غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

ثبت است بر جریدهٔ عالم دوام ما :)

پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۲۰ ق.ظ

سلام سلام

من برگشتم :)

خلاصه این پست این هست که ما رفتیم ایران و ازدواج مون رو ثبت کردیم و برگشتیم :)

 

من دو هفته زودتر از جناب یار رفتم ایران. روزهای اولی که رسیدم جت لگ بودم و کلی کار باید همون روزهای اول انجام میشد - هوا گرم بود و هر جا می خواستی بری ترافیک بود و یه تفاوت های فرهنگی به چشمم می اومد که اصلا حس خوبی نداشتم! بابام به طرز وحشتناکی پیر شده بوده و ضعیف!! اصلا شوکه شدم وقتی دیدمش! تو ویدیوکال نمی تونی ضعف آدم ها رو ببینی تو راه رفتن - تو دستاشون - تو چشماشون   و ... 

دو روز که گذشت تازه فامیل ما رو در جریان قرار دادیم که من قراره ازدواج کنم. بجز خانواده درجه یک و دوستان نزدیک هیچ کسی خبر نداشت و خب این اعلام عمومی باعث کلی شادی و تلفن و مسیج شد و البته توقع ها هم برای دیدار تعدیل شد.

چند روز که گذشت و یه کم کارا پیش رفت و تونستم بهتر بخوابم و یه دوبار برای دل خودم بیرون رفتم و دوستام رو دیدم یه کم از میزان باری که روی روانم بود کمتر شد. 

 

خواهری هم برای مراسم من نمیتونست باشه فقط ۱۰ روز اومد که من رو ببینه و برگشت! فردای روزی که خواهری برگشت جناب یار اومد و دیگه به معنای واقعی کلمه رفتیم رو دور تند. باید آزمایش و کلاس ازدواج و ... می رفتیم که یه روز از ۸ صبح تا ۸ شب برای این کارا!

بعدش پدر و مادر جناب یار اومدن! روز بعدش من و جناب یار واسه یه سری خریدها رفتیم و من بعدش رفتم آرایشگاه و اون رفت پیش خانوادش. شبش با یه سبد گل اومدن خواستگاری و بله برون :))) عروس خوشحال شون هم رفت چادر سر کرد و با چادر براشون چایی آورد :))) بعدش که مادرشوهر انگشتر نشون رو دست عروس کرد عروس خانم خودش برای خودش کِل کشید :))

شب قبل مراسم تونستیم بریم حافظیه :) جناب یار صدای بسیار خوبی داره و برای دل خودش و البته جدیدا برای دل منم می خونه و خب بسیار هم خوب می خونه. من یکی از فانتزی هام این بود که تو حافظیه برام بخونه و اون شب خوند و کلی حس خوب گرفتیم و البته اونایی که دور و برمون بودن هم کلی تحسین و تشویق کردن.

فرداش صبح من رفتم آرایشگاه خوشکلاسیون عروس طوری و کلی هم غر زدم که اینو کم رنگ کن و اونو برام انجام نده و نمی خوام و ... :)) تا بالاخره کارشون تمام شد و جناب یار اومد دنبالم و رفتیم باغ واسه عکاسی. کلی تو باغ خسته شدیم ولی خب برخلاف تصور و نگرانی من اونقدرا گرم نبود و کلی عکس خوشکل گرفته شد. من واقعا خسته بودم و قبل از ورود به مراسم رفتیم قهوه خوردیم و بعدش رفتیم و دیگه از لحظه ورودمون کلی بهمون خوش گذشت تا آخرش :)) 

یکی از فانتزی هام این بود که دف نوازی داشته باشیم و واسه همین به یه گروه دف گفته بودم بیان که اومدن و کلی کارشون خوب بود و بسی لذت بردیم. 

