غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

از سری ظرافت های رفتاری!

دوشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۹، ۰۸:۴۵ ق.ظ

قبلا که گفته بودم از هری معمولا ضمیر "من" نمی شنوی و همه چی "ما" هست براش. منم شدم مثل خودش و همیشه از our , we استفاده میکنم.

 

حالا که کارهامون کم کم داره به یه جایی میرسه (هنوز خیلی مونده ها ولی شخصیت بچه م دیگه شکل گرفته تا یه حدی :) )ضمایر تغییر کرده همه چی شده your! یعنی شده your method, your pictures , ... 

و این در حالی هست که وقتی من مشکل دارم دوباره میشه our ! 

 

امروز بعد از دو روز که داشتم خودمو میکشتم که یه چیزی رو تنظیم کنم (مربوط به تنظیمات بود نه خود مساله) و نشد تو گروه پرسیدم! بعد که هر دوشون هر چی به ذهنشون رسیده رو گفتند و تک تک تست کردم. میگم مشکل مربوط به فلان چیز بود که متیو گفت و هری جواب میده:

great, glad you got it sorted! :slightly_smiling_face:

من چه کاره بیدم این وسط آخه!؟

 

یعنی این آدم تو کوچکترین چیزها هم حواسش هست که مشوق باشه! 

 

 

پ.ن: بعد از اینکه سوال پرسیدم مشکل تو کمتر از نیم ساعت حل شد! نمی دونم چقدر دیگه باید رو خودم کار کنم تا مشکل سوال پرسیدنم رو حل کنم و نخوام خودم همه چیز رو پیدا کنم! 

 

پ.ن۲:‌بهم حق میدین که وقتی از چیزی تعریف میکنه حس کنم داره خرم میکنه؟! 

نظرات  (۱۳)

آفرین به تو که اینقدر دقیق رفتار هری رو بررسی می کنی و ریزه کاری های رفتاریش رو متوجه میشی.

الان نسل جدید ایران خوب بلدند چطوری رفتار کنن. اونها ضرب المثل هایی مثل جور استاد به ز مهر پدر براشون کاملا بی معناست و احادیثی مثل هر کس به من کلمه ای بیاموزد مرا بنده خویش کرده است... تعریف ادب براشون متفاوت از ما است. نسل جوان استرالیا چطورن؟ تا حالا از نسل قدیم در مورد نسل جدید شنیدی؟ مقایسه دانشجویان قدیم و جدید؟ مثلا من میدونم که برخی از آلمانی ها این تفکر رو دارند که نسل جدید آلمان دیگه اون نظم نسل قبل رو ندارن.

پاسخ:
مرسی عزیزم :) 

من خودم هم به اون ضرب المثل ها اعتقادی ندارم ولی در مورد استادم تو ایران رفتار غیرقابل پیش بینیش و لحنش باعث میشد من ازش بترسم و همه رفتارهام باهاش به شدت با احتیاط بود و البته من معتقدم در شأن من نیست که بخوام با خیلی ها در بیافتم!!

نسل جوان استرالیا گرگ های لوسی!! هستند که نمیشه بهشون گفت بالای چشمت ابرو هست قانون هم به شدت ازشون حمایت میکنه. مثلا اینجا شما اگر کسی رو در حین تقلب سرجلسه امتحان بگیری نمی تونی حتی برگه ش رو ازش بگیری. فقط باید بری بالای سرش بهش بگی من متوجهم داری تقلب میکنی و لطفا ادامه نده. همین. 
یا مثلا به راحتی نمیشه دانشجو رو انداخت!! و خیلی چیزهای دیگه. 

البته اینجا هم استاد داغون کم نداریما!! دوستام استاد ایرانی و هندی و چینی و...  دارند که تا دلت بخواد روانی هستند حتی در مقطع دکترا!! ولی هیچ کدومشون دانشجوی استرالیایی ندارن! 

جایی که من الان کار میکنم اکثر استادا ارتباطشون با دانشجو بسیار نزدیک و مستمر هست. یعنی کار گروهی و تیم رو اینجا میشه تو اکثر گروهها دید و فقط مختص گروه ما نیست. 

اون موقعی که پام پیچ خورده بود چند روز دانشگاه نرفته بودم یکی از استادهایی که اتاقش نزدیک من هست و هر از گاهی سلام علیک داریم بعد که رفتم دانشگاه بهم گفت من از فلان روز ندیدمت همشو از خونه کار میکردی؟!! و من واسم جالب بود که من هیچ کاره ش هستم ولی چقدر حواسش هست و حس خوبی بهم دست داد. 

مرسی عزیزم. زندگی من زیر و رو شده تو این مدت. حالا کم‌کم مینویسم...

 

نه اون رفتارشو عوض نکرد. من مجبور شدم فرار کنم.

پاسخ:
شدیدا مشتاقم نوشته هات رو بخونم.

این مدت هم مرتب به وبلاگت سر می زدم شاید یه چیزی گفته باشی ولی خب به قول خودت حسابی رفته بودی تو پیله ی خودت. 

سلااام صباجان :)‌

 

چقدر استادت خوبه. واقعا غبطه میخورم بهت. چقدر نقطه عکس استاد منه که کاری جز تحقیر من انجام نمی‌داد. 

دمش گرم. :) 

پاسخ:
سلام مهسا گلی🥰

خووووبیییی؟

من چقدر دلم میخواست ازت خبر داشته باشم!

امیدوارم تعداد آدم های شبیه هری روز به روز بیشتر بشه.

استادت انجام نمی داد؟!!! یعنی الان اخلاقش خوب شده دیگه؟

چه صبری داشتی صبا!

 

اون مسابقه ی چزوندن رو خیلی خوب گفتی :))) کاش یه هشتگ-دانشجو-انسانست توی ایران راه میفتاد، بلکه یکسری از اساتید به خودشون بیان!

 

درست میگی. یادمه تلاشتو. به قول خارجکیا well-deserved! :)

پاسخ:
🙂

و جالبی ایران این هست که ۷-۸ تا دانشگاه این طوری هستند و بقیه دانشگاه‌ها هتله یه جورایی!

قربونت عزیزم🥰

چقدر اون استاد ارشدت مشکل روانی/شخصیتی داشته! تعریف شغلشون همینه، چه انتظاری دارن. باید پاسخگو و راهنما باشن دیگه. عنوانشون "استاد راهنما" هست. 

میدونی دردش برای من کجا بود؟ استاد راهنمای ارشدم توی ایران، یکبار ازم خواست سمینارمو برای دانشجوهای پردیسِ بین المللیمون ارائه بدم. آقا اصلا این آدم با اون آدمی که من میشناختم اونروز زمین تا آسمون فرق داشت! مؤدب، مهربون! حتی اگه سؤالی ازش می پرسیدن در حد 2+2 میشه چند، با روی گشاده جواب میداد :دی خلاصه که مشکل شاید این بوده که ما شهریه نمیدادیم، میگفتن هربلایی میخواین سرشون در بیارین. :)) (خنده ی عصبی)

 

خوشحالم که بالاخره با یه آدم سالم داری کار میکنی. :)

پاسخ:
اون استاد ارشدم اصلا به مشکل روانی داشتن معروفه! الانم اینجا کسی باشه از بچه های شیرازی من بگم ارشدم دانشجوی فلانی بودم میگه اوه اوه :)) 

بعد از من سه چهار نفر باهاش دعوای بد کردن که تو کل دانشکده خبرش پیچیده بود و همه هم بهش گفته بودن ما صبا نیستیم که هیچی نگیم! یعنی بلاهایی که سر من آورده بود ضرب المثل شده بود! 

 و این در حالی بود که استادم می دونست من به اندازه کافی سروزبون و رو دارم که جوابشو بدم ولی من هیچی نمی گفتم چون اصلا نمی تونستم پیش بینی کنم اگر حرفی بزنم جوابش چی هست (بهترین ادبیاتی که برای حرف زدن بکار می برد بازم از نظر من ادبیات چاله میدونی و شدیدا آزاردهنده و بی ادبانه بود! ). بعدشم هر چی بود استادم بود و من سرکلاسش نشسته بودم و ازش چیزی یاد گرفته بودم و البته من اون روزا داشتم تمرین میکردم حاضرجواب نباشم!! 

دقیقا ما هم بچه های پردیس بین الملل داشتیم و اونا فقط پول میدادن و بقیه چیزاشون با ما بود. ولی رفتار استادا با اونا فرق داشت :)) اصلا سخت گیری هایی که برای ما بود برای اونا نبود! 

ایران مسابقه چرزوندن دانشجو داشتند انگار! :) 

اینجا اگر با کسی مدل ایران رفتار بشه کارش به دادگاه میکشه و طرف قطعا کارش رو از دست میده! 

مرسی غزال مهربون. من واقعا از کار کردن با هری خوشحالم. 
هر چند که همیشه تو ذهنم هست که: "من تو را آسان نیاوردم بدست" :) 
۱۹ اسفند ۹۹ ، ۱۸:۱۷ ربولی حسن کور

سلام

آخه آدم روش نمیشه همه چیزو سوال کنه از ترس این که فکر کنن کنه است!

پاسخ:
سلام

دقیقا! این یکی از ترس هاست و ترس دیگه اینکه سوال من چقدر ممکنه ساده باشه و اونا الان فکر میکنند من خنگم! یعنی همش ترس از قضاوت شدن دارم(داریم).

ولی خب خود هری هر وقت تو یه جمعی بخواد سوال بپرسه میگه من یه silly question دارم. یعنی من می دونم سوالم احمقانه هست ولی این شجاعت رو دارم اول که بپذیرم احمقانه هست و اعلامش کنم و دوم اینکه مطرحش کنم در جمع. حالا سوالش هم اصلا silly نیستا. من دارم تمرین میکنم به این مرحله برسم ولی هنوز ازش خیلی دورم. 

چقدر با اخلاقند :)

پاسخ:
آره واقعا :) 

این رفتار استادت خیلی قشنگ و عمیقه. یجورایی نمونه زیبای رفتار انسانِ سالمه. اینکه برای کمک همه جوره هست. توی حل مشکلات تنها نیستی ولی در عین حال کار رو مالِ تو میدونه.

برعکسِ ایران. نمیدونم دانشگاه شما هم توی ایران اینطور بود با نه، ولی توی دانشگاه ما، اگر مقاله میدادیم .حتی اگه همه ی کار کارِ ما بود، هیچوقت اسمِ اول نبودیم. اول استاد بود، بعد یکی از دانشجوهای دکترا (حتی اگر نقشی هم نداشت) بعد دانشجوی اصلی. 

راجع به اون سوال کردن، منم هنوز در تلاشم. :دی

 

راجع به خر کردن :))) من هم هنوز گاهی این حس رو دارم. علتشم توی خیلی از تجربیاتم توی ایرانه. نمیخوام باز یه کامنت خیلی طولانی بنویسم و وقتت رو بگیرم. :) اما اون تجربیات باعث شدن که باور نکنم. ولی خب خودتم ته وجودت میدونی که این تعریف های اساتیدِ اینجا همش راسته. :) در آخر، بهت حق میدم، اما فعلا برای دوره ای محدود. :دی 

 

پاسخ:
کلا استادم نمونه یک انسان زیبای سالم هست از نظر روانی :) 

نه دانشگاه ما اینطور نبود خدا رو شکر. این دیگه خیلی بی انصافی هست که اسم استادی که معمولا هیچ نقشی هم نداره اول باشه. 

 بجاش مثلا استاد راهنمای ارشد من اینطوری بود که یه بار بعد از کلی بحث سر پروژه هایی که من براش کار می کردم خواست به یه سوال من جواب بده اون اول های شروع تزم. بعدش هم گفت دیرم شده بیا بریم تا پارکینگ منم رفتم باهاش یه چیزی رو دقیقا رو کاپوت ماشینش برام توضیح داد و بقیه ش هم گفت بیا تا یه جایی برسونمت تو ماشین ادامه داد. بعد موقعی که داشتم پیاده میشدم برگشت گفت اگر قرار باشه من هر سری به سوالات جواب بدم این دوباره میشه تز ارشد من نه تو! من هم مدرک ارشد لازم ندارم!! حالا این در حالی بود که من بخاطر پروژه های اون از کلاسام باید می زدم. منم اون آخرین باری بود که ازش سوال پرسیدم!

یا مثلا تو جلسات گروهی مون باید ارایه می دادیم. توضیح می دادم که اینجا مشکل دارم بعد میگفت مشکلاتت به من ربطی نداره! برو جلو ببینم نتیجه جدید چی بدست آوردی!! 

اینجا هم که اومدم استاد چینیم هم همینجوری بود. می رفتم بهش میگفتم این تاپیکی که هی میگی روش کار کن اینجا این مشکلات رو داره. برمی گشت می گفت  خب حالا برنامه ت برای دکترات چیه؟!! 

و این در حالی هست که تو موقعیت های دیگه از نظر همین اساتید ظاهرا گرامی من خیلی خوب و ال و بل بودم و به طرز مبالغه شده ای ازم تعریف می کردن که من تو جمع معذب می شدم! 


مرسی که بهم حق دادی. لازم داشتم حق با من باشه :)) 
۱۸ اسفند ۹۹ ، ۱۸:۳۳ محبوب حبیب

سلام صبا جون

دوستم از استادش تعریف می کرد که تا قبل از ارسال مقاله my method میگفته! و میگفته همین کاری رو بکن که میگم! این دوستم هم مخالف. بنده خدا ناچارا متد استاد رو اعمال میکنه. بعد مقاله رو ارسال میکنن و داور چندین خطا از اون تیکه میگیره و کلا می بره زیر سوال! استاده ایمیل میزنه میگه your method رو اصلاح کن! این چیه اصلا؟! بیچاره دوستم کارد میزدی خونش در نمی اومد 

 

یه چیزی بگم تو استثنا نیستی. به خودت حق بده. ما ایرانی ها کلا عادت کردیم فکر کنیم من و این همه خوشبختی محاله، لذا حتما داره خرم میکنه.

شوخی نمی کنم ها. جدا یه کروموزومی چیزی در ما جهش پیدا کرده که هیچ وقت باور نمی کنیم شرایط خوب رو. از بس همیشه در طول تاریخ شرایط بد بوده. اینو حسنا بیاد توضیح بده لطفا که چی توی خلقت ما عوض شده یعنی:دی 

پاسخ:
سلام عزیزم.

اول مرسی که با اینکه سرت شلوغه واسم کامنت گذاشتی.

خب دقیقا من هم همون مشکلات دوست تو رو داشتم موقعی که ایران بودم. تازه نه فقط با استاد۱. با استاد۲ هم یه چیزی میگفت تو جواب داورهای مقاله بنویس که به نظر من درست نبود. بعد داوره بدش می اومد. دیگه بعدها یاد گرفتم بهش بگم به نظر من درست نیست و انجام نمی دادم.


برای اون فرهنگ پر تعارف مون هست. که هر جا هر کی کارت داره یه دور اول خرت میکنه بعد میره سراغ مراحل بعدی. تازه جایی هم که طرف مستقیم خواسته ش رو میگه می گیم چه بی ادبه! 
اینا از دید من جزو تکامل های اجتماعی محسوب میشه. یعنی نسل به نسل تملق جای  اظهارنظرهای صادقانه رو گرفته! تا جایی که اگر صادقانه یکی یه چیزی بگه باور نمیکنیم. 


تازه دقیقا پریروز داشتم فکر میکردم که هر موقعی که مشکلی تو زندگیم بود من نگفتم چرا من؟! ولی الان که یه سری چیزا خوبه میگم چرا من؟! ببین چقدر وضع خرابه! 

خوبی که باز میگی our method ، نمیگی your method :)) 

من اگر یکی بیاد اینطوری خرم کنه، همچین هم دل میدم بهش :)) تازه مثل این پیشی ها براش خر خر هم میکنم هاهاها 

جواب سوالت: اون اصلا فکر نمیکنه تو اینقدر خری که قبول نمیکنی :)))))) چی چی را داره خرت میکنه؟  نخیر حق نداری اینطور فکر کنی :)

پاسخ:
زری جونم خیلی به پیامت خندیدم :))) مرسی.

یکی دو بار خواستم بگم your method حتی! خودم رو کنترل کردم که این رفتارت مودبانه نیست!! 

راست میگی اون اصلا فکر نمیکنه داره منو خر می کنه. چون اخلاق من خیلی جاها شبیه خودش هست و برای چیزهای ساده ذوق می کنم و تشکر میکنم و بهش میگم من فلان چیز رو دوست دارم. 
و خب من هیچ وقت قصد خر کردن اون رو که ندارم!!! و دوست ندارم هیچوقت همچین فکری هم کنه. 

وقتی اسمت پای مقاله خورد دیگه باورت میشه that's yours

پاسخ:
من الانم مشکلی برای باورپذیری این مساله ندارم عزیززم :) 

ولی خب من هیچ وقت در حضور هری نمیگم متد من!  یعنی به نظرم درست هم نیست و نباید هم بگم چون اگر هری نبود این متد هم نبود!

من برعکس اون میگم my problem , our method

کم کم دیگه کار داره مال خودت میشه.

چه خوب که همچنین منتور هایی داری. 

پاسخ:
ایشالله تا آخرش خوب پیش بره بعد میشه مال من :)  اگه خوب پیش نرفت هنوز مال ما هست:))

آره خیلی خوبند :) 


جواب پ.ن.۲: نه

پاسخ:
مرسی :)