غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

روز تولد خود را چگونه سپری نمودیم! :)

چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۴۰۰، ۰۳:۴۳ ب.ظ

خب از دیروز عصر باید بگم.

اول اینکه من برای واکسن ثبت نام کرده بودم و نوبتم دو ماه دیگه بود. چند روز پیش برام مسیج اومد که ظرفیت مون رو افزایش دادیم و برو تو سایت و اگر وقتی خالی شد تغییر بده. منم چند بار رفتم و فقط یه نوبت خالی بود که نمیشد. دیگه دیروز یهویی یه وقت برای امروز و سه هفته بعد خالی شد و منم درجا گرفتمش. 

بعد رفتم به آنیتا اینا گفتم فردا میخوام برم واکسن بزنم و تولدمم هست و من این رو به عنوان هدیه روز تولدم می دونم و بابتش خوشحالم و ... :)) 

بعد با مامانم اینا حرف زدم و خواهرم هم تازه رسیده بود خونه مامان اینا. یه کم باهاش حرف زدم و گفت برای تولدت میخوایی چیکار کنی گفتم هیچی. هم قرنطینه ایم و هم می خوام واکسن بزنم و هم وسط هفته س. اونم بی هیچ ذوقی گفت خب باشه. حتی نگفت تولدت مبارک!

ولی خودم تو ذهنم بود بعد از واکسن برم چیزکیک (سلطان شیرینی ندوستی هستم من) و شمع بگیرم بیام با آنیتا اینا تولد بازی کنیم:)  

بعدش کلی با زهرا حرف زدم و اولین سوالش ازم این بود که چه حسی داری؟ گفتم استرس ندارم برخلاف پارسال و از ۱۰۰ به اندازه ۶۰-۷۰ تا خوشحالم :) 

 

شب تر که شد مامان آنیتا اومد گفت چون فردا تولدت هست آنیتا میخواد واست کیک درست کنه گفته ازت بپرسم چه کیکی دوست داری؟ من گفتم فکر کنم چیزکیک دوست داره!!  گفتم وایییییییی مرسی آره چیزکیک دوست دارم. خودم میخواستم فردا شب برم بخرم تولدمو با هم جشن بگیریم. دیگه بغلش کردم ازش تشکر کردم. 

 

بعد که میخواستم بخوابم به رفتار خواهرم فکر کردم و حس کردم چقدر براش بی اهمیت شدم! :( 

 

صبح ساعت ۶ بیدار شدم (من معمولا ۷ بیدار میشم) و گفتم گوشیم رو چک کنم. رفتم تو واتزاپ دیدم خواهرم تو گروه دخترعموهام تولدمو با یه عکس خوشکل تبریک گفته و بقیه هم تبریک گفتن و بعد گفتن برو گروه تلگرام رو چک کن اونجا واست سورپرایز داریم.

دیدم یه ویدیو با حجم بالا گذاشتن! دانلودش کردم. خواهرم خاطره دنیا اومدنم رو تعریف کرده بود. بعدش مامان و بابام تبریک گفته بودن و بعد دختر دایی هام و دوستم 'ر' و دخترعموها و دخترعمه هام!! واییییییییییی از حسم نگم براتون! اصلا قابل توصیف نیست. ۴ دقیقه ویدیو بود منو برد تا آسمون هفتم. چشام پر اشک و لبریز از حس خوب بودم. بعد همه یه عالمه جمله های خوب برام نوشتن و کلی با ذوقم ذوق کردن 3>

 

بعد دیگه دوستای اینجا بهم تبریک گفتن. تنظمیات فیسبوکم رو چند روز قبل عوض کرده بودم که تاریخ تولدم رو جار نزنه! بعد یکی از دوستام پیام داده: "کور خوندی اگه فکر کنی تولدت تو از فیسبوک پاک کنی از ما تبریک نمیگیری 😁💪🏻 "

اول کلی که به پیامش خندیدم ولی واقعا بهم چسبید تبریکش :)

 

بعدش همسایه طبقه بالایی مون که بازسازی داره شروع کردبه طرز وحشتناکی دریل کردن. یعنی اصلا نمیشد کار کرد منم نشستم سریال دیدم :) بعد رفتم ناهار خوردم و اماده شدم برم برای واکسن :) تو راه هم به شکل بسیار خجسته انواع آهنگ تولدت مبارک رو واسه خودم گذاشتم و جواب پیام های تبریک رو دادم :)) 

 دوساعت تمام تو صف بودم واسه واکسن و خانم پرستار هم تولدم رو تبریک گفت :) و له اومدم خونه :) آنیتا اینا منتظر من بودن :) با هم شام خوردیم و بعد هم چیزکیک خوشکلی رو که با کلی توت فرنگی تزیین کرده بود با یه دونه شمع آوردن و من شمع تولدم رو فوت کردم :) و بدین سان رسما وارد سال جدید زندگیم شدم.

 

حس خوشحالیم از ۱۰۰ رسید به ۹۵ با سورپرایزهایی که شدم و ذوق عزیزانم.

 

واقعا حس خوشبختی میکنم چون میدونم اگر نصف اموال دنیا رو هم داشتم نمی تونستم یک ثانیه از این محبت خالص رو باهاش بخرم ولی الان بدون هیچ هزینه ای من چیزی رو دارم که واقعا بی قیمته :) 

 

اینجا نوشته بودم که همیشه بخاطر اسمم میخواستم واسه بقیه هدیه باشم ولی خب واقعا همیشه نمیشه و من اینجوری حس گناه می کردم که گاهی هیچی واسه شون نیستم چه برسه به هدیه!! 

امسال ولی رویکردم رو عوض کردم (اعتراف میکنم من ۶ ماهه داشتم رو خودم کار میکردم که موقع تولدم استرس نداشته باشم امسال!!) بجای اینکه من هدیه باشم واسه دیگران‌, دیگران و همه زندگی رو هدیه بدونم. هدیه معمولا بر اساس قابلیت ها و توانایی های آدمها نیست فقط نشانه ای برای ابراز محبت هست. کل هستی و مافیها برای من واقعا نشان از عشق هست. وجود همه آدمها با همه کمی و کاستی هاشون هدیه هست. همه ی فرصت های این زندگی و همه لحظه هاش هدیه س! حتی وقتایی که من فکر میکنم حقم بیشتره! ولی خب کسی دندون اسب پیشکشی رو که نمیشماره!! پس بهتره که از ماهیت لحظه ها و فرصت ها و آدم ها لذت ببرم و دندوناشون رو هم نشمرم :))

 

۱۶ تیرماه ۱۴۰۰ -  ساعت ۹ شب - سیدنی. 

 

۰۰/۰۴/۱۶

نظرات  (۲۶)

۲۵ تیر ۰۰ ، ۰۶:۴۶ مامانی و چهار تا دسته گل

فدااااااااای شما همشهری و رفیق قدیمیییییی 🌺 

عزیزم دخترم مریض شد ( نمیدونم بهت گفتم یا نه دخترم ۱ بار مریض شد و بعد مدتی دکترا اطمینان دادن چیزی نبوده و بهبود پیدا کرده ولی دوباره مریض شد و من نزدیک ۸ ماه باز درگیر بودم) حتی الانم سخته حرف زدن راجع بهش، اینکه هی بگن چیزی نبوده و خوب شده  بعد چند ماه دوباره بچه ات رو در حال آب شدن ببینی بدترین حس دنیاست هی امید بدن و ببینی امیدت الکی بوده پرت بشی ته دره ، نمی‌دونم چی بود امتحان بود سرنوشت بود هرچی بود سخت بود ولی گذشت،خدا این بچه رو واقعا دوباره داد ب ما  

‌خداروشکر دیگه ی مدت هست میتونم راحت بخوابم.

‌عزیزم بیخیال حرفای بد خودت خوبی؟؟ دلم برا جوونیام و شما و آرام جان یهو خیلی تنگ شد 🌺🌺🌺 

 

پاسخ:
آخی آیشین گلی مریض بوده!! ناراحت شدم. آره یادمه اون سری که مریض شده بود چقدر بهم ریخته بودی.
طفلی دختر کوچولومون چقدر اذیت شده.

امیدوارم الان خوب خوب شده باشه. 

خیللی روزهای سختی رو داشتی پس سعیده جان. خدا رو شکر که بخیر گذشت عزیزم.

خوشحالم که الان برگشتی به روال عادی زندگی.

