غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

سه سال!

يكشنبه, ۲۸ شهریور ۱۴۰۰، ۰۴:۲۳ ق.ظ

خب امروز صبح سومین سالگرد ورودم به استرالیاست :)

 

اول خاطره اولین سفرم رو براتون تعریف کنم یه کم جو ناله گونه اینجا عوض بشه :)

پرواز من با قطر بود. قبل از کرونا هر روز صبح ساعت ۵:۴۵ یه پرواز از شیراز به دوحه بود. پرواز من میشد صبح سه شنبه! من تا پنج شنبه قبلش می رفتم سرکار خیلی عادی و خب مسلما از شنبه تا دوشنبه کلی کار اداری و بانکی و ... داشتم که باید قبل از خروجم حتما انجام میشد و چمدون جمع کردن و خیلی چیزهای دیگه.  بخاطر همین روزهای آخر خواب درست و حسابی نداشتم! اون شب هم از ساعت دو رفتیم فرودگاه و خب من عملا نخوابیده بودم. تو همون فرودگاه شیراز داشتم از خستگی و خواب غش میکردم. سرسوزنی هم استرس نداشتم. یادمه همون موقع آخرین کامنت های وبلاگم رو جواب دادم و خودم رو نگه داشتم که نخوابم. شیراز تا دوحه هم کلا ۴۵ دقیقه س. ولی اولش که نشستم عملا بیهوش شدم به مدت ۲۰ دقیقه. بعد یه خانمی بغل دستم بود یه کم با اون حرف زدم بچه کوچیک داشت و بعدش که رسیدیم کمکش کردم گیتش رو پیدا کنه و خودم رفتم گیت خودم رو پیدا کردم و دقیقا جلوی کانتر نشستم. پروازم ساعت ۱۱ بود به وقت محلی. قبلا هم فرودگاه قطر رفته بودم واسم جذابیتی نداشت که برم بگردم یعنی خوابم می اومد بیشتر :) یه کم که نشستم دیدم داره خوابم میبره. ساعت موبایلم رو کوک کردم و بند کوله م رو انداختم تو دستم و خوابیدم :)) بعد دیگه وقت پرواز شد. رفتم سوار هواپیما شدم فقط یادمه صندلی وسط بودم بین یه خانم پیر و یه دختر جوون. یه فیلم گذاشتم که ببینم ولی اگر شما اون فیلم رو دیدین منم دیدم :)) خوابم برد! وسطش چند بار بیدار شدم رفتم دستشویی و غذا خوردم و فیلم رو زدم عقب و یه کم به گوشیم ور رفتم و دوباره خوابیدم. یعنی ۱۴ ساعت پرواز دوحه تا سیدنی من نزدیک ۱۱ ساعتش رو خواب بودم :)) و اینجوری بود که به خجسته ترین شکل ممکن من وارد استرالیا شدم برای اولین بار :)  چیزی که برای خودم جالب بود استرس نداشتنم بود! انگار مثلا من هر روز مهاجرت کرده بودم اینقدر که همه چیز واسم عادی بود! یعنی صبح هایی که من می خواستم برم اون اداره لعنتی (اون اداره رو واقعا بدون صفت نمی تونم نام ببرم) استرسم بیشتر بود. 

 


اما حالا بعد از سه سال باید بگم روزها و ماههای اول واقعا واسم سخت نبود! پر بود از اولین های هیجان انگیز! پر از زیبایی! زیبایی طبیعت و زیبایی آدمهایی که بی هیچ انتظاری مهربان بودن! و خب من هم فقط مشاهده گر بودم! انگار نرم افزاری که فقط در حال جمع آوری داده هست! تا زمانیکه قرار نباشه تحلیل یا محاسبه ای انجام بشه نرم افزارها معمولا به بهترین شکل کار میکنند!

تقریبا بعد از ۶ ماه بود که چالش های درسی و ... شروع شد و من کم کم از فاز مشاهده گری در اومدم و شروع کردم به پردازش! :)

تجربه ی من از مهاجرت تا به امروز پدیده ای هست که آهسته آهسته در تارو پود زندگیم جلو رفت. منِ تحلیلگر ساعت ها رویدادها- فرهنگ - روندهای کاری - آدمها و ... رو بررسی کرده و بر اساس نتایج این تحلیل ها بارها و بارها تصمیم جدید گرفته و بارها و بارها تغییر مسیر داده و بارها و بارها اشتباه کرده تا رسیده به امروز.

امروزی که مطمئنم اولین های بسیاری هست که من هنوز تجربه نکرده م! اولین های که پر از هیجان مثبت و منفی و استرس و دلشوره هستند! برخلاف تجربه اولین ورودم که عاری از هر گونه استرس و هیجان منفی بودم برای خیلی از این اولین ها استرس داشتم/دارم/خواهم داشت. از نگرانی هام و استرس هام شرمی ندارم. بی دغدغه بودن رو دلیلی بر پختگی بیشتر نمی دونم و باور دارم که استرس کنترل شده (و نه افسارگسیخته و مخرب) قطعا محرک و مشوق من برای حرکت رو به جلوست. 

اما بزرگترین درسی که سال سوم مهاجرت و معاشرت های بیشتر به من داد این بود که نه مهاجرت‌, نه تحصیلات تا آخرین حد ممکن, نه نشست و برخواست با بزرگان علمی دنیا, نه مسافرت به کشورهای متعدد, نه کار کردن برای بزرگترین شرکت های دنیا و نه تفریحات هیجان انگیز و خاص داشتن ,...  هیچ کدوم به صورت اتوماتیک باعث نمیشه آدمها پخته تر و بالغ تر بشن, باعث نمیشه آدمی که مهربون نیست مهربون بشه, آدمی که بی منطق هست منطقی بشه, آدمی که خودبرتربین هست افتاده و متواضع بشه, آدمی که گداصفت هست بخشنده بشه و آدمی که هوس باز هست چشم و دل سیر بشه و ... .   

مهاجرت فقط به آدم کمک میکنه که طیف وسیع تری از آدمها رو ببینه اونم اگر خودش بخواد. طیف وسیع تری از انتخابها پیش روش باشه به شرطی که بتونی خودت و جایگاه واقعی خودت رو بشناسی. 

چیزی که من می بینم آدمها سرگشته تر از اونی هستند که بدونند اصلا چی میخوان و فقط دنبال نداشته هاشون هستند! دنبال نداشته هاشون قاره عوض میکنند! اینجوری میشه که اکثر آدمها میشن پیرو  و فالوئر. وقتی هم بعد از تلاش فراوان میرسند به اون چیزی که مدت ها براش می دویدن انگار به سراب میرسند. مهاجرت پر است از این سراب ها وقتی خودت ندونی با خودت چندچندی. 

مهاجرت یه ابزار هست و بستگی داره به خودت که چطور ازش استفاده کنی. قطعا میشه به کمکش رشد کرد تو هر زمینه ای, کاری/ اخلاقی و انسانی/ خانوادگی/ تفریحی و ... ولی رشد تو این زمینه ها هیچ کدوم به صورت اتوماتیک اتفاق نمی افته و اغلب اوقات این رشد دردناکتر از اونی هست که تو وطن خودت می تونی تصور کنی و خب به عنوان یه ایرانی من که همیشه این حسرت رو دارم که چرا نتایج این رشد رو نمی تونیم با هموطن های خودمون سهیم بشیم و چرا نباید سرزمین من منتفع بشه! 

تو پایان سال سوم باید اعتراف کنم که من یک نژادپرست هستم! ولی نه اینکه سفیدها رو برتر بدونم و بقیه رو پایین تر! بلکه برعکس! هر چی آدمها از کشور بدبخت و بیچاره تری باشند انگار برای من تلاش هاشون و موفقیت هاشون ارزشمندتر هست و خب آدمی که تو ناز و نعمت بوده (ژنش خوب بوده! باهوش بوده/خوشکل بوده و ... ) همه جور امکاناتی واسش فراهم بوده و الان هم کلی دستاورد داره به نظرم هنر نکرده! انگار مثلا طرف وقتی تشنه ش بوده بلند شده رفته از شیر آب خورده :)

و اینکه اگر برگردم عقب به ۳.۵ سال پیش که باید بین آمریکا و استرالیا انتخاب میکردم با اینکه زندگی تو آمریکا رو تجربه نکردم ولی هنوزم انتخابم استرالیاست فعلا :)  

نظرات  (۱۹)

چقدر خوشحالم میشم وقتی میخونم کسی از مهاجرتش راضی عه، و دقیقن الان همونجایی عه که باید باشه :)

موفق باشی ♡

پاسخ:
منم خوشحالم که شما از رضایت بقیه خوشحال میشید :) 

ممنونم دوست عزیز. همچنین شما. 

