غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

ظرافتهای رفتاری

سه شنبه, ۷ آبان ۱۳۹۸، ۰۸:۱۴ ق.ظ

امروز اعلام کردم بنده غلط کردم که گفتم قبل از سفرم به ایران گزارشی قراره به شما تحویل بدم :) یعنی چیزی که در چشمان هری دیده می شد این بود که من گذاشته بودم خودت به این نقطه برسی و الا که این برای ما کاملا واضح و مبرهن بود :) 

 

حالا ببینم شدت ضربان قلبم پایین میاد یا نه! چون که به نظر من زندگی ما (شما رو البته نمی دونم!!)  دقیقا مثل ضربان قلبمون هست! پر از بالا و پایین و البته در همون حین یه ریتم پیوسته باید حفظ بشه.  حالا من می خواستم به اون ریتم پیوسته سرعت بدم! قلبمم همین جوری سرعت گرفته بود داشتیم با هم می رفتیم تو کلم ها :)) البته می خواستم یک ماه کلا خاموشش کنم که مثل اینکه باید همین جوری پیوسته پیش بریم.

 

هری در حین اینکه خیلی رفتارش دوستانه و صمیمی هست، از اون طرف هم به شدت محترمانه و ظریف برخورد میکنه.

 

تا الان هر موقع خواسته که من تو جلسه ای حتما حتما شرکت کنم، فقط قبلش ازم می پرسه که امروز می تونی توی جلسه ی فلان به ما ملحق بشی؟ 

 

این ما گفتنش هم خیلی برای من جلب توجه کننده هست، یعنی هیچ موقع نمیگه من می تونم مثلا به فلان سوالت جواب بدم، یا من می خوام که فلان چیز این مدلی پیش بره و ... همیشه میگه ما، یا مثلا فلانی و من فلان چیز بررسی کردیم یا انجام دادیم. 

 

هیچ وقت مستقیم نمی گه فلان کار رو انجام بده، همیشه میگه من پیشنهاد میکنم. حتی برای چیزهای معمولی. 

 

هر سوالی هم ازش بپرسی، حتی مثلا جلسه فلان ساعت چند هست، هیچ وقت محکم نمیگه مثلا ساعت 3-4 ، میگه فکر میکنم که ساعت 3 تا 4 باشه. 

 

تو تمام کارهای مربوط به من صبر میکنه که حتما متیو تایید کنه روند کار رو. حتی وقتی متیو باشه و داره چیزی رو توضیح میده، مدام از متیو می پرسه که درست میگم! این همه احترامش به کار گروهی و اعضای گروه واسه من خیلی ارزشمنده و البته من در مقابلش فکر میکنم چقدر آدم بی ادبی هستم با اون انگلیسی حرف زدنم:|

۹۸/۰۸/۰۷
صبا ..

درس و مشق

نظرات  (۱۲)

۰۹ آبان ۹۸ ، ۱۱:۱۷ محبوب حبیب

سلام صبا جونم. چقدر استاد خوبیه :) 

واقعا هم خیلی سخته اینطوری بودن. این روزها همش فکر میکنم ایا من هم انقدر که استادم منو درک نمیکنه، با بچه ها برخورد میکردم؟ 

و متاسفانه جوابش اینه که بله!

من الان توی وضعیت پرهیز از دیدن استادم. سعی میکنم هر روز یه daily report ایمیل کنم که نیاز به دیدن حضوری به حداقل برسه. هنوز ناراحتم از برخوردهاش و پرهیز دارم باز یه چیز جدیدی بگه چون فعلا تحمل مشکلات خودمم ندارم چه برسه به چیز جدید.

پاسخ:
سلام عزیزم :)

بلی. خدا رو 100 هزار مرتبه شکر :)

محبوب جان دانشجوی کارشناسی با دانشجوی دکتری قضیه ش خیلی فرق میکنه. 

هر روز گزارش می فرستی!!  تو الان درس و کلاس هم داری، هر روز چقدر کار مگه میشه انجام داد آخه :|

امیدوارم به زودی بتونی با استادت به تفاهم برسی و به شرایط مسلط بشی و استرست در همه زمینه ها کمتر بشه و از دیدنت استادت حس بدی نگیری. 

راستی صبا جان، بنظرم شخصیت استادت اینطوریه، من تا حالا امریکایی ای مدلی ندیده بودم، راستش تو کار بیشتر خودم سعی میکنم اینطوری باشم  و اتفاقا همکار امریکاییم اصلاحم میکنه که اگه کاری را کردی جمع نبند و بگو من :))

پاسخ:
مرسی آسمان جان بابت شفاف سازی :)

صبا جان در جوابت به کامنتم، وقتی خود سانسوری میکنی یا نمیکنی؟ 

پاسخ:
منظورم این بود که من کلا از اینکه خودم رو سانسور نکنم عذاب وجدان دارم. شخصیت من درونگراست و از خودافشایی حس خوبی نمی گیرم.

ولی وقتی با استادم حرف می زنم با اون خودافشایی مشکلی ندارم و حس بدی بعدش ندارم که چرا این حرف رو زدم و اصلا واسه خودم جدید هست که عه یه مدل دیگه ای هم می تونی باشی :) و جالبتر واسم این هست که من باید یه مدت طولانی بگذره تا با آدمها به 50% این مرحله برسم. 



البته در حالت کلی هم من از موقعی که اومدم اینجا راحتتر در مورد احساساتم حرف می زنم. 

سلام

چقدر خوبه رییس ادم فهمیده حرفه ای باشه. مخصوصا چون تجربه رییس قبلی را داری قدر این رییست رابیشتر داری 

پاسخ:
سلام.

بله عزیزم، من استاد قبلیم رو تا اونجایی که می شد از دیدنش پرهیز می کردم ولی خدا رو شکر الان چنین مشکلی رو ندارم. 
۰۸ آبان ۹۸ ، ۱۴:۲۸ دخترمعمولی

آها، خب پس خوبی از خودشه، مال زبونش نیست :D.

نمی دونم والا! ما هم نمی تونیم وارد وبلاگمون بشیم!! کلا هم بالا نمیاد، نکرده ان یه صفحه ی ببخشید که در دسترس نیستیم بذارن براش!!

پاسخ:
حالا شاید همون یه مورد مال زبونش باشه ولی بقیه چیزا خودشه.


قطع و وصلی داره وبلاگتون. احتمالا فکر می کردن زود می تونند حلش کنند واسه همین چیزی نگفتند. 
۰۸ آبان ۹۸ ، ۱۲:۳۸ دخترمعمولی

شخصا برام این یه سوال تحقیق زبانشناسی روانشناختی، زبانشناسی جامعه شناختی و روان شناسیه. باید دید آمریکایی های دیگه (انگلیسی زبان های آمریکا منظورمه) با چه فراوانی ای از اصطلاح ما استفاده می کنن. آیا این مسئله واقعا مربوط به روحیات این فرده یا بحث یه ویژگی زبانیه!! من که جوابشو نمی تونم پیدا کنم الان چون اصلا آمریکایی دور و برم نیست ولی اگه جوابشو فهمیدی، بیا به منم بگو. مشتاق شدم بدونم.

ببخشید دیگه. من ذهنم مدلش این طوری تحلیل می کنه :D

پاسخ:
من به این مساله فکر کردم که شاید ادبیات محاوره ای شون کلا به این شکله در مورد ما گفتن!
ولی میدونی یه جاهایی تو نوشتار هم دارم می بینم که خودش رو می گذاره آخر، مثلا یکی از دانشجوهاش قرار دفاع کنه، تو اطلاعیه دفاع اول اسم کوسوپروایزر قید میشه بعد اسم هری. در صورتی که واسه بقیه گروه ها اینجوری نیست! و این خیلی برای من جلب توجه کننده بود!

وبلاگ های بلاگ اسکای قرار نیست خوب بشه؟

سلام. خیلی خوبه که از استادت حس خوبی میگیری امیدوارم مستدام باشه.

دیدی صبا جان هر موقع از یه رفتاری خوشمون میاد تو ذهنمون یا به زبون میگیم فعلا اینطوری خوبه و انگار ته ذهنمون نگران این هستیم که بمرور و در آخره گند قضیه در بیاد! من اینقدر از این رفتار و ذهنیت خودم ناراضی هستم و همه اش فکر میکنم اگر به این اخلاق خوب دلخوش کنم ساده لوحی هست! و اینطوری انگار به تمامیت نمیتونم  از این ارتباطات لذت ببرم البته در دوستی ها راحت هستما بیشتر در روابط کاری و استاد شاگردی انگار نمیتونم اعتماد کنم به دوام این اخلاق ها

پاسخ:
سلام عزیزم.

من راستش الان به آینده رابطه م با استادم فکر نمیکنم کلا، یعنی مغزم یه طوری شده که نهایتا تا هفته آینده فکر میکنه.
در مورد هری هم نمی دونم والا من از روز اول شکل دیگه ای از ارتباط رو باهاش تجربه کردم، یعنی من میرم تو اتاقش، ۸۰٪ خودم هستم و از بیان افکارم و احساساتم تو اون لحظه حس بدی نمی گیرم.چون من کلا عذاب وجدان میگیرم وقتی خودمو سانسور نمیکنم!
اینکه تو جواب کامنت قبلی گفتم ممکنه بعدا تغییراتی روی بده، بیشتر مربوط به من هست، یعنی حقیفتش من اصلا به او  فکر نمیکنم، چون شواهد میگه اونی که در حال تغییر هست منم🙂

عجب شخصیتی! آدم کیف میکنه با چنین کسی سر و کار داشته باشه :)

پاسخ:
دقیقا!
من اگه هر روز ببینمش هم خوشحال میشم.

البته تا الان!! بعدا نمی دونم چه تغییراتی در من یا او اتفاق بیافته! :)

منم همیشه اینطوری حرف میزدم ولی اینقد بم گفتن تو اصن از خودتم مطمئن نیستی و این تیپ حرفا که الان دیگه با شدت هرچه تمام تر میگم "منننننن"

+تو کامنتا منتظرم دوستان تخریبش کنن :/

پاسخ:
راست میگید منم دیدم وقتی با احتمال جواب میدی میگن تو نمی دونی حتی با خودتم چند چندی😏

متشکرم که یه سری دوستان رو خوب شناختید😀 البته هدف تخریب اصولا منم😎

آهان آهان. اینو پرسیدم چون دارم کتابی در مورد فرهنگ میخونم. میخواستم این مثالو تو ذهنم داشته باشم موقع خوندن کتاب که ببینم چی به چیه و آیا فضیه فرهنگیه یا شخصی. پس آمریکاییه نه استرالیایی. 

پاسخ:
کتابهای خوبی میخونی💐

میدونم که بعدا خلاصه ش رو واسه مون می نویسی💗

هری استرالیاییه؟

پاسخ:
هری سوپروایزر اصلی م هست که آمریکاییه.

واقعاً نکات ظریفیه. فک میکنم باید از بچگی عادت بشه، وگرنه هرچقدر هم آدم حواسش باشه باز یه جایی بر حسب عادتش حرف میزنه. 

ولی من این تجربه رو دارم که وقتی به عنوان یه شخص حقوقی حرف میزنم نمیتونم بگم من. حس میکنم باید بگم ما، و اگه بگم ما اون طرف فک میکنه این پشت یه سازمان در جریانه :)))) بیشتز اعتماد میکنه

پاسخ:
😀 سازمان رو خوب اومدی.

 من به این فکر میکنم که همچین آدمی بچه ش رو چطور تربیت میکنه!