من که احوالاتم کف اینجا پخشه :))

جوونیات؟
والا اگر میخوایی با این حرف بگی اون موقع ها جوون بودی و الان نیستی! باید بگم که باهات موافق نیستم. هنوز هم همون سعیده فعال هستی. فقط حوزه فعالیتت متفاوت شده.  
۲۵ تیر ۰۰ ، ۰۵:۵۷ مامانی و چهارتا دسته گل

سلام صباجانم مبارکا باشه تولدتون 🌺🌺🌺🌺

پاسخ:
سلاااااااااااااااااااام بر سعیده نازنین.

متشکرم مامان دسته گلها :)

خوبی خانم؟
پارسال دوست امسال آشنا :) 

یهویی غیب شدی! همه چیز خوبه؟ بچه ها خوبند؟

سلام صبای نازنین،

چقدر من دیر رسیدم! به جاش خاطرات خوب تولدت زنده میشه برات :دی

تولدت مباااارک. با اینکه هیچوقت ندیدمت، وجودت در این دنیا باعث خوشحالیمه. ازون آدمهایی هستی که به نظرم باید تعدادشون خیلی بیشتر باشه توی دنیا. :*

تولدت هزاران بار مبارک. امیدوارم که هر سال خوشحال و سلامت و خندون این روز رو جشن بگیری. با آرزوی روزهایی زیبا برای تو عزیز :) :* :*

واکسنت هم مبارک :دی 

پاسخ:
سلام غزال عزیزم.

دیر اومدی خیلی دیره جای دیگه دل اسیره :))

شما خانم خانما همین که زحمت کشیدین تا اینجا قدم رنجه کردین اومدین تو این همه سرشلوغی مایه افتخار و مباهات هست برای من عزیزم:* 

پیامت اما خیلیییییییییی دلچسب بود مرسی بابت این همه لطفی که به من داری. امیدوارم اگر یه روز از نزدیک هم منو دیدی و شناختی نظرت همین جوری بمونه :)

متشکرم از آرزوهای خوبت. همچنین باشه برای خودت و همسر محترم. 

:))

صبا جان تولدت با کلی تاخیر، اما با کلی آرزوی خوب مبارک.انشالله امسال بهترین سالی باشه که تا حالا داشتی، و سال بعدش بهتر از امسال، و همین طور هی رضایت از زندگی و دست اوردهایی که دوست داری بهشون برسی بیشتر بشه.  

پاسخ:
مرسی سمانه جان.
خیلی خوشحالم کردی عزیزم که بعد از مدت ها واسم کامنت گذاشتی. 

متشکرم از تبریکت و آرزوهای خوبت. امیدوارم همین طور باشه برای خودت عزیزم و روزهات پر از شادی و موفقیت و سلامتی باشه. 

سلام قربونت برم

تولدت مبااااااارک

دست وجیغ وهورااااااااا😍😘

راستش منم همیشه دلم میخواد بهم تبریک بگن.مهمه برام حتی از کادو بیشتر.

سوپرایز بشم که دیگه محشره😂😎

منم سال دیگه میام استرالیا باخانواده پیش تو تولدت رو جشن بگیریم وموندگاربشیم😎😎😎😎😎

تنت سلامت دلت شاد😘😘😘😘

پاسخ:
سلام بر نفس خانم گل :)

مرسی عزیزم.

تبریک تولد به نظرم ربطی به کادو نداره کلا. اکثر آدم ها دوست دارن بدونند عزیزانشون دوستشون دارند و خب چه روزی بهتر از روز تولد برای گرفتن تایید این مساله.


خیلی هم عالی.
پس در جریان باشید که برنامه این هست که من سال دیگه واسم تولدم چند تا مهمونی برگزار می کنم . یه مهمونی جدا برای دوستان وبلاگیم ان شالله :)

ممنون نفس جان. همچنین باشه برای تو و خانوادت:*  

ای جانم
تولدت مبارک عزیزم
الهی که امسال کلی پربارتز از همۀ سالهای دیگه ت باشه برات

پاسخ:
ممنونم سمیه عزیزم😘🥰

مرسی از دعای خوبت و آمین🙏

امیدوارم برای تو هم سلامتی و شادی و کلی اتفاقای خووووب باشه🙏

تولدت مبارک صبای عزیز :*

چقد خوندن این پستت خوب بود و حس خوبی داد بهم.