سلام صبا جان، روند روزهای اول مهاجرتت کاملا برعکس من بود:) نتیجه گیریت خیلی درست و زیبا بود. همون پاراگرافی که با بزرگترین درس شروع کردی عالی بود

پاسخ:
سلام آسمان جان.

من به روزهای سخت بعد از اون ماههای اول هم که نگاه میکنم هنوز آسونتر از شرایطم تو ایران هست!

لطف داری :) 

چقدر جوابت برام جالب بود. خب چرا دیت ها به ازدواج نمیرسه؟ دلیل خاصی داره؟ راسی اگر دختر حجاب داشته باشه چی؟ اپشنا چی میشن؟ کمتر میشن یا بیشتر؟ ببخشیدا سوالم خاله زنکی به حساب میاد:)) راستش من تو ایران جاهای خوب درس خوندم جای خیلی خوبی هم کار پیدا کردم ولی خب حس میکنم دارم فسیل میشم از طرفی نگران ازدواج و اینا هم هستم میترسم با مهاجرت تنها بمونم از طرف دیگه یه عده دیگه میگن برعکس قطعا تنها نمیمونم نمی‌دونم واقعا. فعلا زبان رو شروع کردم و دوماه دیگه هم امتحان دارم 

پاسخ:
در مورد دختر با حجاب هیچ نظری ندارم! چون ندیدم دور و برم.

یه نکته دیگه هم که باید اضافه کنم این هست که این شرایطی که من گفتم واسه یه شهر بزرگ با جامعه ایرانی بزرگ هست. یعنی حتی تو بقیه شهرهای اینجا هم چنین چیزی نیست. گفتن این نکته نمی دونم لازم باشه یا نه! ولی خب فعالیت اجتماعی خود فرد هم تو ایجاد این شرایط موثر هست.

اما چرا دیت ها به ازدواج نمی رسه؟
به دلایل بسیار! کیس با کیس فرق داره. اینجا ما به صرف اینکه همزبان هستیم شروع به ارتباط میکنیم. ولی دنیای آدمها با هم بسیار متفاوت هست. 
و آدمهایی که همه تمرکزشون رو تحصیل و کار و بعدش مهاجرت بوده اکثرشون تا حدودی کمالگرا هستند! معمولا مهارتهای ارتباطی ضعیفی دارند تو رابطه! انعطاف زیادی ندارند! دچار خود درست بینی - خود مهم پنداری و ... هستند. معمولا کسایی که خودشون رو آدم موفقی می دونند و همیشه تحسین شدند بخاطر هوش و موفقیت هاشون خیلی دنبال عیب و ایراد تو خودشون نمی گردن و دنبال رفع مشکلات شخصیتی و روانی شون نیستند. اینجا هم که فشار اجتماع و خانواده برای ازدواج نیست. آدمها هی میرن دیت به امید روزی که اون فرد ایده آلشون پیدا بشه!! 

به نظر من وقتی مهاجرت میکنی باید آمادگی این رو داشته باشی که احتمال تنها بودنت برای همیشه هم هست! البته خب تو ایران هم این احتمال هست ولی خارج از ایران این احتمال بیشتر هست. مخصوصا اگر مقصد مهاجرتت جایی باشه که جامعه ایرانی کوچکی داره و باز هم تاکید میکنم همه اینا برای زمانی هست که شما فقط بخوایی پارتنر ایرانی داشته باشی. 

سلام عزیزم

بهتری؟ روبراه شدی؟ نگرانتم😳

موفق باشی درشروع سال بعدی دختر پرتلاش😍

پاسخ:
سلام نفس بانوی گل🥰

روحی که کاملا خوبم خدا رو شکر. جسمی هم یه کمی بهترم.

ممنونم دوست گلم.

شما هم شاد و موفق و سلامت باشید‌🥰
۳۱ شهریور ۰۰ ، ۲۰:۰۴ همه چی عالیه

سلام

نمی تونم چیزی بگم چون تجربه ای ندارم و شدیدا دوست دارم تجربه کنم هرچند دیر شده اما نمی‌دونم چرا از سرم نمیفته این حس هجرت

مخصوصا با شرایطی که هر روز هم بدتر میشه دارم به این نتیجه میرسم منطقه امن خودم رو رها کنم

 

اما یه چیز جالب که خودم در شما و دوستان حقیقی و مجازی دیدم ،after and before هاتون رو ،تایید می کنه انسان تقریبا از یه سنی تغییر چندانی نمی کنه و اون بیس نسبتا ثابتی داره و فقط کم و زیاد میشه 

 

خب برای شما اون تغییرات در جهت بهبود بوده و این از نوشته هاتون تا حدودی مشهود هست

 

براتون خیر برکت و آرامش خواستلرم

ممنون که دیدگاهتون رو بدون سانسور با ما به اشتراک میگذارید

پاسخ:
سلام
آره می فهمم. شرایط ایران الان یه جوری هست که اگر قبلا تمایلی به رفتن نداشتی الان حس میکنی شاید تنها راه نجات این باشه که از همه چی دل بکنی و بری. 

موقعی که میخواستم این یادداشت رو بنویسم یه دور همه آدمهای دور و برم از بچگی تا حالا رو مرور کردم. مثلا دوستای دبیرستانم تقریبا همونایی هستند که موقع ۱۶-۱۷ سالگی بودن! تغییراتی هم اگر بوده بقول شما حول همون بیس ثابت بوده! 

یا حتی تغییرات خودم رو که نگاه میکنم می بینم جهتش از همون بچگی به یه سمت بوده! من هر روز دارم عوض میشم ولی مثلا اگر x بودم نشدم y . شدم x+0.001.  

انگار ما با شخصیتمون دنیا میایم. 

از حسن نظرتون ممنونم. خیلی حس خوبی بهم داد که گفتید تغییراتم مشهوده :) 

منم برای شما سلامتی و شادی و موفقیت آرزو میکنم. 

خوشحال میشم اگر این به اشتراک گذاری بدون سانسور برای دیگران مفید باشه. 

شما موقع مهاجرت چند سالت بود؟ از نظر روابط و پیدا کردن پارتنر میشه توضیح بدی؟ اونجا چطوریه شرایط بهتر از ایرانه یا بدتر؟ میدونم خیلی سوال کلی هست و کیس بای کیس فرق میکنه ولی میخوام تجربه خودت و احتمالا دوستانت رو بدونم. کلا مهاجرت متاهلی بهتره یا مجردی؟

پاسخ:
چه سوال سختی😃

تجربه من:
تعداد کیس های پیشنهادی خیلی بیشتر از ایران، از نظر ویژگی هایی که روی کاغذ میاد مثل تحصیلات، شغل و درآمد اکثرا بسیار خوب هستند ولی تفاوت شخصیت از زمین تا آسمون!

کلا تو این سه سال من موارد معدودی رو دیدم که اینجا ازدواج کردن. کمتر از انگشتان دست در واقع!
اکثر مجردها میرن دیت و نتیجه نمی گیرن! دختر و پسر هم نداره!!

اینکه مجردی بهتره یا متاهلی:
به خودت و طرف مقابلت بستگی داره کاملا. اگر یکی رو دوست داری و شناخت کاملی ازش داری و اونم دوستت داره و قصد هر دوتون مهاجرت بوده از قبل از این ارتباط. خب اول ازدواج کنید و بعد بیایید.
ولی اگر طرف ببخشید بچه ننه هست! بخاطر تو میخواد مهاجرت کنه ، شناختت کامل نیست بیایی اینجا مشکلات اون رابطه ۱۰ برابر میشه!

البته همه اینا واسه وقتی هست که بخوای طرفت ایرانی باشه.
و البته خب ۴ مورد از اون مواردی که گفتم ازدواج کردن، همون اوایل ورودشون با همدیگه آشنا شده بودن. میخوام بگم که قانون کلی وجود نداره! شما ممکنه بیایی و خیلی زود هم بعدش ازدواج کنی.