دیگه من دوست داشتم عقد آریایی داشته باشیم که همون گروه دف عقد آریایی رو برامون برگزار کرد و کلی زیبا و رمانتیک بود و واقعا جزو به یادماندنی ترین لحظات زندگیم بود وقتی جناب یار جملات رو با کل احساسش تکرار میکرد. 

ما کلا ۴۰ نفر مهمون داشتیم و به گفته حاضرین بسیار بهشون خوش گذشت و البته عروس و داماد هم بسیار فعال در میادین حضور داشتند و خودشون به تنهایی برای مجلس گردانی کافی بودن :)) بعدش قرار بود بریم خونه عمه م برای ادامه رقص و پایکوبی ولی من دیگه واقعا توان نداشتم و خسته بودم و به نظرم همه هم به اندازه کافی رقصیده بودن و نیاز به تمدید زمان نبود !! دیگه ما اومدیم خونه ولی یه عده از مهمونا خودشون بدون ما بقیه مراسم رو خونه عمه م ادامه داده بودن :))

 

خب ما هنوز ولی رسما ازدواج مون رو ثبت نکرده بودیم واسه همین فردا صبحش رفتیم محضر و قرار شد ساعت ۱۲ بریم واسه عقد اسلامی و ثبت سند و ... . فقط خودمون بودیم و پدر و مادرامون و پسرعمه ی من که شاهد بود. سفره عقدش هم خوشکل بود و خب کسی نبود رو سرمون قند بسابه و واسه ما هم مهم نبود ولی خب واسه مامانا مهم بود. اینجوری شد که باباها دو طرف پارچه رو گرفتن. مامان من قند می سایید و مامان جناب یار هم کنارش بود :)) عکساش اینقدر خالصانه و دوست داشتنی هست و کلی رمانتیک که پسرعمه م که شاهد بود  همین جوری اشک می ریخت :)

 

روز بعدش هم به همراه خانواده جناب یار رفتیم شهرشون. یه چند روزی هم اونجا گشت و گذار کردیم که بسیار لذتبخش و زیبا و باعث انبساط خاطر بود و بعد از یه هفته برگشتیم شیراز و روز آخر به شیراز گردی فشرده گذشت که البته فکر کنم جناب یار تو همون بدوبدوهام باز دامن از کف بداد و یه دل نه صد دل عاشق شهر راز شد و بعدش هم برگشتیم. 

 

با وجود همه فشردگی ها و خستگی هاش سفر بسیار خوبی بود. بهتر از انتظارمون پیش رفت و خدا رو شکر خاطره خوبی واسه همه مون شد و اینجوری بود که ازدواج ما هم بالاخره ثبت و اعلام عمومی شد. 

باشد که تا همیشه با یادآوری این سفر و روز جشن مون خوشحال باشیم و راضی.

 

از ته قلبم آرزو میکنم هر کسی در جستجوی یار هست فرد لایقش رو به زودی زود پیدا کنه و در کنار هم به آرامش برسند. 

نظرات  (۳۲)

خیلی برام نوشته ات دلچسب بود و بسی کیفور گشتم
پاسخ:
قربونت عزیزدلم. 
دلت شاد و تنت سلامت باشه همیشه :*

سلام صبای عزیز و کلی تبریک و بوسه بهت

یه ساعته دارم وبت رو می خونم و یه لبخند پهن و گنده روی لبم اومده.چقدر از خوندن ازدواجت در ایران و مراسم قشنگت ذوق زده شدم.الهی که زندگیتون به قشنگ ترین و سبز ترین شکل ممکن ادامه پیدا کنه و شاد باشید تا همیشه

فقط ناراحتم که چرا زودتر پیدات نکرده بودم دختر شیرازی جونوم.دختر شیرازی( اینحاش با  ریتم بخون لطفا)

پاسخ:
سلام طیبه خانم، ممنونم از لطف و محبت شما دوست عزیز🥰

خیلی خوش آمدین و متشکرم از ابراز ذوق تون و خوشحالم باعث ایجاد لبخند و شادی شدیم😊😊 
ممنونم از ارزوها و دعای قشنگتون.