امیدوارم امسال که انقد قشنگ شروع شده برات و پر از حس های خوب بوده همینجوری ادامه پیدا کنه و کلی اتفاقای خوب برات بیفته و شاد و موفق باشی.

 

+من واقعن همیشه اینجا رو میخونم ولی کامنت نمیذارم و میدونم اخلاق بدی هم هست ولی تنبلم.

پاسخ:
ممنونم نازنین جان.

واقعا واقعا و از ته دلم گفتم آمین به آرزوی قشنگت:)

امیدوارم تو هم شاد و سلامت و موفق باشی عزیزم.


عزیزم مرسی که گفتی. لازم نیست به خودت فشار بیاری :) من کامنت نگذاران رو درک میکنم :)  چون خیلی جاها رو میخونم ولی کامنت نمی گذارم!

کامنت گذاران رو هم درک میکنم :) و خب دوستشون هم دارم :)
  
۲۰ تیر ۰۰ ، ۰۷:۵۳ آوای درون

ممنون... ایشالا در سیدنی همدیگر را ببینیم :)

واکسن بزرگسالان ده سال یکبار (15-25-35-45 سالگی) تزریق میشه و شامل دیفتری و کزاز است.

پاسخ:
ایشالله عزیزم.

مرسی از اطلاعات واکسنی :) 
۱۹ تیر ۰۰ ، ۱۱:۳۹ آوای درون

میگم حالا که شما دارین دعا میکنین برای تولد بعدی، ما را هم دعا کنید تو تولد باشیم خب! منم دلم خواست تو تولد باشم :)

عکس کیک را هم دیدم چه هیجان انگیز بود :)

پاسخ:
تشریف بیارید عززززیزم.

اتفاقا یه بار قبل از رفتنم به استرالیا اینجا حرف دیدن شد و سال بعدش من تو و محبوب رو دیدم، امسال هم حرف اومدن شماها شد، ایشااله که سال دیگه واقعا بشه همو ببینیم در سیدنی😊

دست آنیتا درد نکنه🥰
۱۹ تیر ۰۰ ، ۱۱:۳۲ آوای درون

سلام. تولدت مبارک صبا جان، امیدوارم شادی هات روزافزون و درصد رضایتت بیشتر و بیشتر بشه :*

چه کادوی تولد قشنگی... چه سوپرایز دلچسپی... چه چیزکیک خوشحال کنندهای :)

واکسن ات هم مبارک... دیروز کارت واکسن بزرگسالانم را پیدا کردم، دیدم چند ماه از واکسن یادآور بزرگسالان ام که ده سال یکبار باید تزریق بشه گذشته! فعلا بریم اینو بزنیم حالا که واکسن کرونا نداریم.. :)))

تعبیرت در مورد فرصتهای زندگی و نشمردن دندون اسب پیشکشی خیلی عالی بود، واقعا لذت بردم...

پاسخ:
سلام عزیزدلم😍
مرسی دوست مهربونم. همچنین باشه برای خودت و خانواده🙏

آره، بدون هیچ برنامه ای شد یه روز بسیار قشنگ و به یادماندنی.

واکسن بزرگسال کدوم بود حورا جون؟
یه بار فکر کنم میخواستم استخدام بشم واکسن زدم ولی اصلا یادم نیست چی بود و چرا؟

خیلی لازم دارم دندون ها رو نشمرم😄

اینقدر با پستت بغض کردم و چشمم اشکی شد که اول فکر کردم هیچی نمیتونم بنویسم برات، همون اول چشمم خورد به کامنت دختر معمولی، دیدم گفته انشاالل سال دیگه تولدت سیدنی باشه پیشت میخواستم بهش بگم من هم دعوت شدم به یه تولد مشترک :)))) 

عزیزم باز هم مبارررررک باشه تولدت

از طرف من به خواهرت بگو دمش گررررم بهترینه :*)

پاسخ:
عزیزززززم. من راضی به بغض و اشک شما نیستم!

آره می خواستم بنویسم زری هم قراره بیاد🥰

ایشااله که سال دیگه بیام بنویسم تولدم با حضور دو مهمان افتخاری برگزار شد😍🙏
 من برم  از حالا به زهرا بگم به مهمونام اضافه شد😄(مدیر برنامه هامه😄)
مرسی دوست جوونم😘

بهش گفتم ایشالله همونطور که اشک شادی به چشمای من نشوندی به زودی چشمات پر از اشک شادی بشه🥰
۱۸ تیر ۰۰ ، ۲۰:۱۹ دخترمعمولی

با کلی تاخیر تولدتو تبریک میگم عزیزم :-* :-* :-*.