عزیزم چقدر خوشحالم براتون  که تو موقعیت مناسب مهاجرت کردین ...در جواب دوستانی که فکر میکنن شما مهاجرت نکردین من که تاحالا ندیدم کسی توی جهان اول فارع التحصیل بشه بیکار بمونه برگرده ایران 😀😀با وضعیت کنونی میهن جایگاه شما ارزوی بسیاری از ماهاست موفق و شاد و سلامت باشین

پاسخ:
مرسی مهتاب خانم.

خیلی موقع ها مامانم میگه ما همش میگیم خدا رو شکر تو رفتی اگر قرار بود با این وضع ایران تو اون اداره کار کنی از بس حرص میخوردی یه بلایی سرت می اومد!!

والا من فعلا جایگاه خاصی ندارم ولی ایشالله هر کی میخواد بهش برسه😃

در مورد کلمه مهاجرت هم اصلا ربطی به برگشت به ایران نداره.  به این مساله میگن مهاجرت تحصیلی و ممکنه بعد از اتمام درس هم اون فرد اون کشور رو ترک کنه!
از همه اینا بگذریم اصلا حرفهای من ربطی به موندن و ... نداشت. من هدفم بیان جمع بندی مشاهداتم تو این سه سال بود که ایشون بهشون برخورده بود که یه دانشجو چنین حقی نداره😃 باید حتما ویزای اقامت دائم داشته باشی تا بتونی از تجربیاتت بنویسی😀

 ممنون از آرزوی خوبتون. همچنین شما و خانواده. 

یادش بخیر برامون از جنی اینا مینوشتی و ماها میاومیم مینوشتیم چقدر خوبه خونه ی جنی مستقر شدی :)) 

چقدر جالبه برام گفت هنوز هم از اینکه رفتی استرالیا نه آمریکا راضی هستی! اتفاقا پریروزها با خودم فکر میکردم اگر صبا رفته بود آمریکا تو این اوضاع کرونایی سفت و سخت بودن پروازها را نداشت. مطمینم تعجب نمیکنی اگر ازت بپرسم چرا فکر میکنی استرالیا برات انتخاب بهتری بوده؟ بنابراین میپرسم :))) 

 

پاسخ:
واقعا یادش بخیر.
روزهای اول خیلی هیجان مثبت داشت.

آمریکا که احتمالا ویزام سینگل بود و اصلا امکان برگشت نداشتم تا پایان درسم و به کرونا هم ربطی نداشت.
خب این مساله رو تصمیم اون موقع من تاثیر داشت. الانم مهمه واسم هنوز.
تو جواب بقیه گفتم آرامش اینجا رو دوست دارم.
درسته که به شدت کند و خنگ هستند ولی خب منم دنبال دویدن زیاد نیستم. مهاجرت خودش دویدنیهای بسیار داره که همان‌ها مرا بس🙂

البته اینم اضافه کنم من از فردا خبر ندارم و نمی دونم چه اتفاقی میافته! ممکنه در نهایت تصمیم بگیرم برم آمریکا بخاطر کار! ولی الان پشیمون نیستم از اینکه اومدم اینجا! 

خدا رو شکر که راضی هستید

اگه اشتباه نکنم حضرت علی گفتند اگه تو راهی که انتخاب کردی مضطرب بودی یعنی غلطه !

به نظرم آرامشون بخاطر انتخاب درستتون بوده 

پاسخ:
ممنونم.

راستش این روزها خیلی نمیشه بگی وقتی مضطربی غلطه! خب آدم وقتی تو شرایطی باشه که کلی متغیرنامعلوم وجود داشته باشه طبیعی هست که مضطرب باشه و نمیشه گفت لابد تصمیمم غلطه! ولی خب به نظر من باید رو میزان استرس همیشه کار کرد. شاید تو ادبیات دینی معنی این حرفم توکل باشه. یعنی تو سهم خودت رو انجام بدی و برای بقیه ش هر نتیجه ای که باشه نگران نباشی. 


