چیزهای کوچک رو خیلی سال پیش خوندم جالبه که هیچی یادم نمیاد الان!

پاسخ:
لاک خوبه به شرطی که زرت و زرت لب پر نشه ! فقط روز اول خوبه :) 

مرسی عزیزم. لطف داری :*

متشکرم دوستم :) 

چیز خاصی نبود آخه که آدم تو ذهنش بمونه! :)