ان شاالله تولد ۱۲۰ سالگیت :).

داشتم می نوشتم، نمیدونم چرا "ان شاالله" شو نوشتم، این به ذهنم رسید: ان شاالله تولد بعدیت منم اونجا باشم، با هم جشن بگیریم :) !!!

واقعا نمیدونم چرا به ذهنم رسید. می خواستم ننویسمش الان، گفتم حالا بنویسم، شاید کائنات یه کاری کرد سال دیگه اونجا باشیم تولدتو، خدا رو چه دیدی؟ ؛-)

اگه اون نشد، ان شاالله تولد بعدیتو تو آلمان باشی، اینجا جشن بگیریم. فقط میدونی که، اگه اینجا باشی، باید خودت تدارکشو ببینی، چون ما سلیقه و ذوق این چیزا رو نداریم :D.

 

پاسخ:
مرسی عزیزززم😘😘

متشکرم🥰🥰

وایییی خیلی خوشحال شدم که دوست داری بیایی تولدم🙃🙃🙃 بیا بیا، سال دیگه حتما بیا، اگر سال دیگه شما بتونید بیایید یعنی مرزا باز شده، یعنی دوباره دنیا می خنده!  

آلمان میام یه روزی، تولدم هم نبود الکی یه چیزی پیدا می‌کنیم جشن می گیریم🤣 شما نگران نباش، من اگر رو مود مهمونی طورم باشم، بقیه چیزا حله😄

سلام

 

با تاخیر تولد شما را تبریک عرض می‌کنم. امیدوارم همیشه سلامت و موفق باشید.

برخلاف تصور ما، کشورهای غربی یا حتی شرقی مثل ژاپن بسیار کند یا از نگاه دیگر صبور هستند. روایاتی که دوستان تعریف می‌کنند حاکی از همین مطلب هست.

امیدوارم این واکسن‌ها جواب بدهند. هر روز یک نوع جدید میاد و دردسرهای تازه ...

پاسخ:
سلام.

بسیار ممنونم. همچنین شما دوست عزیز.

صبور رو خیلی خوب گفتید :)  به قول ما شیرازی ها سر دل استراحتی کار میکنند :))  البته می دونید استرالیا واکسیناسیون رو شروع نکرد تا عوارضش رو اول تو کشورهای دیگه ببینه بعد تصمیم بگیره واکسن خوب هست یا نه! کدوم نوعش و ... بعد هم اینجا آمار تقریبا صفر بود و کنترل بود اوضاع واسه همین عجله نداشتند. الان که سویه جدید اومده و آمار داره میره بالا دارن جدی تر به واکسن فکر میکنند.

آره متاسفانه! هر روز دردسر جدید میاد :( 
۱۸ تیر ۰۰ ، ۰۶:۱۴ ربولی حسن کور

سلام

شما بگین کند هستن ما دیگه چی بگیم؟

پاسخ:
سلام

اینجا که مشکلات ایران رو ندارن! کسی قرار نیست در ملا عام دزدی کنه. ظلم کنه و ادعای تولید ملی و ... هم ندارن. واکسن وارداتی هست با افتخار :)) 

بعدشم هم اینجا جمعیتش کمتر از یک سوم جمعیت ایران هست. 

مرزها رو هم بستن و عملا بیشتر از ۱.۵ سال هست که کسی نه به راحتی میتونه خارج بشه و نه وارد بشه. وقتی همه چیز مهیا هست و نمیتونند یه واکسن تزریق کنند خب یعنی کند هستند!! 

تولدتون مبارک :) 

 

ان شاءالله همیشه به این شادی ها و البته سورپرایزهای حضوری :)  

پاسخ:
متشکرم.

خیلی خیلی ممنونم.
واسه شما هم شادی و سلامتی باشه همیشه. 

تولدت مبارک 

عوارض واکسن دوز اول برای من بیشتر بود بدن درد سردرد حالت تهوع ولی دوز دوم به کم دستم درد کرد. 

 

پاسخ:
ممنونم سارا جان.

خدا رو شکر که دوز دوم واست آسونتر بوده!