من خیلی وقت نداشتم فکر کنم اون روزها😃 فکر کنم بیشتر واسه اون بوده😉

باورم نمیشه سه سال از زمانی که پست مهاجرتتون رو نوشتید گذشته :) 

از چیزهای جالبی که من از داستان افرادی که تجربه مهاجرت دارن احساس کردم ، اینه که برای هرکس تجربه مهاجرت و داستانش منحصر به فرد و غالبا شنیدنیه.

 

ان شاءالله که سالهای آتی زندگی‌تون پر از تجربه های شیرین باشه که اینجا ازش بنویسید 

 

پاسخ:
برای شما هم زود گذشته پس :)

واقعا تجربه هر آدمی منحصر به فرد هست و خب میتونیم مهاجرت رو مشتی بگیریم که نمونه خروار هست :) و اینجوری نتیجه گیری کنیم که داستان زندگی هر آدمی کاملا متفاوت و منحصربه فرد هست. 

متشکرم از آرزوی خوبتون. همچنین باشه برای شما. 

سه ساله شدنت مبااارک :*‌

واسه من هنوز یه ماه مونده :)) 

چقدر جالب بود واسم تجربه‌ت. من چون اولی نبارم بود از ایران خارج میشدم داشتم از استرس می‌مردم. ولی وقتی رسیدم دیگه استرسام تموم شد :)) 

اما درمورد بقیه حرفات و اینکه مهاجرت هدف نیست و وسیله‌س و اینا صددرصد باهات موافقم...

 

پاسخ:
مرسی عزیزززوم 🥰

البته اینم اضافه کنم من کلا آدم بدخوابی هستم ولی تو هواپیما کلا همیشه در آستانه موت هستم از خواب😄 بخاطر  فشارهوا و ارتفاع و ... هست رو نمی دونم دقیق. 

🙂

سه سال گذشت!! چه زود گذشت... چند روز پیش داشتم فکر میکردم چقدر از رفتنت گذشته فکر کیردم 2 سال گذشته...

چه موجهه آرام و بی استرسی در بدو ورود داشتی...

نژادپرستی برعکس :)

پاسخ:
قضیه همون بچه همسایه هست که زود بزرگ میشه :)  
انقدری که این سه سال پراتفاق بوده میشه ازش مثنوی ۷۰ من نوشت!

روز اولم هم واقعا خوب بود! وسوسه شدم جزییات بیشتری از روز اولم بنویسم :)) 

:)) 

سالگردت مبارک 😁😍 

میگما خوبه به مقصد رسیدی تو راه خواب نموندی 😂😂😂

موفق باشی دوست پرتلاش من ♥️💪

پاسخ:
مرسی عزیزم🥰

واییی خیلیییی خوب بود😅😆 فکر کن مهماندار بیاد بگه خانم سیدنی جا نمونی😃

البته طبق تجربه من تو این پروازهای طولانی مهماندار موقع غذا هم بیدارت میکنه! یعنی فکر کنم اینجوری نیستن که بعدا بری بگی من خواب بودم حالا گشنمه ناهارمو بدین😄

در مورد مهاجرت موافقم. یه متن کوتاه است که برای هر کسی تعریف می کنم نمیتونه مثل من درکش کنه!!!با این مضمون کهیه درخت و یه آدم هستند که میخوان رشد کنن.  درخت سر جای خودشه و آدم تصمیم به سفر میگیره. سالیان سفر میکنه و بعد پیش درخت برمیگرده. هر دو رشد کرده بودند. آنچه باعث رشد میشه سفرهای درونی انسانه. غور در وجود. به همین خاطره که یه لحظه تفکر بهتر از سالیان عبادته.....

اینکه آدمها سرگشته و سرگردانند هم درسته. همیشه بودند و هر چی اطلاعات بیشتر میشه این سرگردانی بیشتر. دوستم میگفت که مدتها دعا می کرده خدا دانش و آگاهیش رو زیادتر کنه. حالا با وجود اینترنت واین چیزها حجم داده هاش بسیار بالاتر رفته ولی تشخیص خوب و بد براش سخت تر شده....

