غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

فرهنگ و سیستم آموزشی!

دوشنبه, ۲۹ بهمن ۱۳۹۷، ۰۲:۴۰ ب.ظ

یک روز ساعت 5:30 رفتم تو آشپزخونه، شوآن گفت میخوام شام بخورم. الانم که اینجا تابستون هست و آفتاب وسط آسمونه تو اون ساعت :)  منم کلی متعجب شدم. همیشه میدیدم بچه های چینی شام هم دانشگاه می خورن ولی خب 5:30 خیلی زود بود!!

 دیگه من شروع کردم سوال پرسیدن و شوان هم جواب داد:)


تو چین معمولا ساعت 12 ظهر ناهار میخورن و ساعت 6 عصر شام. صبحانه رو هم بلافاصله بعد از اینکه از خواب بیدار شدن میخورن که معمولا میشه ساعت 6 تا 8. و بعد از 6 عصر هم دیگه چیزی نمیخورن مگر مثلا یه لیوان شیر. شب ها هم معمولا ساعت 11 -12 میخوابند و پیرهاشون ساعت 10.


بعد من رفتم سراغ ساعت کاری:

اداره ها و شرکت ها از ساعت 8 تا 5 هستند ولی کسی معمولا زودتر از رئیسش نمیره خونه و بخاطر همین اغلب شرکت ها تا ساعت 9-10 سرکار هستند و اضافه کار هم بهشون تعلق نمیگیره و فقط اگر روزهای تعطیل برن سرکار اون روز پول بیشتری میگیرن. 


مدرسه ها از ساعت 7 یا 7:30 و قبل از شروع اداره ها شروع میشن، چون بچه ها باید زودتر از والدین مشغول بشند. 

مدارس در چین سه مقطع هست. 6 سال ابتدایی، 3 سال راهنمایی و 3 سال دبیرستان. مدارس ابتدائی تا ساعت 4 و 5 هستند. دبیرستانها بخاطر اینکه برای کنکور آماده میشن معمولا کلاس اضافی دارند و تا حتی بعد از شام هم برمی گردن مدرسه و تا ساعت 9-10 شب کلاس دارند و خیلی اوقات روزهای تعطیل و کلا تعطیلی زمستانی و تابستانی هم بچه ها کلاس می روند. والدین چینی خیلی روی مسائل درسی بچه ها حساس هستند و کلاس های فوق برنامه و ... زیاد می فرستنشون. توی محوطه و زمین های بازی این روزها کمتر بچه ای بازی میکنه، چون بچه ها فقط کلاس می روند و درس می خونند. 

مدرسه ها یک ماه برای سال نو چینی که میشه اواخر ژانویه یا اوایل فوریه تعطیل هستند و اسمش تعطیلات زمستانه هست و برای این مدت هم یه تکلیف مختصر دارند (شبیه پیک نوروزی) که والدین خیلی تاکید دارن که حتما بچه ها انجامش بدن و اصولا با تذکر دادن تکلیفت رو نوشتی تعطیلات رو بهشون کوفت می کنند :))) تعطیلات تابستان هم دو ماه هست که بچه های دبیرستانی اون موقع هم کلاس می رن و درس میخونند. برای قبولی در دانشگاه هم در امتحانی مشابه کنکور ایران شرکت می کنند و بر اساس نمره اون امتحان سطح دانشگاه و رشته ای که می تونند بروند تعیین میشه و نمرات دبیرستان هیچ نقشی تو اون امتحان ندارد.


مدرسه تو استرالیا دو مقطع داره ابتدائی و دبیرستان که هر کدوم 6 سال هست. مدارس ابتدائی از ساعت 9 شروع میشن تا ساعت 3. کل دوره ابتدائی هیچ امتحانی نداره. ولی برای ورود به دبیرستانهای خوب باید آزمون ورودی شرکت کنند و مصاحبه داره. اینجا تو دبیرستان رشته خاصی ندارند و 4 سال اول دبیرستان مدرسه براشون انتخاب واحد میکنه و کلاس 11 و 12 دانش آموزان می تونند براساس علایق شون و رشته ای که میخوان تو دانشگاه ادامه بدن درس هاشون رو انتخاب کنند. یعنی همه لازم نیست شیمی و فیزیک و ریاضی بخونند. اینجا مدارس 4 ترم دارند و تقریبا هر سه ماه یکبار دو هفته تعطیلات دارند. که تعطیلات بهاره و پاییزه و ... هست. تعطیلات تابستان هم 6 هفته هست که اینجا میشه از اواسط دسامبر تا  آخر ژانویه. توی ایالت ما سال تحصیلی مدارس 30 ژانویه شروع شد. که چهارشنبه هم بود. یعنی صبر نمیکنند که اول هفته یا ماه فصل بشه که سال تحصیلی رو شروع کنند و طبق تقویم آموزشی پیش میرن. توی تعطیلات مدارس کلیه کلاس های متفرقه تعطیله! یعنی اگر بچه مثلا بعد از مدرسه ش می ره کلاس پیانو تو تعطیلات بین ترم و تعطیلات تابستانه کلاس پیانوش هم تعطیل هست و اون زمان فقط مخصوص بازی کردن و سفر رفتن هست.اینجا خیلی پیش میاد که بچه ها برن خونه دوستاشون شب بخوابند! 


برای قبولی در دانشگاه هم نمره های سال آخر دبیرستان که شبیه امتحان نهایی هست اهمیت داره. و هر دانشگاهی با توجه به رنکش فقط از یه حدی بالاتر رو قبول میکنه.

در حالی که بچه های دبیرستانی تو چین تا ساعت 9-10 شب مدرسه هستند اینجا بچه های دبیرستانی ساعت 9 می خوابند!


و من یادمه خودم وقتی دبیرستان بودم چون تا ساعت 4-5 مدرسه بودم و روزی 2-3 تا امتحان داشتم. گاهی ساعت 2 نصفه شب بیدار میشدم  که تمرین فیزیک و شیمی بنویسم:|


یه دوستی هم از نروژ وسط این بحث آموزشی وارد شد و اطلاعات دقیقی نداد، فقط گفت که وقتی من دبیرستان بودم نصف بچه های کلاسمون اصلا نمیخواستند برن دانشگاه و میخواستند برن یه جا کارآموزی و بعد برن سرکار. گفت برای وارد شدن به دانشگاه تو رشته های مهندسی کافیه که نمرات دبیرستانت کمی از متوسط بیشتر باشه ولی برای رشته های پزشکی باید نمرات خیلی خیلی بالایی داشته باشی که به همین علت اغلب نروژی ها میرن یه کشور دیگه پزشکی میخونند و بعد بر میگردن چون قبولی تو رشته های پزشکی خیلی سخته. فارغ التحصیل شدن از دانشگاه اونجا خیلی سخته و مثلا ورودی ایشون 100 نفر بودن که تا سال دوم شده بودن 50 نفر و تا فارغ التحصیلی بازم کمتر شده بودن. 


------------------------------------

دیروز با شوآن و یه دوست دیگه ش رفتیم میتاپ :) و کلی در مورد مسائل فرهنگی و ... حرف زدیم. 

در مورد ایران و مدرسه هامون که جدا هستند و مدل ازدواج کردنمون و حجاب اجباری و ... که میگم کم مونده شاخ در بیاره :))

ولی خب خوبی ش این هست که تونستم واسش جذابیت ایجاد کنم و هر سری میره سرچ میکنه و یه چیزایی میخونه.

از نظرش دخترای ایرانی خیلی خوشکلن :)


دیروز تو قطار که بودیم شوآن گفت خیلی پیش میاد که دانش آموزا و دانشجوهای چینی خودشون رو پرت کنند روی ریل قطار و خودکشی کنند بخاطر فشار بیش از حدی که روشون هست :|



منبع: سخنان شوآن :)

نظرات  (۱۳)

چین چقد سنگین بود برنامه :/ حق دارن خودکشی کنن. تعطیلات عید هم که کوفتشون میکنن. البته همه‌ش شاید بخاطر همون کنکوره.
ولی خب اینم که حق ندارن تو استرالیا تو تعطیلات هیج کلاسی برن به نظر من جالب نیست. اصلاً چرا واسه اینجور چیزا قانون میذارن. بچه ها باهم متفاوتن. من کل تابستونامو کلاس میرفتم و لذت میبردم، و واقعا اگه تو خونه قرار بود بمونم سکته میکردم از کلافگی. 

پاسخ:
آره چین خیلی سنگینه :|

من نمیدونم قانون باشه، یا حق ندارن، یعنی نمی دونم تعطیل بودن کلاس ها اینقدر سفت و سخت هست یا نه. ولی خب 2 هفته استراحت وسط هر روز مدرسه رفتن و کلاس این و اون رفتن خیلی حوصله سربر نیست. بعدشم اینجایی ها خیلی اهل طبیعت گردی و ورزش و ... هستند. این مدت فرصت مناسبی برای فعالیت های اینجوری هست.
در مورد تابستون هم اولش تعطیلات کریسمس و سال نو هست و بعدشم معمولا میرن مسافرت. 6 هفته خیلی زیاد نیست. ما از آخر اردیبهشت نمی رفتیم مدرسه و از روتین خارج میشدیم واسه همین کلافه کننده بود واسه مون.

خوشحالم که منو دوست خودت میدونی :*
پاسخ:
من خیلی از تمام ابعاد روی دوستی با شماها حساب میکنم. همین که میایین می خونید و نظر میدید واسم خیلی ارزشمنده. چون محرم ترین گروه دوستانم هستید:*
چینی ها رو دوس نداشتم خیلی دیگه سختگیرن ولی مدل استرالیایی خوب بود...ایران هم خیلیا بچه هاشونو کلی کلاس فوق برنامه میفرستن حتی روز تعطیل هم نمیذارن براشون من که خودم به شخصه این رو نمیپسندم...من خودم با اینکه دوستام کلی کلاسای درسی خارج مدرسه میرفتن حتی یه دونه کلاس هم جز ساعات مدرسه نرفتم و اصلا هم پشبمون نیستم که تایم خارج مدرسمو باز نرفتم سر کلاس شیمی و فیزیک و...هدر بدم 😀
پاسخ:
چینی ها کلا سخت کوشن تو درس و کار. 

طفلی ها اصلا بلد نیستند تفریح کنند، همش درس و کار. خواهر و برادر هم که ندارن :(  ورزش هم مثل فرهنگ ما واسشون یه چیز روتین نیست. 
برخلاف استرالیایی ها که ورزش خیلی خیلی واسه شون مهمه.

فکر کنم چینی ها مثل ما دهه شصتی ها که میگیم نسل سوخته ایم کلا خودشون رو نسل سوخته بدونند.
واقعیت زندگی ادم ها فراتر از اون چیزی ست که ما تصور می کنیم.. منظورم از فراتر دقیقا روی جزییات بی اهمیت یا با اهمیت زندگی روز مره ست.. جایی که در هر صورت با امیال و وسواس و دقت نظر های خودمون کلنجار می ریم و در هر نقطه زندگی مون یک فضایی برای عمیق تر نگاه کردن به این جزییات باز میکنیم اما کمتر دنبال درک بهتر اونا هستیم. ما دوست داریم همیشه عمیق تر نگاه کنیم اما از درک بیشتر چیزها غافلیم و نمی تونیم حتی ارتباط بهتری با خودمون برقرار کنیم.. البته امیدوارم همیشه این طور نباشه.. 
فکر میکنم اگر در Kanbera .. یا adelayd... زندگی میکردم می تونستم با کیفیت بهتری تن سیراب نشدنی خودمو به مثابه ذهن سیال اما واقع گرا به لذت بیشتری سوق بدم و به تبع اون دیگران رو هم در این لذتی که از من می برن به نحو بهتری پذیرا باشم. این جا در محدودیت هستم. اما با همه این موارد سعی میکنم بند بازی باشم که موقع راه رفتن بر روی طناب هر از چند گاه برای حفظ تعادل به پایین نگاه میکنه و مجبور هست هر چند قدم زانو بزنه تا از ارتفاع به پایین پرت نشه
سلام. . امیدوارم حالتان خوب باشه و البته ایام به کام. متاسفانه وب ندارم.. دنبالش هم نرفتم بزنم. حوصله ندارم. واقعا خوشحال هستم به وب شما میام. استفاده میکنم از حرف های شما. من بدن و تنم همیشه خسته هست. عرض کردم عاشق اینم باهام دایم کشتی بگیرند. اونایی که با من کشتی می گیرند لذت این کار رو دوست دارند. من برای اونا تن لذت بخشی دارم. بیشتر اوقات در یک جای خلوت کشتی میگیریم. حتی شده حریفم منو دو یا سه ساعت روی پل نگه داشته. اون وقت هست که دست و پا زدن ها و تقلا های من بی فایده هست. چون توی اون حالت منو دیگه رها نمیکنند. درد و فشاری که توی اون شرایط به من وارد میشه تمام تن منو تسخیر می کنه و از دنیا فارغ میشم و فقط خودمو در اختیار کسی میبینم که رهام نمی کنه. این حس رو باید هر روز تجربه کنم تا به لحاظ جسمی سیراب بشم. متاسفانه در دنیای واقعی با هر شخصی در این رابطه حرف زدم محکوم به بعضی چیزها شدم بخاطر همین ترجیحا دنیای مجازی رو مایلم تا درباره حسب که اگر نباشه انگار هیچ لذتی نیست صحبت کنم. عاشق درد کشیدن روی پل هستم. دوست دارم ساعت های متمادی در پل منو نگه دارن..
پاسخ:
سلام.

بهتون پیشنهاد میکنم که حوصله بخرج بدید و وبلاگ راه اندازی کنید. چون مطالبی که اینجا می نویسید نه تنها مورد علاقه من نیست که از حوصله من هم خارج هست. 
۳۰ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۵۳ محبوب حبیب
سلام صبا جون. 
یکی از همکارهای من یه دوره یه ساله رفته دانشگاه پکن. میگفت دانشجوها انقدر کوشا هستند که ساعت 12 نصفه شب پیام بدی بیایین ;lab یه ایده داریم تست کنیم میان!
پاسخ:
سلام عزیزم.

خب اینجوری تربیت شدن از بچگی. فضای رقابت بین شون شدید هست، یعنی همکاری و رقابت رو با هم دارند و کلا هم چیزای کم به چشمشون نمیاد :) 
مامانای شاغل بچه هاشون را مدرسه تابستونی میگذارند که معمولا سه ماهه است، یک ماه باقیمانده و تعطیلات نوروز هم به سختی سر می شود :( من که از تمام شدن تابستان خوشحال می شوم، آنقدر که سه تابستان گذشته درگیر انتخاب کلاس تابستانی بوده ام!
پاسخ:
منم بهش گفتم یکی از معضلات زنان شاغل در کشور ما کلا مدرسه وساعتش و تعطیلاتش هست بس که همه چیز با هم همخوانی داره!!!

واقعتی که من دیدم این هست که تابستان واسه اکثر والدین ایرانی شبیه کابوس هست. ولی خب اینجا رو بهش نگفتم.

اینجا درسته مدرسه ابتدائی از 9 تا 3 هست ولی میشه بچه رو زودتر بفرستی و دیرتر بیاد خونه، چون بخش نگهداری هم دارند. 
۳۰ بهمن ۹۷ ، ۱۰:۳۹ دخترمعمولی
منم خیلی خوشحالم که چین به دنیا نیومده ام.
ظاهرا کره ی جنوبی هم از لحاظ فشاری که روی بچه هاست یه چیزی تو همین مایه هاست و خیلی ها خودکشی می کنن.

پاسخ:
فکر کنم ژاپن هم اینطوری باشه :|

خلاصه از سیستم آموزشی ما بدتر هم هست :) 
با این اوصاف باید بگم خدایا شکرت که در چین به دنیا نیامدم :))
تعطیلات ندارس ایران هم از استرالیا بیشتره هم از چین D: مدارس ابتدایی در ایران 2-3 هفته برای نوروز تعطیلند و 4 ماه برای تابستان
پاسخ:
بله بله خدا رو شکر تو چین مدرسه نرفتیم :)

نوروز که عملا 4 هفته هست :) 

نکته بعدی هم این هست که مدارس دولتی ایران تا ساعت 12:30 یا همون حدودا هستند.

وقتی به جنی گفتم ما 3 ماه تابستون داریم، گفت مادرهای شاغل چیکار میکنند با 3 ماه بیکاری بچه؟!! بچه ها میرن سرکار اون همه بیکارن؟!!
راستی گفتید اینجا عار تنهایی شماست و از افکار و احساسات خودتان می نویسید.. جالبه.. من هم تقریبا مصداق همین مطلب هستم.. در دنیای واقعی کسی نیست تا بتونم از احساسات خودم حرف بزنم. برای همین بطور کل تنهام. احساساتی که دیگران شاید ارتباط برقرار نکنند .. البته اونایی که هر روز باهام کشتی میگیرند حس منو می فهمند.. البته که من هم متقابلا دوست شون دارم. شما خارج زندگی میکنید.. و من شمال ایران..
پاسخ:
سلام می تونید وبلاگ بزنید و در مورد هر چی دوست دارید توش حرف بزنید.

اگر کسی به اون موضوعات علاقه مند باشه وبلاگ تون رو دنبال میکنه.

یا میتونید تو اینستا یا تلگرام پیچ باز کنید و اونجا حرفاتون رو با عکس بزنید. احتمالا هستند کسایی که دوست داشته باشند مطالبتون رو دنبال کنند.


واقعیتش این هست که من اصلا تمایل ندارم بجز موضوعاتی ک در موردش می نویسم در مورد چیز دیگه ای اینجا حرف بزنم و نظر بدم یا نظر دریافت کنم. 

موفق باشید.
سلام. من عاشق کشتی گرفتن هستم. دوست دارم دایم باهام کشتی بگیرند. البته توی این راستا دایم روی پل میرم. حس پل رفتن رو دوست دارم. هم فشارش رو هم درد شو. خیلی ها برای همین دوست دارن باهام کشتی بگیرن. اون اوایل خجالت می کشیدم لخت بشم جلوی حریفان. اما کم کم عادت کردم. توی زندگی شخصی ام کسی نیست تا باهاش درباره کشتی هام حرف بزنم. دایم زنگ خور دارم. اگر مایل باشید هر چند از گاهی بیام وبلاگ تون و درباره حس خودم با شما حرف بزنم. با وب شما اتفاقی بر خوردم. مطالب جالبی دارید خب.. خواندم. استنباطم اینه شخصیت خاصی باید داشته باشید و کمی هم درون گرا.. متشکرم. میام دوباره. 
چقدر جالب بود
و چقدرم جذاب برامون نوشتیشون
ممنون بابت اطلاعاتی که دادی :)
پاسخ:
خواهش میکنم دوست عزیز :)