منم برای شما و عزیزانتون آرزوی سلامتی و شادی دارم🌷


مبارکتون باشه عزیزدلم ، ان شاءالله خوشبخت و عاقبت بخیر بشید ❤️

چه همه چیز رمانتیک بود 😍🥲

دستت راستت رو سر من 😅🥹

پاسخ:
خیلی ممنونم. لطف و محبت دارید دوست عزیز😍🙏😍

انشالله به زودی زود یه اتفاق رمانتیک جذاب واست بیافته🙏🙏😊

ای جاااااانممممم🤩🤩🤩🤩

عزیزمممممممم😍😍😍😍

مباااااارکهههههه🥰🥰🥰🥰

 

وای چرا من این پستت رو ندیده بودمممم😲😲😲😲

عزیزدلمممم خیلی خوشحال شدم😚☺️😊😇

ان شاالله در کنار هم آسوده و آرام💫

عاشق و دلگرم زندگی کنید و روز به روز موفقیتها و پیشرفتهاتون بیشتر بشه و روح ازدواج رو درک بکنید.💫

 

ببخشید ک متوجه این پست نشدم و با تاخیر تبریک گفتم🙏

پاسخ:
عزیزم، ممنونم، لطف داری 

مرسی از آرزوهای قشنگت. امیدوارم که همش محقق بشه عزیزم😍😍🙏

خواهش می کنم عزیزم، این چه حرفیه!  حسابی سرگرم پسر کوچولو هستی و این عالیه😍❤️

عزیزم مبارک باشه میبوسمت

پاسخ:
ممنونم دوست عزیز. 

بهت تبریک میگم . من رو بردی به سالها پیش که من و همسرم واسه عقد بدو رفتیم ایران :) امیدوارم زندگی شادی داشته باشی:)

پاسخ:
ممنونم، لطف دارید.

چه خوب که خاطرات شما هم زنده شد😍

ممنونم از آرزوی قشنگتون. همچنین باشه برای  خودتون🙏😍

سلام صبا جانم
پیشتر تبریک گفته بودم این واقعۀ خجسته ای رو که پیش رو داشتی. حالا هم سپسترش باز تبریک میگم و برات آرزوی شادیهای حقیقی و ماندگار میکنم

تمام چیزهایی که توصیف کردی یه طرف، اون صحنه‌ای که پدرت قند میسابید یه طرف.. چه صحنۀ شیرین و دلپذیری

پاسخ:
سلام سمیه دوست داشتتی😍

قربونت عزیزدلم، ممنونم از تبریکات و آرزوی قشنگت 🙏😍

عزیزم، درسته، احساسات خالصانه همیشه بیشتر بر دل می شینه. 
البته باباها قند نمی ساییدن، هر کدوم یه طرف پارچه رو گرفته بودن ولی خب قشنگ بود و خالصانه😍

سلام

همیشه به همین وسعت سبز باشین

پاسخ:
سلام.

چه کامنت زیبایی😍

خیلی متشکرم  و به همچنین باشه برای خودتون😍🙏

خدا رو شکر این قسمت پرپیچ و خم زندگی تون هم به خوشی تموم شد. پرپیچ و خم از جهت برگزاری مراسم و ارایشگاه گفتم چون این جور کارها نیاز به هماهنگی قبل و بدوبدو داره. خدا رو شکر بهتر از مراحل دکتراخوندنت پیش رفت و توش ماجرا در نیومد.

امیدوارم خستگی سفرتون در رفته باشه و با دیدن عکس ها و فیلم ها خنده و خاطرات شیرین براتون یادآور بشه.

