غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

آدم ها

يكشنبه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۷، ۱۲:۲۶ ب.ظ

عمیقا حس نوشتن ندارم.

خیلی اتفاق ها می افته بعضی هاش مهمند و بعضی هاش هم خاطره ان! البته همشون خاطره میشن در نهایت.  خب من آدم گزارش نویسی نبودم هیچ موقع و این چند وقت بخاطر جدید بودن محیط از روزمره هام می نوشتم. البته منظورم این نیست که دیگه از اتفاقات نمی نویسم، ولی این مدت حس نوشتن واقعا نداشتم. 


این روزها خیلی فکر میکنم. خیلی زیاد به همه چیز، به همه آدمها. به همه افعالم به همه تصمیم هام، مقایسه میکنم، گذشته و آینده ی خودم رو با آدمهای اینجا. با دوستای اینجایی م. چقدر از من خودم هستم و چقدر بازتاب شرایطم هست؟ 

بقیه آدمها چی؟ 

اگر محل تولد و خانواده آدمها  و شرایطی که توش بزرگ شدن رو حذف کنیم ازشون چی می مونه؟ از من چی مونه؟




۹۷/۱۱/۱۴

نظرات  (۱۶)

دور شدن از محیط ایران و قرار گرفتن بین فرهنگ های مختلف و زندگی های متفاوت سوالات زیادی رو ایجاد میکنه 
پاسخ:
دقیقا همین طور هست که میگید.
۲۲ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۳۵ مامانی و چهارتا نینی
بازم سلام و ممنون از همه که منو دخترم رو قابل دونستن و از دعاهاشون محروم نکردن 
ممنونم محبوب عزیزم ،امیدوارم دیگه هیچ وقت  با اون شرایط مواجه نشی وقتی میگی زندگیت سیاه شد میفهمم از اعماق وجودم حرفاتو میفهمم امیدوارم دیگه نه برا ما نه برا هیچ کسی این اتفاقات نیفته ،واقعا برا از پا در آمدن کافیه درد عزیزت ببینی من از پا درامدم محبوب واقعا بدترین لحظات رو گذروندم 
صبای عزیزم بازم ازت ممنونم ک برا دخترم دعا کردی من تا همیشه مدیونتم 
عزیزم عفونت های مکرر بود ک ایشین باهاش مواجه میشد التهاب چند بافت و علایمی ک باعث شد دکترش اونو به وضعیت گلیول های خونی اون ربط بده ک خدا خواست اونطور نبود 
بازم ممنونم از همه 
دوستون دارم 
سرنمازم دعاگوتون هستم 
پاسخ:
سلام عزیزم.

خدا رو شکر که بخیر گذشت و مساله جدی نبود.  الهی بیماری از همه بچه ها دور باشه و سالم باشند.

در پناه خدا باشید عزیزم:*
۱۹ بهمن ۹۷ ، ۰۰:۴۵ محبوب حبیب به سعیده
سلام سعیده جون
خدا رو شکر چیزی نبود. مدام میومدم بخونم نظر گذاشتی که دیدم خدا رو شکر خوش خبر بودی. خیلی هول برم داشته بود چون یه بیست روزی به من زندگی انقدر سیاه شد که هنوزم که هنوزه جزئیاتش یادمه. خدا رو شکر که هر دو بهمون رحم شد. حالا قدر بچه ام رو بیشتر میدونم. حسنا بارها و بارها به من داده شد. نه یکبار. 
خدا رو شکر سعیده جان، چقدر خوشحاااال شدم واقعا بهترین خبری بود که تو این روزها شنیدم باز هم شکر خدا
صبا جونم هنوز نی نی دنیا نیومده از شنبه که معاینه شدم دکتر گفت شرایطم جوری است که تو همون چند روز زایمان میکنم حتی گفت خوش شانس باشی امشب هم امکانش هست! اما الان هفته تموم شده و اصلا انگار نه انگار:( من هم پر از استرسم، دیگه توکل به خدا انشاالله زود خبر خوش بهت بدهم
پاسخ:
زری جان تجربه ثابت کرده بچه های تو با کلی ناز دنیا میان و اصلا نباید انتظار داشته باشی طبق حرف دکتر پیش برن :))

امیدوارم در بهترین وقت ممکن و به بهترین شکل ممکن آقا کوچولو زمینی بشه و این زایمانت هم جزو خاطرات خوب زندگیت باشه.  من که حسابی منتظر خبر خوبت هستم. 


۱۸ بهمن ۹۷ ، ۱۲:۱۲ مامانی و چهارتا نینی
سلام بچه ها ممنونم واقعا از همتون ،آیشین جواب آزمایشش منفی شد، ولی بعد اینکه فهمیدم خودم حالم بد شد ،انگار تا فهمیدم تازه متوجه شده بودم که از ١٠بهمن نخوابیده ام و همش سرپا بودم تو بیمارستان ، فقط برا لباس عوض کردن خونه اومده بودم و حتی یک دقیقه نخوابیده بودم فکر اینکه ک ایشین بخواد چیزیش بشه خواب رو از من گرفته بود برا همین خودمم از پا  افتادم، دچار ضعف عمومی شده بودم، ممنونم محبوب جان امیدوارم حسنا همیشه سلامت باشه و تو شاهد خوشبختی و موفقیت روز افزون حسنا جان باشی من دقیقا میفهمم چی میگی محبوب جان چون خودم این چند زود خودمو بدبخت ترین ادم میدونستم ب بن بست خورده بودم ،بله محبوب جان اونقدر نذر کردیم ک فکر کنم تا اخر عمر وقت برا اداشون کم بیاریم،امروز میرم تنهایی مشهد و تا شب بر میگردم میرم مشهد ک به آقا بگم من تا اخر عمر بهش مدیونم واقعا امام رضا امام مهربانی 
ممنونم از شما زری مهربان و صبای عزیززززم،خیلی دوستون دارم از خداوند سر نمازم براتون سلامتی توام با خوشبختی میخوام هر روز ،ممنونم که منو از دعاهای خودتون محروم نکردین 

پاسخ:
سلام مامانی.

خدا رو شکر بخیر گذشت. الهی همیشه تنش سلامت باشه.
آخر سر معلوم شد مشکل چی بود؟ این طفل معصوم چرا اینقدر تب داشت؟

خدا قوت به خودت عزیزم. رفتی حرم سلام منو به امام رضا برسون.

 خیلی مواظب خودت باش. بچه ها خیلی بهت نیاز دارن.

سعیده جان انشاالله تا الان رفع کسالت شده از آیشین جان و خیالتون راحت شده، عزیزم لطفا سلامتی اش را برامون بذار
پاسخ:
منم امیدوارم که حال آیشین تا الان خوب شده باشه و حداقل جواب آزمایشهاش چیز جدی ای نباشه. 


زری جون من فکر میکردم آقای نی نی دنیا اومده :))
من متوجه حذف نشدم. چطور حذف کنیم؟ چه چیزی رو جایگزینش کنیم؟ 
پاسخ:

منظورم این بود که وقتی داریم به آدمها و میزان موفقیت شون، سبک زندگی شون، توانایی ها شون تو شرایط بحرانی و ... فکر میکنیم و یا قضاوتشون میکنیم اگر مثلا فاکتور محل تولد رو متغیر فرض کنیم و عوضش کنیم قطعا اون آدم دیگه اون توانایی ها و ... رو نداره، شایدم اون ناتوانی ها رو دیگه نداشته باشه :)

واسه همین میگم ما محصول شرایطیم و نه متاثر از شرایط.

منظورم حذف متغیرها از قضاوتمون بود نه از زندگی مون.
بچه خواهر شوهرم مدتی بود تب می کرد و همه چیزو بالا می آورد باز یک بار خوب شد دوباره تب بالا و بی حالی و هیچی نمی خورد . آخرش از همه جا ناامید شدند بردن گلوشو وا کردند گفتن چیزی بند بوده تو گلوش مثل پوست تخمه بعدم خوب شد . والا نمی دونم درست بوده یا نه خلاصه که خوب شد پسرش
پاسخ:
خدا رو شکر که خوب شد.

 چه مشکلات عجیبی بچه ها پیدا می کنند :|
ای بابا باز چه خبره؟ این رسم این دکتراست که آدم رو نگران کنند هفته پیش به خاطر یک چیز کوچک بچه همکارمو کشونده بودن به سی تی اسکن و مغز اعصاب . تا اینا رو نصف جون کردن بعد فرمودن هیچیز نیست. بچه خواهر شوهرمم رو همینجور . همه چیز رو تست میکنند رو سر آدم و همه نوع مریضی رو آخرش که به سکته می رسونند میگن مشکلی نیست خانم. بی خیال   
۱۶ بهمن ۹۷ ، ۰۹:۱۲ محبوب حبیب به مامان سعیده
سعیده جون سلام
دگرگون شدم کامنتت رو خوندم. حسنای من قبل اینکه یک ماهش بشه خیلی بلاها سرش اومد، یکیش احتمال انسداد روده، بعدی داشتن غده ی نامعلوم و ... جوری که ام ار ای کردن و برای بردن روی تخت جراحی هم اماده اش کردن. 
نوشته هات رو خوندم یکهو رفتم به اون دوران. و با حال زار اون دورانم واسط دعا کردم.
نگران نباش. خدا بزرگه‌‌. روزهای استیصلالم رو یادم نمیره. دخترم رو نذر یکی از ائمه کردم، برای بار دوم واسش عقیقه کردیم و دادیم به یتیما. با خدا قرار گذاشتم دخترم رو به من ببخشه منم برای بچه ای که مادر نداره مادری کنم‌ و .... خیلی نذرهای دیگه... 
روز ولادت حضرت ابوالفضل خبر سلامتیش رو گرفتم و کل بخش جراحی نوزادان بیمارستان رو شیرینی دادم‌. هنوز یادش میفتم گریه میفتم. 
دعا میکنم تو هم به زودی خبر شادیت رو اینجا بنویسی. توسل کن.

۱۵ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۴۷ مامانی و چهارتا نینی
چند بار تا حالا تب کرد و خوب شد بار اخر ما فکر کردیم انسداد روده است ک اشتباه فکر میکردیم 
دوباره حالش بد شد بطوری که دیگه شیر نمیخورد اصلااااااا الان که دارم برات مینویسم تمام بدنم میلرزه دستام میلرزه دعاکن دخترم خوب شه دعاکن جواب تست منفی باشه 
من میمیرم مطمینم اگه ایشین چیزیش بشه 
پاسخ:
سعیده جان ناراحت شدم که آیشین در شرایطی بدی هست.

بلا ازش دور باشه. امیدوارم جواب آزمایشش هر چه زودتر بیاد و منفی باشه.  توکل به خدا عزیزم. نمیگم نگران نباش چون میدونم که نمیشه ولی بسپارش بخدا. ان شااله که چیزی نیست و از همین مریضی های ساده هست که همه بچه ها میگیرن. 
۱۵ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۳۸ مامانی و چهارتا نینی
صبا آیشین مشکوک هست به داشتن ی بیماری 
من دارم میمیرم 
۱۵ بهمن ۹۷ ، ۱۱:۴۱ محبوب حبیب
آخه قابل سر در اوردن نبود :دی
پاسخ:
پس معلوم شد افکار من خیلی مشوش و قاطی و پاتی هست.

در طول شبانه روز زمین و زمان رو به هم میدوزم و از هم می شکافم :)) حاصلش میشه این چند خط که رمزی به نظر میرسه :))
۱۴ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۵۵ مامانی و چهارتا نینی
برای آیشین خیلی دعاکن صبا 
پاسخ:
امیدوارم اگر مشکلی پیدا کرده آیشین خانم هر چه زودتر بهتر بشه.


۱۴ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۰۳ محبوب حبیب
خیلی رمزی نوشتی صبا جون :)
همه با متاثر از شرایط مونیم. مگه میشه متاثر نبود؟
پاسخ:
رمزی نبود که ...
چیز خاصی نبود که رمزی باشه آخه :)

متاثر که قطعا هستیم ولی من بیشتر فکر میکنم ما عملا محصول شرایط هستیم.
خط آخر چقدر سخته.. نمیشه بهش راحت جواب داد...
پاسخ:
بله دقیقا خیلی سخته ...