من  هم نمیدونم چی میخوام. جدیدا این مهم ترین سوال زندگیمه. پول؟ علم؟ لذت؟ مقامات معنوی؟ دنبال چی باید باشم که فردا روزی افسوس نخورم. باور کن شک دارم که اصلا چیزی هست که باید  دنبالش باشم؟؟

چرا آمریکا رو انتخاب نمی کنی در حالی که تجربه اش نکردی؟

مطمینی که نژادپرست نیستی؟ فهمیدنش خیلی سخته چون صفت بدی است و آدم خیلی سخته وجود یه صفت بد رو در اون ته ته های وجودش بفهمه. من متاسفانه هستم. یه جورایی در عمق عمق عمق وجودم نسبت به برخی ملیت ها احساس برتری می کنم و مطمیئنا نسبت به بیشتر ملیت ها هم احساس خودکم بینی.

خیلی خوب بوده که استرس نداشتی اصلا. خیلی میخواستی. من هم تصمیماتی گرفتم که الان میفهمم باید استرس میداشتم اما اینقدر به اون تصمیمم مصر بودم و میخواستم که فقط شوق رسیدن به خواسته ام رو داشتم نه نگرانی از آینده.

 

پاسخ:
دقیقا سفرهای درونی مهم هست.
من تا همین چند وقت پیش فکر میکردم آدمی که بیشتر کشورهای دنیا رو دیده و با آدمهای زیادی برخورد داشته یه "آدم دنیا دیده" هست و انتظارم این بود که رفتاراش معقول تر و بالغانه تر باشه. ولی خب الان نظرم این نیست یه آدم ممکنه تو یه روستای دور افتاده یه گوشه دنیا زندگی کرده باشه و ته تهش تا شهر نزدیک روستاش رفته باشه ولی سفرهای درونی زیادی داشته و این آدم خردی رو بدست آورده که اصلا قابل قیاس نیست با آدمی که ۳۰ تا کشور رفته و تو ۱۰ تاش زندگی کرده و فقط رفته جاذبه های توریستی اون کشورها رو دیده و تو رستوران های مختلف غذا خورده و ته تفکرش هم این بوده که اینا چه حالی میکنند!!

آره ما داریم تو اطلاعات غرق میشیم.

سرعت زندگی تو آمریکا زیاد هست. این اصلا بد نیست! فرصتهای شغلی بیشتر و پیشرفت های بیشتر و ... . ولی من آرامش اینجا رو دوست دارم. اینجا تو فرصت داری که نگاه کنی فکر کنی. حداقل به عنوان مقصد اول مهاجرت برای من اینجا بهتر بود با وجود تمام کاستی هاش.

تو متنم گفتم اعتراف میکنم نژادپرست هستم! مخصوصا نسبت به استرالیایی ها :)  احساس میکنم طفیلی هستن :)) اگر مهاجرها نباشن هیچی نیستند!


راست میگی آدم وقتی یه چیزی رو خیلی میخواد ترس هاش کمرنگ میشن.  
۲۸ شهریور ۰۰ ، ۲۰:۴۱ ربولی حسن کور

سلام دوباره

شرمنده من توی کامنت قبلی دو کلمه را جا انداختم.

لطفا بعد از اصولا یه "درکی از" اضافه بفرمائید!

پاسخ:
علیک سلام دوباره

چشم. لحاظ شد :) 

سلام 

حیلی نکات جالبی بود 

ادم یاد سعدی میافته که بدخوی اگر بر فلک رود از دست خوی بد خویش در عذاب است

البته من که وبلاگ شما رو میخونم نوی این مدت قشنگ از غریق توی احساسات و مسایل تبدیل شدید به شخصی که از روی عرشه خودتون رو مدیریت میکنید .

قدرت مدیریت واحساساتتون بالا رفته بنظرم ومن اینو دوست دارم .

حالا فرق امریکا واسترالیا چیه؟

موفق باشید

پاسخ:
سلام

چه جالب بود که اون عبارت از سعدی رو آوردی. دقیقا همین هست!

متشکرم از حسن نظری که به من داری. هنوز هم خیلی موقع ها همون غریق هستم ولی خب تسلطم بیشتر شده به اوضاع و البته هر بار غرق شدن کمک میکنه که یه فن جدید یاد بگیرم. 

کندی استرالیا با اینکه خیلی موقع ها رو اعصاب هست ولی برای آدمی با دغدغه های من بهتر بوده تا حالا. 

مرسی دوست عزیز. شما هم شاد و موفق باشید. 

عزیزم من خودمم همین نظر رو دارم (که از کشوری به کشور دیگه رفتن و.. بهتر از اقامت دائم گرفتنه..)

به هر حال برای تحصیل و.. جایی رفتن اسمش مهاجرت نیست..

 

در ضمن مهاجرت افتخار نیست.. هر چند هر کس میتونه نظر خودش رو داشته باشه و ممکنه یه عده (شما یا دیگری) از این کار خوششون بیاد.. 

پاسخ:
راستش من یه کم گیج شدم با حرفای شما!!


به نظر منم مهاجرت کردن افتخار نیست! تو متنم هم کاملا مشخص بود فکر کنم!!
من دارم روند زندگیم رو اینجا می نویسم و واسه اتفاق ها و رویدادها معمولا از یه سری کلمات مشترک و متداول استفاده میشه! و منم دارم از همون کلمات استفاده میکنم!

یه سری سوال جدی واسم ایجاد شد؛ ممنون میشم پاسخ بدین:

 تو فرهنگ لغتی که رفرنس شما هست برای عبارت " اقامت در کشوری دیگر به منظور تحصیل"  چه واژه ای در نظر گرفته شده؟

و سوال دیگرم رو دوباره می پرسم طبق فرهنگ لغت شما تعریف مهاجرت چیه؟

و درخواست آخرم میشه لطف کنید لینک فرهنگ لغتتون رو اینجا بگذارید و در به اشتراک گذاری دانش سهیم باشید.

ممنون.

فرهنگ لغتایی که من براساسشون حرف می زنم اینا هستند، البته خب هیچ کدوم به کلمه تحصیل اشاره نکردن😃

(مُ جِ رَ) [ ع . مهاجرة ] (مص ل .) هجرت کردن ، از جایی به جای دیگر رفتن و در آن جا مسکن گزیدن .



مهاجرت . [ م ُ ج َ / ج ِ رَ ] (از ع ، اِمص ) ترک کردن دوستان و خویشان و خارج شدن از نزد ایشان یا فرار از ولایتی به ولایت دیگر از ظلم و تعدی . (ناظم الاطباء). بریدن از جایی به دوستی جایی دیگر. (یادداشت مؤلف ). ترک دیار گفتن و در مکان دیگر اقامت کردن . مهاجرة.
مهاجرت کردن ؛ هجرت کردن . کوچ کردن .
|| مفارقت . جدائی . (از ناظم الاطباء).

۲۸ شهریور ۰۰ ، ۰۸:۲۶ ربولی حسن کور

سلام

خوش به حالتون که این قدر بی استرسین!

فکر کنم اهالی اونجا اصولا خیلی از مشکلاتی که شما توی ایران داشتین نداشته باشند!

راستی فکر کنم منظور جناب SB این باشه که شما با ویزای تحصیلی اونجا هستین و بعد از درستون باید اونجا رو ترک کنین پس مهاجرت نکردین 

پاسخ:
سلام

موقع سفر از خودم و میزان استرسم در حالت کلی راضیم😊 ولی بقیه مواقع هنوز "کارگران مشغول کارند"😀

منظورتون از اهالی اونجا استرالیایی هاست؟

من ممکنه بعدش هم مثلا با ویزای کار ۵ سال برم اروپا کار/زندگی کنم و بعدترش هم با یه ویزای دیگه برم آمریکا! هیچ وقت هم درخواست اقدام دائم واسه هیچ کشوری ندم! و با پاسپورت ایرانیم بمیرم🙃 
 لابد بعد از مرگم قراره بگید:
مرحومه سال‌های متمادی از عمرش را در کشورهای دیگر بسر می برد و در حالیکه حتی مهاجرت نکرده بود اما ادعای مهاجرت داشت! 

مگه شما مهاجرت کردید؟! شما فعلا که در حال تحصیل هستید و تازه اگر از مهاجرت خیلی خوشتون بیاد، بعدش به فکر این مسائل و طی پروسه ش می افتید..

نمیدونم، شاید هم تو استرالیا طور دیگه ایه و الان هم مهاجر محسوب میشید..

پاسخ:
میشه بگید تعریف شما از مهاجرت چی هست؟
شاید من بعدش بتونم به سوالتون جواب بدم!