پاسخ:
ممنونم عزیزم.
آره خدا رو شکر با دو هفته بدو بدو همه چیز حل شد.
البته من یه سری تحقیقات و پرس و جوها رو از قبل انجام داده بودم و مثلا آتلیه و ارایشگاه و لباس و ... به برکت اینستاگرام انتخاب کرده بودم😁
ولی خب اینکه همه چیز تو این زمان جمع شد واقعا جای شکر بسی فراوان داره🙏

مرسی از شما لیلی جان.
یه دو سه روز اول خسته و جت لگ بودیم، بعدش سریع برگشتیم به روال زندگی سابق.

۳۰ خرداد ۰۲ ، ۰۸:۰۴ مینو حسینی

مبارکههههههه

 

من اخیرا شروع کردم به خوندنتون:)

پاسخ:
متشکرمممممم.

خوش آمدید😊
۲۹ خرداد ۰۲ ، ۱۶:۱۱ ربولی حسن کور

سلام

شرمنده چون دیگه بیان را نمیتونم سر کار باز کنم کمتر فرصت میشه به اینجا سربزنم 

واقعا تبریک میگم 

سفرتون واقعا mp3 بوده ها!

امیدوارم تا سالها در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کنید

پاسخ:
سلام
دشمنتون شرمنده باشه. 
خودم هم جدیدا نمیتونم خیلی وارد بیان بشم بس که برای ip های غیر ایران کند هست!!

ممنونم از تبریکتون.

خیلی واقعا فشرده بود!! 

متشکرم. امیدوارم کانون خانواده شما هم همچنان گرم و صمیمی باشه. 

سلام مبارک باشه توی یکی از کامنتها خوندم که نوشتی ازدواجم در استانه جهل بوده به نظرم دیر نبوده وهنوز هم فرصت بچه داشتن داری .

اما ته تهش همه اونایی که مهاجرت می کنند یه دلتنگی و درد عمیقی دارن که نه به جایی که رفتند متعلقند و نه دیگه ایران وطنشون هست 

یعنی به نظرم مهاجرت دورنماش قشنگه  و اونقدر سختیهاش بر امتیازاش غلبه داره که از درد ادم کم نمی کنه

میشه تو پست قبلت این غمتو به طور ملموس دید

منظورم به اون افرادیه که دوستمون گفته بود حسرتتو می خورند

به نظرم مهاجرت دردی عمیقتر از این حرفا هست حالا به هر کشور دیگه ای که بخواد باشه

همینه که ایرانی ها بعد مدتی که مهاجرت می کنند علاقمند میشن به هر شی ؛ء سنتی یا بومی یا فرهنگی و کلا میخوان ریشه ای که نتونستند تو غربت بزنند رو از وطن خودشون به عنوان کسی که بی هویت نیست و برای ابراز وجود در برابر کشور دیگه با خودشون داشته باشند و تجربش کند

البته این نظر شخصی منه که یه مقطع طولانی مهاجر بودم 

 

پاسخ:
سلام 

بسیار ممنونم از تبریک تون :) 

راستش با شرایط کنونی ایران هر جای دنیا که باشی درد عمیق خواهی داشت چه تو ایران و چه در خارج از ایران.

کسی که مهاجرت میکنه به یه کشور دیگه دلتنگی برای خانواده ش در صورتیکه آدم مسئولیت پذیر و خانواده دوستی باشه حتما همیشه باهاش هست و نمیشه نادیده گرفتش.
در مورد اینکه ایرانی ها علاقه مند میشن به اشیا سنتی فکر نمیکنم بخاطر جبران ریشه زدنشون هست. به نظر من وقتی تو میری تو یه کشور دیگه که از کوچکترین داشته هاشون یه سرمایه بزرگ ساختن و بهش افتخار میکنند تو هم به این فکر می افتی که فرهنگ و تاریخ و زیبایی های کشورت رو معرفی کنی و یه سمبلی همیشه برای معرفی داشته باشی.
راستش تو کشوری مثل استرالیا که همه مهاجر هستند خیلی لازم نیست برای ابراز وجود کاری بکنی ولی وقتی میتونی فرهنگت رو معرفی کنی اونم وقتی کشورهای دیگه هم این کار رو میکنند و میتونی تصویر جامعه جهانی رو تغییر بدی چرا که نه!! 

الان دنیا با ۲۰ -۳۰ سال پیش یا اون اوایل انقلاب که ایرانی ها مهاجرت میکردن خیلی فرق داره. امار مهاجرها خیلی زیاد هست و حداقل اینجایی که من زندگی میکنم چیزی به اسم غم غربت و حس خارجی بودن وجود نداره و البته متاسفانه وضعیت رفت و آمدهای آدمها با دوست و فامیل هم تو ایران بقدری ضعیف شده که خیلی فرقی نمیکنه کجا باشی.

مساله ی اول برای شخص من پدر و مادرم هست. 
و مساله ی بعد اینکه کشور من همه چیز داره و می تونست خیلی خیلی بهتر از اینها باشه و دلم واقعا می سوزه برای سرمایه هایی که به باد فنا میره مثل آب خوردن!! 

سلام و عرض ادب

خوندن وبلاگ های افراد پرتلاش و موفق جزکارهای مورد علاقه منه.چندوقتیه دارم آرشیو وبلاگتون را می خونم الان سال 97ام ...

واقعا ازتون انگیزه میگیرم و بسیار بسیار خوشحالم که نتیجه توکل و زحمات و تلاشتون به بار نشست.

براتون بهترین ها را در لحه لحظه زندگی آرزو میکنم.

پاسخ:
سلام و عرض ادب

ممنونم از حسن نظری که به من دارید و خوشحالم که خوندن ارشیو باعث انگیزه گرفتن شده😊😊

متشکرم از آرزوی خوبتون، همچنین باشه برای شما

انقدر از خوندن این پست حالم خوب شد که دلم نیومد پیام تبریک براتون نفرستم چون اصولا اهل کامنت گذاشتن نیستم 

 

 

صمیمانه اینهمه اتفاق خوب رو به شما تبریک میگم و بسیار شما رو تحسین میکنم به خاطر مدیریت این چنین جشن زیبا و دلخواهی که حتما با هماهنگی و همکاری از طرف جناب یار صورت گرفته و همین نویدی ست برای آغاز یک زندگی گرم و روشن ,

 

 

انشالله که تا همیشه در کنار هم خوشبخت باشید .  

پاسخ:
آخی،  الهی همیشه حال دلتون خوب باشه برای اتفاقات خوب زندگی خودتون و مرسی که کامنت گذاشتین🙏😍

ممنونم از این تبریک مبسوط و دقیق و متشکرم از لطف و محبت و ارزوی قشنگتون🙏🙏🙏🙏😊😊😊

سلام صبا جان . به به ..‌ چه پست شیرینی بود . خوندم و ذوق کردم و لبخند زدم الهی همیشه به عشق و سلامتی کنار هم بمونید . چقدر خوب که یه سری سوال و کنجکاوی های منم جواب داده شد ،‌ من نمیدونستم رسمی نشدید و عکس پیج رو که دیدم گفتم خدایا این مال چه موقع ست ؟ ایران یا خارج؟ خلاصه تبریک های فراوان عزیزم ‌ . 

پاسخ:
سلام عزیززززم. 

قربونت عزیزم، انشالله دلت با شادی ها و خبرهای خوب خودت شاد بشه عزیزم😍

حالا باز شماها در جریان بودین که یه نفر تو زندگی من بوده، با اون استوری اینستاگرام ۹۹٪ دوستان و حتی یه عده از بستگان تازه خبردار شدن😅😁😊😍

سلام

تبریک میگم صبای عزیز ازدواجتون رو.

روزهای خیلی خوبی در کنار هم داشته باشید:)

پاسخ:
سلام نیوشا جان.

ممنونم عزیزم😍

محبت داری گلم🙏😍🙏

الهی🥰🥰🥰

چه پست خوبی بودا.

بازم تبریک میگم🤗

خوشبخت باشید🙂

پاسخ:
ممنونم ریحانه جان😍 محبت داری عزیزم 😍🙏😍

سلام صبا جان، عرض تبریک فراواااااان... راستش من هم از این خبر سورپرایز شدم :)))) بسی مبارک باشه و خوشحالم همه چیز مطابق میل شما انجام شده. امیدوارم شادی هاتون مستدام و روزافزون باشه :*

چند سال بود که نیومدی بودی ایران؟ از 97؟ دیدن کاهش توانایی عزیزان خیلی سخته.. 

پاسخ:
سلام دوست مهربونم😍

مرسی عزیزم، لطف و محبتت به من همیشگی بوده گلم🙏😍🙏

تو جواب به دختر معمولی توضیح دادم چرا سورپرایز شدین😊🙃

همون دفعه پیش که همدیگرو دیدیم بار آخر بود😭 سال ۹۸، ۳.۵ سال شده بود.

قربون دل مهربونت برم عزیزم که به یادم بودی. خیلی خیلی ممنونم ازت. فکر کنم یکی از بهترین حسهای دنیاست، وقتی که لیست فانتزیها و آرزوهات تیک میخوره. خیلی خوشحالم که همه چیز اونجوری که میخواستی پیش رفته. 

پاسخ:
عزیزم.

آره، قشنگه واقعا، چون من تا شب قبل مراسم هم استرس داشتم و مطمئن نبودم مراسم گرفتن کار درستی هست و همه چیز خوب پیش میره، ولی خب روز مراسم به طرز معجزه آسایی همه چیز خوب پیش رفت و این خودش کلی خوشحالی داشت😊😊😊😍😍
۲۶ خرداد ۰۲ ، ۲۳:۱۸ دخترمعمولی

ئه، منم اصلا به ذهنم نرسیده بود که قراره بری ایران عروسی بگیری.

مبارک باشه خیلی :). ان شاءالله که سال های سال در کنار هم به خوشی و شادی زندگی کنین.

پاسخ:
خب من چون مطمئن نبودم که وقتی می رسم ایران کارا به چه شکل پیش میره همه‌چیز رو در هاله ای از ابهام گذاشته بودم و حتی با خودمون هم ست کرده بودیم که ممکنه فقط بریم ثبت محضری انجام بدیم و تمام. بخاطر همین شما نمی تونستید حدس بزنید که عروسی در کار هست و اونایی هم که حدس زده بودن دیگه خیلی خیلی تیز و حرفه ای بودن😁

مرسی عزیزم😍😍ممنون از آرزوی قشنگت. باشد که چنین شود🙏😍🙏😊😊
۲۶ خرداد ۰۲ ، ۲۱:۴۸ سرکار علیه

سلامممم مبارکاااا باشهههه به بهههههه خوشحال شدمممم

پاسخ:
سلام 
ممنونم، محبت دارید😍🙏 

خوشحالی تو روز افزون باد🙏

یه چیزی رو دوستانه و خواهرانه بهت میگم 

حتی اگر همه احساسات خوبی که میگی واقعیت داشته باشه و در حال حاضر هیچ مشکلی توی زندگیت نیست اینو توی جای عمومی اونم داخل یه وبلاگ فارسی زبان که احتمالا بیشتر مخاطبینت هم ایران هستن اینطور بروز نده. برای خیلی ادم ها مخصوصا ایرانی ها مهاجرت و داشتن شغل و گرفتن مدرک دکتری فول فاند و ازدواج و عشق و... ارزو هست وقتی همه اینا رو با شدت خیلی زیادی جار میزنی توی دل خیلی ها حسرت ایجاد میکنی. مطمنا که شما هم مسایل خودت رو داری ولی مردم اینجا فقط خوشی های تو رو میشنون من به عنوان کسی که تجربه این داستان رو داره بهت کاملا دوستانه اینو گقتم باز هم تصمیم با خودته  

پاسخ:
ممنونم از توصیه دوستانه و خواهرانه تون.

