غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

ری استارت!

چهارشنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۷، ۰۲:۴۱ ق.ظ

بالاخره جناب لی پذیرفتند که مساله تعریفی شون پاسخی نداره و من امروز دوباره در نقطه شروعم.


ناراحت نیستم چون خیلی چیزا یاد گرفتم و اگر جواب میداد همین روزها باید نوشتن مقاله ش را شروع می کردم ولی بجاش الان قراره موضوعی را شروع کنم که پروپوزال اولیه م در همون مورد بود و از علاقه مندی های شدید من هست.


الهی به امید تو.

۹۷/۱۰/۲۶
صبا ..

درس و مشق

نظرات  (۱۸)

ممنون از سعیده جان عزیز بابت وقت و حوصله ای که صرف جواب دادن کردن ببخشین صبح خوابالو بودم اسم خودمو اشتباها تایپ کردم 
ممنون از صبا خانوم بابت زحمتی که تو خونه شون بهشون دادم 
بزرگ کردن ۴ تا کوچولو زحمت زیادی داره خدارو شکر که همسرتون هواتونو دارن انشالا با دانشگاه رفتن و ازدواجشون خستگیتون کاملا رفع بشه مامان مهربونو با انگیزه 
۲۸ دی ۹۷ ، ۱۵:۳۲ ( به سمت خدا )
صبح یعنی پرواز

قد کشیدن در باد

چه کسی می گوید

پشت این ثانیه ها

تاریک است ؟

گام اگر برداریم

روشنی نزدیک است ..

#سهراب_سپهرى

 

https://t.me/be_samtekhoda

پاسخ:

گام اگر برداریم

روشنی نزدیک است ..

۲۸ دی ۹۷ ، ۱۰:۰۱ مامانی و چهارتا نینی
بله خانم همسر من پزشک هستن و تو فیلد تخصصی شون هم تو تهران هم شیراز همه میشناسن ایشون رو ،همسر من به شدت مذهبی و خانوادش هم مذهبی هستن ،مرام و مسلک خانواده شوهرم مشخص ک خیلی خدارو تو زندگیشون در نظر دارن و به شدت مدافع حقوق زن هستن 
مذهبی بودن اونا فقط منحصرا به گذاشتن اسم مذهبی رو بچه ها و مراسمات مذهبی نیست اگرچه همسرم هم اسم شناسنامه ای مذهبی داره ولی خانوادش به خصوص پدرشرهرم به شدت مدافع حقوق زن در خانوادس و همسرم از این پدر الگو گرفته  ، نه برعکس از بعدازظهر چهارشنبه تا جمعه در اختیار من و خانواده هست ،به خاطر من و بچه ها ساعات کارش رو خیلی کم کرده رسونده به حداقل 
اتفاقا برعکس به شدت به من کمک میکنه و اگه همراهی اون نبود من نمیتونستم تا اینجا بیام
صبا جان من معذرت میخوام اینجا جواب دادم 
من خیلی معذرت میخوام ازت صبا جون درسته شما اجازه دادین ولی شاید کار درستی نباشه ک من جواب دادم ببخشید حلال کنید 
مهتاب جان ممنون از جوابتون 
ماشالا عزیزم شما خیلی زرنگ و فعالین ظاهرا همسرتون جراح مغز هستن اگه هیات علمی هم باشن که عملا همه وقتشون پره و کمک انچنانی هم نمیتونن بکنن ....به نظر من مدیریت ۴ تا بچه واقعا سخته افرین که به همه کاراتون میرسید موفق باشین
۲۸ دی ۹۷ ، ۰۰:۰۹ مامانی و چهارتا نینی

با اجازه صبا جون جواب میدم 

سلام خانم مهتاب ، من تو فضای مجازی فعالیت ندارم ،تنها فعالیتم خوندن غارتنهایی است ،چون غارتنهایی واقعا حس خوبی بهم میده،صاحب این وبلاگ فکرها و حرفاش برای من خیلی إموزنده بود،من تحت هرشرایطی باید غارتنهایی بیام😊نه عزیزم من کجا الگو کجا

من کلی پر از خطا و اشتباهم اصلا نمیتونم الگو باشم 

بله اسم همسرم اریو هست ،دایه سه روز در هفته غذا درست میکنه ،و تمام وقت منزل ما هست و مسئولیت سه قلو ها ب عهده اون هست ، سه روز در هفته رو هم مادر شوهرم میاد غذا درست میکنه ، و یک روز هم خودم 

خونه داری هم به عهده دایه هست ک الان یک ماه خانمی آمده خواهر دایه هست تقریبا همسن دایه است پیر هست ولی توان جسمانی اون بالاست و هفته ای یکبار تمیز و گردگیری با اونه 

من هم مسؤول خانم کوچولوی هستم ،من مجبورم دخترم رو با خودم همه جا ببرم ک اصلا پیشنهاد نمیکنم کسی مثل من باشه من مجبورم 

الودگی هوای تهران اصلا برا نوزاد خوب نیست 

کلا من الگوی خوبی نیستم 😊

سه تا پسرام اسفند دوسال رو پر میکنن پا تو سه سالن 

من کاری ک میکنم اینه ک از همین الان ازشون کار میخوام مثلا با چیزای کوچیک مثلا مامانی برام کنترل رو میاری یا مامانی برام فلان چیز میاری 

مثلا یک لیوان اب دادم دست پسرم گفتم بده به بابایی اب رو برد پیش بابا ولی تمام اب لیوان ریخت رو فرش درسته اب ریخته شد ولی اونا دارن یاد میگیرن مسولیت پذیر باشن یا اینکه بهشون میگن حالا اتاق جمع کنیم خودم شروع میکنم جمع کردن ماشین أسباب بازی اونا یکم بعد مثل من رفتار میکنن من با توجه ب شرایطم باید اونا رو مسولیت پذیر بار بیارم چون واقعا احتیاج دارم خودشون یاد بگیرن کم کم کارهای مربوط ب خودشون انجام بدن 

ولی در کل من در حدی نیستم ک بخوام الگو باشم 

صبا جان سعیده خانوم وبلاگ یا اینستا ندارن جالبه  اینهمه فعالیت و پشتکار ما با یه بچه تو کارمون میمونیم ایکاش وبلاگ داشتن خیلیها ازشون الگو میگرفتن ...اریو اسم همسرشونه ؟اریو برزن ؟چه اسم قشنگی پسراشون زیر دوسالن ؟ماشالا یعنی فقط با دایه کارشون پیش میره پرستار یا کمک دیگه ای ندارن ؟خیلی ازشون خوشم اومدهتازه تو ترافیک تهران بخوای جابجا بشی بری دانشگاه و برگردی شب شده   اگه سعیده جون صلاح دونستن و جواب بدن ممنون میشم
۲۷ دی ۹۷ ، ۲۰:۵۳ مامانی و چهارتا نینی
مرسی عزیزم توی زندگی من تنها راه رفتن ب جلو قوی بودن هست درواقع تنها راه هست 
وقتی ب جز خودمون ٤ نَفَر چشمشون ب ما دوتا هست پس اول ب خاطر خودمون بعد ب خاطر اونا باید بریم جلو ، چیزی ک توی زندگی مشترک بهش رسیدم اینه ک زمانی میتونم همسر خوبی باشم یا زمانی میتونم مادر خوبی باشم ک اول خودمو دوست داشته باشم ک اول برا خودم ارزش قائل باشم اهدافم دنبال کنم تا جایی ک میتونم ارزرهامو دنبال کنم اون وقت هست ک من میتونم همسرم و خوشبخت کنم یا محیط امنی سرشار از ارامش برا بچه ها فراهم کنم 
٤تا بچه من با اومدنشون ب این دنیا باعث شدن خیلی چیزا بفهمم باعث شدن خانوادم بهتر بشناسم باعث شدن بفهمم کیا واقعا دوسم دارم باعث شدن بفهمم تو انتخاب اریو اشتباه نکردم و به وجودش لحظه ب لحظه بیشتر افتخار کنم ، باعث شدن بیشتر خودمو دوس داشته باشم 
باعث شدن احساس مفید بودن بکنم 
شاید اگر بچه ها نبودن سراغ پست داک نمی رفتم ولی شاید اصلا علت درس خوندن دوباره ام همینا بودن من خیلی پیشرفتم رو مدیون این چهارتا میدونم اینا باعث شدن من از هر ثانیه زندگیم استفاده کنم و بیشتر زندگیمو دوس داشته باشم 
پاسخ:
خدا همه تون برای هم حفظ کنه.

امیدوارم که همیشه سلامت و شاد وپرانرژی باشید.
۲۷ دی ۹۷ ، ۰۳:۲۷ مامانی و چهارتا نینی
اوایل ک اون سه تا دنیا اومدن باید ٤ ماه اول رو می دیدی 
گاهی از فرط خستگی مینشستم رو زمین پاهامو تو بغلم جمع میکردم و با صدای بلند فقط گریه میکردم بابای بچه ها هم اوایل عصبی میشد وقتی میدید من گریه میکنم بیشتر ناراحت میشد 
ما چاره ای نداشتیم نمیتونستیم بگیم خدایا چرا سه تا دادی ناشکری بود از طرفی واقعا توان نداشتیم دوست نداشتم هرکسی ب خاطر کمک کردن وارد خونه زندگیم بشه سخت بود 
ولی گفتم باید بپذیری 
از خونه زندگی شلخته متنفر بودم ولی سرم اومد الانم واقعا نمیتونم زیاد جمع کنم هرچقدر دایه همسرم جمع کنه همونه من زیاد نمیتونم دلم میخواد خودم برا همسرم غذا درست کنم ولی فقط جمعه ها میتونم بقیه روزا دایه این کارو میکنه 
خیلی چیزا رو باید ازش بگذری چشمت ببندی چون وقتی خدا بهت سختی میده قطعا خودش راه عبور از سختی هم میده اگر اون سه تا عشقن و منظور از سختی بزرگ کردنشون 
الان من و اریو تصمیم گرفتیم برا هم لحظات خوب بسازیم علی رغم سختی های ممکن 
تا جایی ک میتونیم از زندگی لذت ببریم برا همین برنامه سفر راه انداختیم و خیلی برنامه های دیگه ک اینجا فرصت گفتنش نیست 
دوست دارم ببخش سرت درد اوردم 
پاسخ:
البته که من هم باهات موافقم که وقتی خودت وسط ماجرا باشی خیلی فرق داره با وقتی که یکی از بیرون نگاه میکنه.

خوشحالم که اینقدر قوی هستید، هم خودت و همسرت و بهتون تبریک میگم که اون روزهای سخت رو به خوبی پشت سرگذاشتید. خدا قوت :)

موفق و شاد و سلامت باشید.



۲۷ دی ۹۷ ، ۰۲:۴۱ مامانی و چهارتا نینی
دقیقا الان بیدارم و درحال انجام کارام 😑😑😑😑
اتفاقا باید شرایط سخت بشه تا ب قول اریو استعداد های نهفته ات بیدار بشه 
البته اریو اینو در ارتباط با خودش میگه چون اون هم وظائفی داره در ارتباط با بچه ها 
مثلا اون وظیفه داره ٤ تا رو حمام بده من تا حالا بچه هارو حموم ندادم 
اتفاقا این ٤ تا باعث شدن من بفهمم میتونم همزمان تایپ کنم فقط با یک دست و ایشین همزمان شیر بدم و با تلفن حرف بزنم 
باید با شرایط بدو غیر قابل تحمل مواجه بشی اون وقت ک برا همه چی ی راه حل پیدا میکنی ک فقط گذر کنی از اون مرحله 
پاسخ:
صد البته که شرایط سخت باعث رشد آدم میشه ولی خب به شرطی که خود آدم هم پتانسیلش رو داشته باشه و بخواد.

که شما و همسرت هر دوش رو دارید.

بهترین ها رو برات آرزو میکنم سعیده عزیز (گل)
۲۶ دی ۹۷ ، ۲۱:۰۸ مامانی و چهارتا نینی
گفتی و دست روی دل من گذاشتی منم روزهای پر استرس و پر از کم خوابی رو میگذرونم 
مجبورم کارای مقاله هام رو شب ها دیروقت انجام بدم 
ولی پسرا الان مدتی تو کارام کمک میکنن مثلا بهشون میگم مامان ارتین برو جامدادیمو بیار 
ارین برو اون پوشه قرمز بیار ،آروین برو فلشم رو بیار 
بابای بچه ها میگه یعنی سه تا فسقلی باید بدونن فلش چیه یا پوشه چیه ک برن بیارن 
بهش میگم میدونن بچه ها ، بابای بچه ها داره از تعجب شاخاش در میاد ک پسراش خیلی بیشتر از سنشون ذهنشون قدرت تشخیص و تحلیل داره 
شاید هم ب خاطر تنبلی مادرشون هست ک ازشون کار میخواد و اونا مجبورت زود بزرگ بشن 🤣
امیدوارم عاااااالی کارت پیش بره و موفق باشی مثل همیشه ❤️❤️❤️❤️
پاسخ:
ماشالله بهت سعیده جان.