من دیروز له بودم :) امروز ولی خوبم :)  
۱۷ تیر ۰۰ ، ۲۰:۴۷ ربولی حسن کور

سلام

داشتم آماده میشدم که بنویسم خواهرتون مدتهاست که شما رو ندیده و طبیعیه که یه کم فاصله ایجاد شده باشه. بعد دیدم نه بابا حواسشون بوده. بحث سورپرایز کردنه!

باز هم تولدتون مبارک.

وقتی دیدم نوشتین حس خوشحالیم از صد رسید به نود و پنج یه لحظه گفتم ای بابا! چرا خوشحالی شون پنج درجه کم شده؟! بعد تازه فهمیدم منظورتون چیه!

واکسن هم مبارک

همون آسترازنکا رو زدین؟

اونجا که بحث قرنطینه و ... عالیه دیگه با واکسن بساط کرونا جمع میشه انشاءالله

پاسخ:
سلام

منم اون شب قبل خواب داشتم به همین چیزا فکر میکردم که اونم کار و زندگی و هزار تا دغدغه برای خودش داره و ازش انتظار زیادی نداشته باش. ولی بعدش دیدم هنوزم همون خواهر مهربون همیشگیم هست و طفلک میخواسته سورپرایزم کنه.

ممنونم. نه فایزر. 
والا ما فکر کردیم بساطش جمع شده ولی فعلا دوباره پهن شده ولی باعث شده یه کم برای واکسن بیشتر تلاش کنند. خیلی کند هستند تو این زمینه. 

آره این تازه دوز اول بود :))))

آره اون هم مال واکسن بود. بهم گفتن تا سه هفته بعدش هم ممکنه بروز کنه عوارض. ولی زودی میره.

نه نگران نباش تو. میگم از بین تمام دوستام من تنها کسی بودم که اذیت شدم از واکسن.

دوز دوم رو خدا به خیر کنه :)))) دو هفته دیگه‌س. 

پاسخ:
خب الان که روز دوم هست دیگه از دست درد وحشتناک خبری نیست. سرگیجه هم ندارم. خدا رو شکر.
امیدوارم که عوارض برای من تموم شده باشه.


امیدوارم دیگه دوز دوم رو اذیت نشی. همینا بس بود دیگه واست :) 

تو کل خانواده فقط منم که تولدم برام مهمه.همه می دونن و از قبل بسیج میشن .کادو هم نمی خوام با کیک خونگی هم شاد میشم

پاسخ:
تولدت کی هست لیلی جان؟

منم کادو واسم مهم نیست ولی برام مهمه آدمهای مهم زندگیم تولدمو یادشون باشه.
کیک هم نباشه مهم نیست ولی خب از کیک داشتن استقبال میکنم. 

واااای! کلی ذوق کردم :)))))

 

چه چیزکیک جذاب دلربایی! 

 

+ من دست درد رو یه روز داشتم. بعد از ۲۴ ساعت کمردرد وحشتناکی گرفتم که ۲۴ ساعت ادامه پیدا کرد و با ۴ تا مسکن تحمل شد. یه هفته بعدشم یهو گردن درد گرفتم :)))) اینم ۳ روز طول کشید. برای گردن درد مسکن نخوردم و کمپرس آب گرم کفایت کرد. 

 

پاسخ:
عزیززززم 🥰😊

خب پس آمادگی داشته باشم!!
گردن درد یه هفته بعد هم تقصیر واکسن بود آیا؟

دوز اول بود این درسته؟ دوز دوم هم زدی؟ اون که میگن عوارضش بیشتره🙈

تولدت مباااارک صباجون! تولدمونم نزدیک همه حتی :)))

واکسن هم مبارک باشه :* ایشالا که بدون عارضه و راحت بگذره. از بین ۱۵ تا دوستای من من تنها کسی بودم که واکسن اذیتش کرد :))

 

دستشون درد نکنه بابت این همه محبت و چیزکیک! کاش عکسشو میذاشتی واسمون :))) 

 

دم خواهرت هم گرم :)‌حسابی سورپرایزت کرده اونم وقتی فکر کردی واسش مهم نیست :)‌:*

پاسخ:
مرسی مهسا جونم.
بله بله، حواسم به تولدت هست😀

خیلی عوارض نداشت، ولی خب امروز کار نکردم😆 سردرد و سرگیجه و دست درد شدید داشتم. به نظرم فردا خوب میشم.

تو چه عوارضی داشتی؟ دوستام بهم گفته بودن دست دردش زیاده، ولی فکر نمی کردم در این حد🙈

بفرمایید عکس چیزکیک

آره طفلک، بهش ظن بد بردم🙈🙊 امروز میگه من از ۲۰ روز پیش به همه گفته بودم ویدئو بفرستند. واقعا دستش دردنکنه🙂
۱۷ تیر ۰۰ ، ۱۴:۲۱ شارمین امیریان

سلام.

تولدت مبارک

واکسنت هم مبارک 😊

 

 

دوست من رو روز تولدش مث شما سورپرایز کردن انقد گریه کرد که نگو... بعدشم که در موردش حرف می‌زد همین‌جور اشک شوقش جاری بود 😂

پاسخ:
سلام عزیززززم.

ممنونم تیرماهی جان🥰

مرسی.

منم اصلا نمی تونم برگردم همه فیلم رو دوباره کامل ببینم، ظرفیت این همه محبت و احساسات خالص رو ندارم😀 اشکام میریزه.

تولدت مبارک صبا جان (:

چه باحال بود سوپرایزشون😍

منم ذوق کردم ^_^

پاسخ:
ممنون ریحانه جان🥰

خیلی زیاد. دستشون درد نکنه😊

ولی به این فکر میکنم چقدر آسون و با چند تا جمله میشه یه آدم رو تا این حد خوشحال و سورپرایز کرد. 

تولدت مبارک. چه همه تحویلت گرفتن! به به! آدمهای زیادی دوستت دارن.

چیزکیک هوس کردم! خیلی وقته نخوردم!

نمیدونم اثر سنه یا نه اما من الان دیگه چنین فکرهایی که هدیه بقیه باشیم یا بقیه هدیه ما باشن رو از دست دادم. فقط یه اصل دارم. آدم خوبی باشم. ته قلبم هم معنی خوب رو میدونه. تازه قبلا دوست داشتم همه از من راضی باشند. جدیدا این رو هم دوست ندارم. کسی که توقع اضافی داره اگه ناراضی باشه اشکالی نداره.

 

 

پاسخ:
ممنون عزیزم🥰
آره خیلی تحویلم گرفتن. کلا بستگانم خیلی خیلی به من لطف دارند. 
گاهی درکشون نمیکنم چرا منو دوست دارن😆😀

منم چون هوس کرده بودم تو ذهنم بود، دست آنیتا هم درد نکنه خیلی خوب و حرفه ای درست کرده بود.

به نظر من اثر سن هم هست، اون مدل طرز فکر مدل نوجوانی هست.
من الان واقعا برام مهم نیست بقیه دوستم داشته باشند یا راضی باشن ازم، برام مهمه خودم از خودم راضی باشم و کار درست رو انجام بدم.
هنوزم خوشحال کردن آدم ها رو خیلی دوست دارم ولی به عنوان یه آپشنم میدونمش و نه وظیفه م!!

عزیزم تولدتون خیلی خیلیییی مبااااارک❤❤❤🌹🌹🌹

چه سورپرایز قشنگی افرین به خواهر با ذوق این طوری دیگه وافعا شدین عطیه الهی برای همه .شاد و سلامت و موفق باشین

پاسخ:
مرسی مهتاب خانم. لطف دارید شما.

آره کارشون خیلی قشنگ بود. یعنی واقعا این حس رو برام ایجاد کردن که خاص هستم😊😊😊 و خب خیلی حس خوبیه تو روز تولد🙂

ممنونم. امیدوارم شما و خانواده هم شاد و سلامت و پیروز باشید💐💐

چقدر خاطره خوب و خوشحال کننده ^-^ حتی منم با خوندنشون حالم بهتر شد. 

 

ولی صبا عزیزم هنوزم سختگیری نسبت به خودت. اون ۵ نمره چی بود که از صد ندادی؟ :)) شل کن خواهرم.

 

تولدت خیلی خیلی مبارک *-* 

پاسخ:
آره واقعا دستشون درد نکنه🙂
خدا رو شکر که رو تو هم تاثیر داشته پس😄

بی خیال اون ۵ نمره😆 یه شبه که نمی تونم اینقدر شل کنم، زمان می بره شل کردن😀

مرسی عزیزززوم 😊☺😊😘