غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

18 اگست ۲۰۲۵!

يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۲۷ ق.ظ

خب در یک هفته گذشته اکثر شب ها شب زنده داری های طولانی و ناآرومی دخترک رو داشتیم. امروز دیگه براش نوبت گرفتم ببرمش دکتر بخاطر وضعیت گوارشیش. هر چی بلد بودم و میشد رو اجرا کردم. الان اصلا اشتها به غذا نداره و فقط شیر میخوره عملا. اونم دخترکی که بسیار خوش غذا بود. 

 

این اخر هفته هم وقتایی که خواب بود رو کار کردم و اسلایدهای ارایه امروزم رو آماده کردم ولی هیچی روش تمرین نکرده بودم. ۲۰ دقیقه قبل از جلسه هم دخترک از خواب بیدار شد و خیلی شدید گریه می کرد. دیگه رفتم خودمم بغلش کردم تا آروم بشه. بعد اینکه اومدم فقط لب تاپم رو تنظیم کردم و پریدم تو جلسه و ارایه دادم. هر چند جلسه امروز تمرینی بود ولی خب به هر حال بازم مهم بود و نمیشد آماده نباشم. در کل در نهایت بد در نیومد. فیدبک هاشون فقط کلی بود که فلان اسلاید کمتر تکنیکال باشه بهتره. 

احتمالا یه دور تمرینی دیگه هم با کل گروه میرم و بعد جلسه اصلی برگزار میشه. 

 

دیگه چی؟! جرات نمیکنم برم رو ترازو!!‌ میدونم بازم وزن کم کردم! 

احتمالا از این هفته شروع کنیم بعضی روزا بریم تو مهد بشینیم ببینیم اوضاع چطور پیش میره! 

 

دوست دارم حالم بهتر باشه! ولی خب عوامل استرس زا زیاد هستن! هیچکدومشون هم دست من نیستن که برطرفشون کنم! هر از گاهی فقط یه مدیتیشن میکنم. 

 

نوشتن اینجا بهم حس خوبی میده. به فکرم نظم میده و ذره ای از نیاز به شنیده شدن رو برطرف میکنه. 

۰۴/۰۵/۲۷

نظرات  (۳)

یه چیزی هم که وجود داره اینه ک

خیلییییی خوبه ک خودت هم دوست داری حالت بهتر بشه

این خودش یه قدم جلوتر از بقیه هستی

و اینکه مامان مهربون

میگذره این روزها

بعدش دغدغه های جدید میاد

میگی کاش همون بچه بود دردسرش کمتر بود :)

پاسخ:
نمیدونستم بقیه آدم ها که حالشون خوب نیست دوست ندارن خوب بشن!! :))

مرسی که واسم کامنت میگذاری و همراهم هستی. خیلی واسم ارزشمنده :* 

تو واکاوی های اخیرم متوجه شدم یه مقدار زیادی از حال بدم بخاطر اضطراب هست. بخشی از اضطراب بخاطر روزهای اول تولد دخترک هست که بیمارستان بستری شد و پروسه شیردهی اصلا خوب پیش نرفت. این باعث شده بود که اعتماد به نفس من خیلی تحت تاثیر قرار بگیره و من مدام خودم و مادری کردنم رو زیر سوال ببرم. 

شاید بخاطر همین میزان لذتی که می بردم کمتر از حد نرمال بود. چون من پر از ترس و اضطراب بودم/هستم. الان دارم روش کار میکنم و رو خیلی چیزهای دیگه.

دارم یاد میگیرم و تمرین میکنم با خودم مهربونتر باشم. اینطوری هم مامان بهتری خواهم بود برای دخترک. 

صبا جان

خیلی خوبه ک مدیتیشن میکنی

اگ برات مقدور بود شکرگذاری هم بکن

حال آدمو خوب میکنه

یه سری دوره ها هستن رایگان هم هستن

مثلا شکرگذاری تو ۲۱ روز

خیلی جالب بود

یه دوره اش این بود ک با پای برهنه بری تو طبیعت قدم بزنی

دست بزنی ب درخت و...

از طبیعت شکرگذار باشی

از خودت

از بدنت

از اطرافیانت

از زمین

و...

کلا متنوع بود

خواستی بگو برات میفرستمش

کلا حال آدمو خوب میکنه

پاسخ:
عزیزم. من مدیتیشن رو با کلام انجام میدم. و تو همون مدیتیشن شکرگزاری هم میکنم.

ولی در مورد اون ۲۱ روز هم قبلا تجربه ش کردم و خیلی خوبه. 

اگر برام بفرستی دوباره ممنون میشم عزیزم. 
۲۸ مرداد ۰۴ ، ۱۹:۵۲ آقای هیـــوا

سلام

خدا قوت

ان شاءالله گل دخترتون زودی حالش خوب شه 

 

پاسخ:
سلام 

خیلی خیلی ممنونم.

متشکرم. امیدوارم. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی