غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

تولد زودهنگام :)

دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۹، ۱۰:۳۳ ق.ظ

از یک ماه پیش زهرا مدام ازم می پرسید برای تولد امسالت بیا یه کار خاص بکنیم! برنامه ت چیه؟ بیا این کار رو بکنیم و ... . در نهایت قرار شد ما یه پیک نیک بریم و به کسی نگیم تولد هست و بعدا یه کیک رو کنیم و ملت رو به مناسب تولدم سورپرایز کنیم :)) 

از اون طرف هم از قبل از کرونا ما با دو تا از دوستامون که یه زوجی هستند که روحیه ی بسیار نزدیکی بهم داریم قرار بود بریم سفر و ریز برنامه رو هم ریخته بودیم که کرونا کاسه و کوزه هامون رو بهم ریخت.

تقریبا دو هفته پیش تو گروه مون من از بچه ها پرسیدم که کی میتونید یه سفر دو روزه همین اطراف بریم که اونا هم گفتن بهترین زمان واسه ما ۴-۵ جولای هست. یعنی آخر هفته قبل از تولد من و ما هم اگر پیک نیک میخواستیم بریم همون آخر هفته بود. که من بسیار از این مساله استقبال کردم و گفتم پس برنامه رو بچینیم. اول قرار بود این دوستامون هم در جریان تولد نباشند ولی خودشون هفته قبلش در مورد تولدم پرسیدن و ... که دیگه من گفتم قرار بود ما با کیک سورپرایزتون کنیم که نگذاشتین دیگه :)) 

خلاصه ش این شد که ما شنبه صبح راه افتادیم و یه مسیر دو ساعته از سیدنی رو تو ۱۰ ساعت رفتیم و دیگه شب که رسیدیم به محل اقامتون حسابی خسته بودیم. البته رفتیم از فروشگاه همونجا کیک گرفتیم و بعدش کمی بازی کردیم که سرحال بشیم تا تولد بازی کنیم. حالا مگه من حس تولدم می اومد !! هی میگفتم بچه ها حالا زوده! اصلا فردا و ... خلاصه که کیک و شمع رو آوردیم و یه تولد بازی رو برسرانجام رسوندیم. اومدیم کیک بخوریم که من دیدم اصلا قابل خوردن نیست. اصلا کیک چیزی به اسم آرد و اینا توش نبود. انگار کف فشرده بود. دیگه تزییانت روش (توت فرنگی و... ) رو خوردیم و بقیه ش هم ریختیم دور!! 

بعدشم نشستیم بازی کردن که تا ساعت ۱۱ طول کشید. دیگه صبح هم با یک ساعت رانندگی رفتیم port stephens  که اونجا طبیعت بی نظیری داشت و واقعا لذت بردیم.

وقتی با این دوستامون هستیم تمام مدت یا داریم بازی میکنیم یا بحث های شخصیتی و روانشناسی و تو ماشین مخصوصا خیلی بهمون خوش می گذره. مثلا این دفعه مسابقه کِل زدن برگزار کردیم و حسابی خندیدیم. 

 

اینم از تولد امسالم که ازش می ترسیدم :) و جلوجلو رفتم تو دلش :)

=================

 

جمعه ارایه پایان دوره دکتری دنی بود. من خیلی هیجان زده بودم واسش. دانشجوی دکتری بعدی هری من هستم! و هی خودم رو میگذاشتم جای دنی و هم خوشحال بودم و هم مضطرب. 

بعدش هم با بچه ها رفتیم یه پاب یه جشن کوچولو به مناسبت اتمام کارهای دنی گرفته بشه و اونم خوش گذشت. 

 

 

۱۶ تیر ماه ۱۳۹۹ - ساعت ۱۶ به وقت سیدنی. 

۹۹/۰۴/۱۶
صبا ..

تولد

نظرات  (۷)

هرچی کامنت گذاشتم برا این پست پرید😥😥

 

تولدت مبارک صبااااااجونی

الهی قبل از تولد سال دیگه با ارزو گوشه قلبت رفته باشی دور دنیا😘😘

 

چقدرررر از این مدل دوستا اطرافمون داریم و هرچی فاصله میگیریم اونا پرروتر میشن و فقط وقت کار داشتن خودشون حضور دارن و بعد انگار نه انگار بودن.

چقدر دلم نمیخواد باشن😂

باورت میشه صبا هرچی ام بگی نه بازم هستن😅😅

دلت شاد

مگه داریم تیرماهی باشی و تو زمستون تولدبگیری😍😍😍

 

عااااااالیه

پاسخ:
عزیزم مرسی نفس بانوی مهربون. که تلاش میکنی حتما کامنتت ثبت بشه. 

مرسی عزیزم.

ببین این دوست من پررو نیستا یه سیستم عجیبی داره! خیلی عجبیب. امیدوارم اوضاع زندگیش خوب پیش بره که به من نوعی هیچ نیازی نداشته باشه.


خیلی گلی :***

تولد شما چه ماهی هست؟

دوستایی که وبلاگ دارند رو می دونم تقریبا ولی شما رو نه!

وااااای صبا من هی با خودم فکر کردم تو پارسال نوشته بودی تولدت کنار شومینه و ترانه ی متولد زمستان! بعد با خودم هی حساب میکردم و هی میگفتم دوماه و نیم از پاییز شما گذشته! یعنی رسما اینقدر که دلم میخواست ما بجای تابستون تو فصل بهار میبودیم! یعنی ببین چطور ذهنم من را به بازی گرفته بود! 

ووووی من عاشق اون ارزوی گوشه ی قلبت شدم برای تولد سال دیگه ات که در جواب کامنت دانشجو نوشتی:)) (وای چه جمله ای نوشتم!!! صبا این روزها که زبان کار میکنم جمله های سخت فارسی مثل این جمله را که میگم با خودم میگم وااای این چقدر انگلیسی گفتنش سخته ! خخخ همچین جو گیری هستم من!)

والله چی بگم در مورد اون دوستت اما قشنگ حس میکنم چی میگی، آدم فکر میکنه یه جورایی همه چیز خیلی الکی بوده و ما زیادی جدی گرفته بودیم:( اما باهات موافقم همینکه حجت بهت تمام شد و الان بدون تردید رفتار میکنی خیلی خوبه.

پاسخ:
منم از این اشتباها میکنم که فکر میکنم تو یه فصل دیگه هستیم :) 

عزیزمی.
 من یادمه اون هفته های آخری که ایران بودم و این ور و اون حرف حرفهای خیلی ساده و مسخره (منظورم حرفهای خیلی عامیانه هست) می شنیدم که هیچ گرامی توش بکار نرفته و خیلی ساده می فهمیمش هی به این فکر میکردم که خدایا من چیزهای این مدلی رو اونجا چطور بفهمم. بعد اومدم اینجا دیدم اون چیزهایی که گرامرش رو بلد بودم و پیچیدگی هم نداشت مشکل دارم واسه فهمیدنشون :)) اونا که جای خود داره!! البته خب زمان لازم هست و کم کم درست میشه! 

می دونی من الکی جدی نگرفته بودم بعضی آدمها فقط گیرندگی دارند و وقتی نوبت دهنده بودنشون می رسه هیچ کاری نمیکنند. من فکر میکردم وقتی آدمی بهم نیاز داره نباید دریغ کنم. الانم ناراحت نیستم که تو شرایط سخت کنارش بودم ولی خب دیگه هرچقدر هم شرایطش سخت باشه نمیخوام کنارش باشم. چون من ناجی بقیه نیستم.

تولدت مبارک باشه. ایشالله سالی بهتر از همه سالهای رفته داشته باشی.

مگه تولد داشتن هم حس میخواد!! حس رو اون مامان بدبختی باید داشته باشه که چنین روزی رفته بیمارستان و کلی درد کشیده تا گل دخترش دنیا بیاد... من از وقتی مادر شدم دیگه فکر می کنم روز تولد رو درواقع باید به مادر فرد تبریک گفت.

ایشالله اگه دوست داری  به زودی تولد فرزندت رو جشن بگیری و حسابی حسش بیاد. میدونم پیش نیازهاش نیستند.. خوب این دعا یعنی پیش نیازهاش هم فراهم بشن ایشالله البته اگه خودت دوست داری.

اسم پروزه دکترا که میاد چهارستون بدنم میلرزه. ایشالله یه دفاع عالی داشته باشی ما هم یه شیرینی مجازی بخوریم!

 

 

پاسخ:
ممنون دوست عزیزم:*

و ممنون از آرزوی خوبتون :)

منم به نظرم مامانا تو این روز حسشون بیشتر هست. چون ما که خاطره ای از اون روز و انتظار قبلش نداریم ولی مامانا چرا!

حس من همون ددلاین هست واسه یه شروع دیگه! انگار باید هدفهای جدید ست کنم و آرزو کنم مثلا ! ولی من هدف جدید و حس و آرزوم نمی اومد و فقط آرزوی سلامتی کردم.

 البته گوشه ی دلم خواست که پدر فرزندم سال دیگه تو تولدم حضور داشته باشه و با اون جشن بگیریم. 
-------
موقعی که هری اولین بار بهم گفت دنی فلان موقع سخنرانی آخرش هست و استرس داره منم گفتم من هم استرس دارم و آخه خیلی مهم هست و .... که فرمودن شما فعلا زود هست به اون مرحله فکر کنید. بهش فکر نکنیم پس.

اما برای شما آرزوی یه دفاع به یادماندنی میکنم و امیدوارم همه چیز به خوبی برگزار بشه. 

تولدت مبارک صباااا ❤❤❤ دست و جیغ و هورااااا 💝🎉🎊 

خداروشکز که بهت خوش‌گذشته *-*

فقط اون کیکه چی بود اون وسط، کیک بدون آرد چی میشه؟! 

 

---

سال بعد دفاع داری؟ داشتم فکر میکردم جالب میشه اگه روز تولدت دفاع کنی 

پاسخ:
مرسی دختر قشنگم :*

اره خدا رو شکر. خیلی خوب بود :) 

ببین فوندانت هم نبود. انگار کایوچو رو رقیق کرده بودن و شکر بهش زدن که سبک بشه. هر چی بود خیلی بیخود بود. 

-----
در بهترین حالت یکسال و ۸ ماه دیگه و گرنه که دو سال دیگه. 

اینم ایده ای هست. ببینیم چی پیش میاد!

باز هم تولدت مبارک:)) صبا حس اینهایی را پیدا کردم که از هر سوراخی وارد میشوند! من هم هی میام بهت تولدت مبارک میگم :)))) 

عزیزم چقدر خوب گفتی حس تولدت نمیاومد! راست میگی من هم اون شبی که دوستم اومده بود خونه مون حس تولدم زیاد بود اما فردا شبش(یعنی دیشب) خونه ی مامانم اینا اصلا حس تولد نداشتم حتی به شوخی گفتم اوووف چقدر متولد شدن سخته!

حال کردم که با دوستهات اینقدر مچ هستی که هی ازت میپرسیدند تولدت کی هست و اینکه زهرا بهت پیشنهاد میداده بیا یه کاری بکنیم:) 

سفر و همسفرهای خوب هم که نوش جونت :)

تولد دختر تیرماهی در پاییز مبارک باشه:))

پاسخ:
ممنون عزیزم :* 
خود منم این حس رو دارم حتی الانم میخوام اینجا تولدت رو تبریک بگم :))

آره واقعا بعضی موقع ها متولد شدن سخته :)) 


زهرا یه فرشته س واقعا از مهربونی و خوش قلبی و هیجان و ذوق.

ولی اون دوستم بود که تو وبلاگت در موردش غر زدم! دیروز صبح بهش گفتم بیا عصر یه یکساعتی با هم بریم یه کافه ای چیزی. بعد رفتیم در یک کافه که کیک خامه ای داشت بهش میگم تو کدوم رو میخوایی و ... میگه میشه من نخورم؟ میگم نه! میگه چرا؟ میگم چون تولدمه و باید کیک تولد رو بخوری دیگه! و اصلا جا خورد و عملا سورپرایز شد از اینکه اینقدر با محبت هست که تولد من رو حتی یادش نمیاد :)   من هنوزم عذاب وجدان داشتم برای کم کردن ارتباطم با این دوستم که دیروز حجت بر من تمام شد. البته من ناراحت نشدم اصلا ولی خب به خودم حق دادم که دلم نمیخواد باهاش وقت بگذرونم.

امسال بخاطر سال کبیسه تاریخ تولد میلادی و شمسی مون یک روز اختلاف داره و مثلا شوآن یادش بوده امروز تولد من هست بخاطر مراسم تولد پارسال ولی این دوستمون نه! و من خل و چل بارها بخاطر این دوستم گریه کردم!!


مرسی دوست با معرفتم :*
الان اینجا وسط زمستون هست عزیزم :)) 

تولدت مبارک :****

تولد منم همین روزاست :دی 

 

خیلی بامزه بود که میخواستین مهموناتونو سورپرایز کنین :)))

پاسخ:
ممنون مهسای عزیزم:*

بله بله پرچم تیرماهی ها بالاست. تولدت پیشاپیش مبارک باشه عزیزم :*



والا ما که کسی سورپرایزمون نمیکنه :)) گفتیم جهت افزایش هیجان بقیه رو با تولدمون سورپرایز کنیم :))
۱۶ تیر ۹۹ ، ۱۲:۰۵ آوای درون

تولدت مبارک صبا جون، دلت شاد و لبت خندون باشه  :*

پاسخ:
ممنون حورای مهربون.

شما هم شاد و سلامت باشید :*