بی عملی و سکوت!
"جهان بیش از آنکه از اعمال آدم بدها آسیب دیده باشد از بی عملی و سکوت آدم خوب ها آسیب دیده!"
خیلی زیاد با این جمله موافقم!
انگیزه تمام نظر دادن هام تو موقعیت های مختلف دقیقا همین بوده!
ترس من از انفعال خیلی بیشتر از ترسم از انجام فعل غلط هست. در واقع انجام خیلی از کارها برای من ترس داره ولی اینکه انجامشون میدم به خاطر شجاعتم نیست! بخاطر این هست که سکوت و بی عملی از نظر من خیلی ترسناک تر هست.
اگر بخوام دیدگاه دینی و اخروی داشته باشم هم تفسیرم برای این دیدگاهم این هست که اون دنیا ازت پرسیده میشه که وقتی از دستت کاری برمی آمد چرا انجام ندادی؟!! و اونجایی که دقیقا انسان در قیامت التماس میگه که یک لحظه به دنیا برم گردانید تا جبران کنم! منظورش همین لحظاتی هست که درگیر سکوت و بی عملی بوده!
این سکوت و بی عملی همیشه در مورد دیگران نیست و خیلی موقع هاش برای خودمون هست!
این رو هم بگم یه مرز ظریفی هست بین عدم سکوت و دخالت! بین بیان نظر و توقع داشتن اینکه دیگران تابع نظر تو باشند یا نظرت رو بپذیرند یا بهش عمل کنند.
تو فقط چراغ خود برافروز! دیگران وقتی نور رو ببینند اگر بخوان ازش استفاده میکنند!
پ.ن: مخاطب این نوشته خودم هستم.
حرف خاصی برای گفتن نداشتم گفتم یه وقت وبلاگم دچار سکوت نشه و بشم زنبور بی عسل :))
پ.ن۲: من همیشه نمی تونم به تمام ترس هام غلبه کنم و یه جاهایی درگیر انفعال میشم ولی خب دارم سعی میکنم که ترس هام رو بشناسم. یه جاهایی دلیل تنبلی و بی حوصلگی ها و بی علاقگی ها ترس هست و قدرت این ترس اینقدر زیاد هست که صدای انگیزه رو خاموش میکنه!!
پ.ن۳: البته از این نکته هم غافل نشم که یه وقتایی سکوت و انفعال هنر محسوب میشه! چقدر سخته آدم این مرزها رو تشخیص بده :|
عزیزم مرسی از دعای قشنگت🌺🌺🌺🌺