راستش من احساس جار زدن ندارم😅😄

بعد هم یه جوری می گید مدرک دکتری فول فاند و ازدواج و عشق و ... من احساس کردم لاتاری بردم😅🙃 یا بلاگر اینستاگرام هستم که از راه تبلیغات یه شبه زندگیم تغییر کرده😁👀😁
تو دکتری که پوستم کنده شد، ازدواجم هم که در آستانه چهل سالگی هست. والا اکثریت جامعه ایران تا قبل از ۳۰ سالگی در وضعیت امروز من هستند و اگر همچنان حسرت زندگی من و مسیر سختی که تا الان اومدم رو می خورن هیچ کس سد راهشون نیست و می تونند از تجربیات زندگی من استفاده کنند و خیلی اسونتر همین مسیر رو برن.

بازم کلی تبریک و آرزوهای خوب برای شما و همسر محترم‌تون.

چقدر عالی که خداروشکر هم سفر خوبی داشتید و هم همه چیز حتی بهتر از برنامه براتون پیش رفت:) 

 

 

پاسخ:
ممنونم لطف دارید🙏🙏

راستش من یه برنامه کلی تو ذهنم بود ولی خب نمی دونستم چطوری میشه موقع پیاده سازی و در نهایت خیلی قسمت هاش تغییر کرد و البته خود به خودی بهتر شد😊😊

ای جانم مبارک باشه 😍😍😍😍😍😍😍 

الهی همیشه به شادی و دل خوش ❤️❤️❤️

پاسخ:
مرسی یاسی مهربون و دوست داشتنی🥰😍🥰

دل خودت و دخترا هم شاد باشه و تنتون سلامت باشه عزیزم😍🙏
۲۶ خرداد ۰۲ ، ۱۴:۳۴ همه چی عالیه

صبای عزیز چقدددددر خوشحال شدم از این پست فشرده ات درست مثل سفرت... 

لایق بهترین لحظه ها و روزهای هستی... 

راستش رو بخوای دلم برای پست های کم فشرده ات تنگ شده اما می‌دونم زندگی متاهلی ساختار و ماهیتش متفاوت هست و واقعا گاهی اون نوشتن با اون سبک رو دیگه نمی طلبه... ممنون که هنوز می نویسی و ما رو در جریان قرار میدی بعنوان خواننده وبلاگت از قدیم خیلی برام ارزشمند هست که رها نکردی ... آرامش و شادی سهم تک تک لحظه هات🍀

پاسخ:
سلام عزیزم.

امیدوارم همیشه دلتون شاد باشه و ممنونم از این همه لطف و محبتی که به من دارید🙏😍🥰😍

من دوست دارم بنویسم بیشتر و تلاشم رو میکنم که این وبلاگ پویا باشه ولی خب مسلما مثل قبل نمیشه ولی خب وقتی دوستانی چون شما دو کنار خودم می بینم واقعا حس خوبی می گیرم😊🥰😍🥰

شادی شما هم روز افزون باد🙏

سلاااام:***

باز دوباره مباااارک :) :*

الهی که زندگیتون پر از برکت باشه 

پاسخ:
سلام مهسا جان😍🥰

ممنونم عزیزم و متشکرم بابت لطف و محبتت🙏😍🥰

تبریک میگم صبا جان

همیشه خوشبخت و شاد باشید در کنار هم 😘❤️🤗

پاسخ:
ممنونم نازنین جان😍🙏

متشکرم از آرزوی قشنگت عزیزم😍🙏

صبای عزیز تبریک میگم.

امیدوارم روزهای بعد از این برای هردوی شما پر از اتفاقات خوب باشه.

پاسخ:
ممنون عزیزم.