من اگه 4 تا بچه داشتم، خودمم نمی دونستم فلش چیه چه برسه به بچه هام :))))

ممنونم از لطفت عزیزم. امیدوارم کارهای تو هم خوب پیش بره و جواب عالی از مقاله هات بگیری. 
صبا جونم تازه وارد هفته ۳۷ شدم، انشاالله خدا بخواد و مشکلی نباشه برنامه ام زایمان طبیعی است، وقت دقیق نمیشه برای زایمان طبیعی داد اما خب به امید خدا دو یا سه هفته ی دیگه؛))
پاسخ:
عزیزم پس یه جورایی شمارش معکوس شروع شده و دیگه رفتی تو فاز آماده باش :)

امیدوارم که زایمان خیلی خوبی داشته باشی و به سلامتی کوچولوی نازت رو بغل بگیری.

من دلم برات تنگ میشه ولی. چون 2-3 ماه اول سرت خیلی شلوغ میشه. 
خب من از سیستم دکتری و اینا اطلاع ندارم نمیدونم چجوریه خخخخ ولی امیدوارم بهترین نتیجه رو بگیری
پاسخ:
ممنون آنه جان (گل)
۲۶ دی ۹۷ ، ۱۱:۰۷ دخترمعمولی
من ۲۰۱۱ شروع کردم، ۲۰۱۴ عوض کردم موضوعمو :|، ۲۰۱۵ اخرین مقاله مو دادم!!
نگران نباش. اگه موضوعت درست و رو به راه باشه، یه ساله هم میشه جمعش کرد :).
پاسخ:
3 سال که خیلی گناه داشتی:|  البته یه چیزایی یادم هست که تو وبلاگت می نوشتی ولی خب نمی دونستم موضوعت رو عوض کردی. 

خب اولش آدم نمی فهمه که موضوع درست و روبراه هست که، وسطش معلوم میشه، حتی شاید هم آخراش!! 

امیدوارم بتونم اینو جمع کنم.


۲۶ دی ۹۷ ، ۱۰:۳۱ محبوب حبیب
سلام صبا جون. بازم چهارماه زمان زیادی نیست و چیز زیادی از دست ندادی :) تا جایی که از همه شنیدم، این اتفاق خیلی میفته در دوران دکتری. 
امیدوارم زودتر از اتفاقات خوب روی پروپزال دوست داشتنی خودت بنویسی :*
پاسخ:
سلام عزیزم.
آره عزیزم زمان زیادی نیست. دیگه به قول تو پیش میاد و کاری ش هم نمیشه کرد.

امیدوارم موضوع دوست داشتنی خودم منو دوست داشته باشه :) و با هم خوب پیش بریم :)
خب خداروشکر! ایشالله زود زود کارتون جلو بره با نتایج عالی!
پاسخ:
مرسی عزیزم. 
امیدوارم که زود زود پیش بره و با نتایج عالی حسنا جون :)
۲۶ دی ۹۷ ، ۰۸:۲۳ آوای درون
خدا را شکر که مورد علاقه ات است :)
پاسخ:
امروز به بچه ها میگم من موضوعم عوض شده، بعد چون ناراحت نیستم همه واسه شون عجیبه!! چون عملا 4 ماه پَر :)
ولی نمی دونند که:

مائیم که از بادهٔ بی‌جام خوشیم

هر صبح منوریم و هر شام خوشیم

گویند سرانجام ندارید شما

مائیم که بی‌هیچ سرانجام خوشیم


به به، پس پیش به سوی کارهای جدید....
موفق باشی عزیزم
پاسخ:
ممنون عزیزم. همچنین شما.

زری جان مسافر کوچولو چند وقت دیگه زمینی میشه؟ 
موفق باشی :)
پاسخ:
ممنونم. همچنین شما :)