غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

به سوی نور

پنجشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۳۲ ق.ظ

روز سوم رمضان تمرین های معجزه شکرگذاری را شروع کردم. روزهای زیبایی نبود ولی از صبح حواسم جمع بود که سوژه ای برای شکرگذاری شبانه ام شکار کنم و به هر سختی بود هر شب به یک اتفاق خوب روزم فکر میکردم.

روزهای سختی بود ولی همه امیدم به شب های قدر بود.

مدت های مدیدی بود که از دعا کردن می ترسیدم از از اینکه ندیده گرفته شوم، نشنیده ازم گذر شود.

اصلا کسی که سراپای وجودش مجموعه ای از خواسته های تکراری است چه نیازی به گفتن است.

ولی می دانستم که من به او نیاز دارم. 

خودش خواست که شیوه دعا کردنم تغییر کند. 

از او خواستم که خیر دنیا و آخرتمان را در مسائل مان قرار دهد. به شیوه اش فکر نکردم. فقط خواستم که به راه درست هدایتمان کند و مشکلاتمان را اسباب خیر قرار دهد. خواستم ما را در مسیر حل مساله قرار دهد. و چقدر آرامم می کرد که این مدل دعا کردن.

و چقدر این ماه رمضان به موقع بود.

مسائل به حالت تعلیق در آمد. فرصت فکر کردن و دنبال راه حل گشتن فراهم شد.

زندگی کاری و فردی طبق روال پیش رفت. بدون وقفه. باورم نمی شد این همان منم!

برنامه ریزی سفر کردم برای پایان رمضان.

مزد 28 روز تمرین معجزه شکرگذاری سفر به طبیعت بکر و باشکوه و زییای یاسوج بود.

تنگ تامرادی از زیباترین پدیده های آفرینش هست، اولین آبشارش انگار آغوشی بود برای کسی که دنبال آغوش امن الهی می گشت. آغوشی برای خائفین.

طبیعت بکر بهترین درمان است برای تمام دردها. و چقدر احساس آرامش و لذت می کردم از ضربه زدن آب های سرد و خروشان به پاهایم.

یک ماه و این همه تغییر. 

خوشحالم از اینکه هدایت شدم به مسیری که برایم آرامش و یقین به همراه داشت.

ورد زبان آن روزهای ترسم این بود: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ.


دیگر یاد گرفته ام بجای اینکه دعایی کنم که نهایتش سرخوردگی و طلبکاری باشد از او بخواهم که نیکوترین خیرم را سرراهم قرار دهد. پذیرفته ام که چیدمان زندگی من، چیدمانی عادی نیست، پس خواسته هایم، نوع دعا کردنم و مسیر سلوکم هم نباید شبیه بقیه باشد.

۹۶/۰۴/۰۸
صبا ..

حرف دل

سفر

نظرات  (۱)

سلام. غار نو مبارک. من هم در این ماه رمضان متفاوت شدم؛ یعنی تصمیم گرفتم متفاوت از سالهای قبل شوم؛ گرچه همه  را روزه گرفتم مثل سالهای قبل اما تفاوت اساسی امسالم این بود که نه قرآن خواندم و نه دعا کردم! یعنی نه مثل سالهای قبل همتی کردم که چند جزء بیشتر قرآن بخوانم و نه حتی شبهای قدر مسجد رفتم؛ فکرش را بکنید حتی شب قدر هم این لجاجت من کم نشد و چیزی مثل سالهای قبل از خدا نخواستم؛ چرا که فکر می کنم این دعاها بالا نمی رود و اصلا خداوند اعتنایی به چنین بنده هایی نمی کند. 
بگذریم شاید در وبلاگم نوشتمش. 
پاسخ:
سلام.

ممنون. دوباره خوش آمدید.

اول بگم رمز همون قبلی. اگر ندارینش بگید تقدیم کنم.

من چند ساله مسجد نمیرم. چند تا فایل بدون روضه دارم که دعاهای ابوحمزه و ... داره. حقیقتا ظرفیت روضه شنیدن ندارم مطلقا.

امسال هم خواستم انجیل بخونم که فقط یه شب تونستم! و بقیه ش به دلیل مسائل پیش آمده نشد.

همه قرآن خوندن امسالم آیت الکرسی بود. ولی نمی خوندمش. اون انگار منو می خوند. من حرف هام  . منو خواسته هام

اینا گفتن نداره ولی خب چند تا افطار هم کارم با خدا به کتک کاری رسید. ولی آخرش دیدم من فقط ازش آرامش می خوام و عاقبت به خیری همونا رو ازش خواستم. اینکه بخوام اصلش رو زیر سوال ببرم یا هی احوال خودم رو تلخ کنم. فقط باعث ظلم‌به خودمه.
خودش داره میبینه که من چی دارم و چی ندارم. و واقعیت این هست که من واقعا به خدا نیاز دارم تنهایی و بی خدا نمی تونم!! اعتراف می کنم که تلاش کردم بی خدا ادامه بدم و نتونستم.

 یاد گرفتم ازش راه حل بخوام و نه حل مساله. یاد گرفتم که از خیلی بالاتر به مشکلاتم و نداشته هام نگاه کنم بدون طلبکاری. بدون نگاه به تلاشم و ... واقعا حالم بهتر شد.
شما هم امتحان کنید.