محبت داری گلم🥰😍🙏

همچنین باشه برای خودت🙏😊

😍❤️😍

مبااارکا باشه. چقدددر پست حال خووووب کن و پر از انرژی مثبتی بود :)

هم خوشبخت کنید و خوشتون باشه ❤️

پاسخ:
مرسی عزیزم، محبت دارید🥰🙏
الهی حال دلتون بخاطر خوشی های خودتون همیشه خوب باشه 🥰😍🙏

عزیزم صبا جان چقدر خوشحال شدم .

تبریک می گم بهتون ،امیدوارم تا ته ته بهترین رفیق برای هم بمونید و یک زندگی سرشار از عشق و تفاهم رو تجربه کنید .

یار خوب باشه خیلی خوبه :))

الهی که همیشه همه غیبت هات از اینجا برای خوشی و شیرینی های زندگی باشه .

تبریک خشک و خالی بود ولی عوضش کلی لبخند می گذارم :)):)):)):))

پاسخ:
مرسی رویای عزیزم🙏🥰

ممنونم از همه ارزوهای قشنگت دوست مهربونم، امیدوارم همه شون برای خودت هم محقق بشه🙏🥰🙏

سلام صبای قشنگم. کلی کلی ازدواجت رو تبریک میگم عزیزم. الهی که تاابد درکنار هم با عشق و آرامش و در سلامتی زندگی کنید و صدای خنده هاتون تا آسمون برسه. چقدر خوب که هم بعد سالها رفتی ایران و هم برای همچین هدف دوست داشتنی رفتی، حالا دلیل استرس پست قبل رو میفهمم. فکر کنم من خنگ بودم که پست قبل فکر کردم قراره تنهایی بری ایران پیش خانواده ات و برگردی و اصلا احتمال این موضوع رو نمی‌دادم که باهم برید و بعد از روی پیامهای دوستان دیگه فهمیدم بقیه متوجه شدند ولی انگار من دیر موضوع رو گرفتم. 

بازم خیلی خیلی تبریک عزیز دلم به همراه کلی بغل و بوس وآرزوی بهترینها که لایقش هستی. خوشحالم که در غار تنهاییت حالا دیگه یه یار ابدی داری. 

پاسخ:
سلام رهای مهربونم.

مرسی عزیزم. محبت داری. انشالله به زودی خودت بیایی و خبرای اینچنینی بهمون بدی تو همین وبلاگ :)

خنگ چیه عزیزم؟!! پیش میاد دیگه. و خب من اشاره ای نکرده بودم اینجا به چیزی. 

یکی از دوستای اینجام که تقریبا از همون اوایل در جریان رابطه ما و سفرمون بود دیروز که عکس گذاشته بودم اینستاگرام و اعلام کرده بودم ازدواج کردیم اومده میگه وای حسابی سورپرایز شدم!! میگم واسه چی؟! تو که از اول در جریان بودی و میدونستی ما داریم میریم ایران! میگه آخه انتظار عروسی نداشتم! من فکر کردم فقط میرید خانواده هاتون رو می بینید و برمی گردین :)) و خب این مساله کاملا نرمال هست که آدمها بدون هیچ تشریفاتی زندگی شون رو شروع کنند!

خیلی ممنونم رها جونم! منم کلی بوس و بغل واست دارم عزیزدلم. ایرانم که بودم به یادت بودم و هر جا حس خوبی داشتم واست آرزو می کردم تو هم تجربه کنی عزیزم. 

چقدر همه چیز رویایی و قشنگ بود *-* انشالله همیشه دلتون خوش باشه کنار هم. 

258

پاسخ:
برای من تقریبا همه فانتزی هام تیک خورد و چیزی تو دلم نیست خدا رو شکر :)

مرسی عزیزدلم. باشد که چنین شود و انشالله روزی خودت هر موقع که دوست داری و به هر شکلی که میخواهی :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی