غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

مرا عهدیست با شادی :)

دوشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۲۹ ب.ظ

تقریبا 20 روز پیش بود، هنوز همکار خانم بود و بحث جایگزین ایشون بود که همکار خانم گفت به الان نگاه نکن که صدای خنده مون از در اتاق بیرون می ره، قبلنا فقط صدای جر و بحث بود که از اتاق بیرون می رفت! حرفش واسم جالب بود و جای فکر داشت! خب من خیلی می خندم به نسبت :) 


چند روز پیش که از شدت حرص خوردن چند روزه و پس از یه داد و بیداد!! اساسی دو روز قبلش؛  داشتم اتفاقات اعصاب خورد کن رو با خنده برای یکی از همکارا تعریف میکردم! بهم گفت آفرین! همین جور خوبه :) همه چیز رو با خنده رد کن!! بازم فکر درگیرم شد!


یه بارم چند وقت پیشا که اوضاع جسمیم خوب نبود! خودمم له و داغوون بودم! استاد2 زنگ زد و هر چیزی رو پرسید چون جوابی واسش نداشتم، با خنده جواب دادم :) آخرش میگه همین که حالت خوبه و صدات شاده من رو خوشحال میکنه!!


چند وقت پیش ها؛ یه چهارشنبه روزی یه خانمه اومده بود، براش توضیح دادم که چی کار کنه و گفتم برو شنبه بیا! شنبه اومد، گفت دیروز تو خونه داشتم در مورد شما حرف می زدم! خیلی تعجب کردم! گفتم الان لابد می خواد بگه شبیه فلانی هستی! ولی گفت به خانواده ام گفتم خانمی که (من :) ) اونجاست خیلی با حوصله واسم توضیح داده چیکار کنم!! و کاش همه کارمند ها اینقدر آرامبخش و شاد بودند!! حالا من همون چند روز همش تپش قلب داشتم، دنبال یه چیزی بودم، آروم بشم! تو دلم گفتم کاش این خانمه بلد بود به خودشم آرامش بده :)


اینا رو گفتم که بگم احساس می کنم خیلی جدی شدم! همش دارم حرف های جدی میزنم! و بحث های جدی میکنم! درسته که می خندم؛ ولی خب خودم می دونم که ... چند روز پیش تلویزیون بود، رادیو بود، نمی دونم ولی داشت می گفت انسان محصول شرایطش هست! خب من این حرف رو به صورت کلی قبول دارم، چون صبایی که امشب داره این یادداشت رو می نویسه! کمتر از 50% صبای انتخاب های خودش هست! تازه انتخاب هاش هم بخاطر شرایطش بوده! یعنی دامنه وسیعی برای انتخاب نداشته، نهایتا 2-3 مورد در هر مسیری و باید یکی ش رو انتخاب می کرده! اینکه الان قوی هستم! یا ضعیف! مصمم هستم یا بی اراده! و ... محصول شرایطه ولی، ولی توی همین شرایط، نمی خوام مغلوب جدیت بشم! نمی خوام شوخ طبیعی م، کمرنگ بشه! و نمی خوام همه ذهنم درگیر چالش هایی باشه که باید از پسشون بربیام یا باهاشون کنار بیام!  می خوام حواسم به این باشه که همیشه باید بخندم! همیشه! می خوام چالشم این باشه که دنیا رو به سخره بگیرم! کاری که دنیا از ابتدای خلقتم یا شایدم از ابتدای خلقتش کرده، به نظرم بعد از این همه مدت نگاه به پیچ و خم دنیا و جدی گرفتنش حق دارم که شبیه یه شوخی خنده دار بهش نگاه کنم و البته فکر میکنم چالش سختی در پیش رو دارم، ولی خب من آدم روزهای سختم :)


پ.ن: رو وایت برد بالای تختم ماههاست نوشتم:

مرا عهدیست با شادی 

که شادی آن من باشد

زیرش هم نوشتم: سلامتی، جذابیت، درایت، شجاعت، زیبایی و شکرگزاری قرین ثانیه به ثانیه زندگی من است. 

گفتم اینجا هم بنویسم، که ماندگاریش بیشتر بشه :))


۹۶/۱۰/۱۸
صبا ..

حرف دل

نظرات  (۶)

۲۰ دی ۹۶ ، ۲۳:۲۸ دختر معمولی
:)))
پس من برم اول قرامو تمرین کنم. بعد بیام با این شادی خانوم عهد ببندم ;-)
پاسخ:
خوشم میاد فهمیده ای :)) و پیش نیازها رو خودت در میاری.


حالا جدای از شوخی، خیلی از مسائل زندگی های جدی ما واسه اینه که هیچ وقت به قر فکر نمی کنیم چه برسه به تمرین :) 
خلاصه که قر نقش مهمی در زندگی بشر امروزی بویژه در کشورهای توسعه بافته بازی میکنه ;)
۲۰ دی ۹۶ ، ۱۵:۰۸ دختر معمولی
اون وقت اگه این شادی خانوم به عهدش وفا نکنه، باید چیکار کنیم؟ ;-)
پاسخ:
به نکته خوبی اشاره کردی :)

در چنین شرایطی باید یه میکروفن بگیری دستت و این آهنگ رو بخونی:
تو هر عهدی که بستی
زدی اونو شکستی
مگه صد بار نگفتم
مگه صد بار نگفتم
همون جورباش که هستی

دیگه بستگی به توان و همت خودت می تونی چند تا قر ریز یا درشت هم باهاش بدی :))

اینجوری شادی خانم که چه عرض کنم دنیا خانم هم متوجه میشه، حرف، حرفه کیه؟ آفررررررررین، حرف ما :))
۲۰ دی ۹۶ ، ۱۳:۵۴ مامانی و سه تا نینی
عزیز دلم الهی همیشه بخندی❤️❤️🌹🌹
خانم خوش خنده کی بودی شماااااااااا❤️🌹🌹🌹🌹
مواظب خودت باش گلممممممممم
پاسخ:
مرسی عزیزززم لطف داری :*

فقط امروز کم مونده بود آتیش از دهنم دربیاد :))  البته چالش همچنان پابرجاست :)
۱۹ دی ۹۶ ، ۱۲:۵۰ محبوب حبیب
سلام صباجون
چقدر خوب که خنده رو هستی. متاسفانه من خیلی خشک و جدی ام :دی
جدی جدی خیلی خشک ام. بیا و روشت رو تعلیم بده
پاسخ:
سلام محبوب جانم.

منم به اندازه کافی جدی هستم :) جلوم و پشت سرم گفته میشه که جذبه دارم!!! و البته معتقدم خنده جذبه رو از بین نمی بره واسه همین راحت می خندم :))
اون موقع ها که درس می دادم سر کلاس می گفتم فقط من حق دارم چیزهای خنده دار تعریف کنم :)) بعد خیلی کیف می داد که همه شیطنت هایی رو که به عنوان یه دختر تو دوران دانشجویی خودم نمی تونستم بکنم (آخه من خیلی دلم می خواست به استادا و پسرا تیکه بندازم بابت سوتی هاشون ؛)  ) رو سر کلاس های خودم جبران می کردم؛  بعدم بلافاصله جمع می کردم :)
الانم همینم راحت می خندم ولی سریعم جدی میشم. 
ولی در کل نگاهم به دنیا جدی هست و خب دوست دارم اینو تغییر بدم :)
آفرین به شما.... شاد و شادی آفرین باشین همیشه
برای کسی که در این بخش از زمین متولد شده و زندگی میکنه، اصولا خیلی انتخاب های متعدد خوبی وجود نداره... همین که انتخاب بدی نکنیم هنر کردیم! ;)
پاسخ:
ممنون حورای عزیزز :*

بحث بد و خوبی انتخاب نیست؛ بحثم اینه که انتخاب خاصی نکردم اصولا ؛) جبره دیگه :) حالا که دنیا دنیای زوره بذار زورکی بخندیم :))
۱۸ دی ۹۶ ، ۲۳:۳۴ علی ابن الرضا

شعر قشنگی بود و تاثیر گذار

هرچند غمشون هم با ما عهد داره..

خدا قوت

پاسخ:
:)

حافظا چون غم و شادی جهان درگذر است
بهتر آن است که من خاطر خود خوش دارم