غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

روزهای بارونی!

دوشنبه, ۹ اسفند ۱۴۰۰، ۰۵:۵۲ ق.ظ

اگر ننویسم فکر کنم یه روز به سرم می زنه که وبلاگ رو ببندم! احتمالا دچار یبوست نوشتاری شدم!!

 

یادم نمیاد آخرین بار کی هوا آفتابی بوده! و خب فعلا هم آفتاب نداریم! به قول یکی از بچه ها آبشش در آوردیم از بس بارون اومد :)) 

 

بارونش ولی یه جور مهربونی هست! یعنی چون هوا سرد نیست و اکثر اوقات بارونش نم نم و یواش یواش هست حس خوبی داره اغلب! یه جور طروات خاص هوا داره! ولی خب اگر آفتاب هم بشه کلی کمک میکنه که آفتاب پرستانی چون من مودشون بره بالا :) 

 

ظاهرا اسکالرشیپم برای ۶ ماه دیگه تمدید شد! میگم ظاهرا چون هنوز ۱۰۰٪ همه روالش انجام نشده! 

 

دیروز بعد از هزار سال که دلم کلم پلو شیرازی میخواست موفق به پختش شدم! یعنی کلم قُمری (کلم سَر- نمی دونم شماها چی بهش میگید. ولی می دونم قمی ها بهش میگن قُنَبید ) گیر نمی آوردم. دیگه دیروز جستم! 

 

دیروز دوست پسر جدید آنیتا‌ به صورت تلفنی آنیتا رو از باباش خواستگاری کرد و خب احتمالا به زودی یه عروسی دیگه دعوتم:) حالا چقدر زودش رو نمی دونم!؟ ولی خب خواستم بدین وسیله اعلام کنم که گویا یکی از اهداف مهاجرت من شرکت در مراسم عروسی بوده و خودم خبر نداشتم :))  

 

الان از نظر کاری در وضعیتی هستم که واقعا نمی دونم چه گِلی باید به سرم بگیرم؟! یعنی کارهام تا یه جایی پیش رفته ولی تو یه نقطه گیر کرده! و البته اون نقطه ممکنه همه چیز رو ببره زیر سوال! عملا کاری ندارم که انجام بدم! ولی هزار تا کار هم باید انجام بشه! که همش وابسته هست به همون نقطه! هم بیکارم! هم کار دارم! دلشوره هم اگر نداشته باشم که احتمالا مُردم! هری که وقت گذاشتنش تقریبا به صفر رسیده! بعد از هر جلسه م با متیو هم دلم می خواد خودم رو پرت کنم پایین! جواب همه سوالام نمی دونم هست! دیگه اون سری خودش گفت ببخشید که هیچ کمکی نکردم! دارم میرسم به اون نقطه ای که فقط همه چیز رو جمع کنم که تموم بشه!  بعد دارم فکر می کنم اگر بخوام همین پروژه رو یه بار دیگه انجام بدم ته تهش ۶ ماه وقت لازم دارم. الان همه چیز رو با خون دل و به صورت قطره ای یاد گرفتم! تازه اینقدرم به خودم اطمینان ندارم که بگم به یه سری مباحث مسلط هستم! فقط در حد الفبا بلدم! هدف انگار فقط این بوده که من بفهمم هیچی نمی دونم! دقیقا هی میرسم به این نقطه که <تا بدانجا رسید دانش من که بدانم همی که نادانم> 

۰۰/۱۲/۰۹

نظرات  (۱۷)

پاسخ به پیام خصوصی:

 

دوست عزیز سلام.

 

متاسفم که تو شرایط بدی هستید! روح اون مرحوم شاد. 

چقدر شما انسان خوش قلب و با معرفتی هستید. امیدوارم که به زودی آروم بشید. 

متاسفانه دنیا پر از بی انصافی و بی عدالتی هست! 

 

و البته امیدوارم در حالت کلی الان در وضعیت بهتری نسبت به گذشته قرار داشته باشید و مشکلات حل شده باشه. 

 

مرسی که بهم اعتماد کردین و درد دلتون رو واسم نوشتید. فکر نمی کردم هیچوقت کسی اینجوری بخواد باهام حرف بزنه :) و البته که کار خوبی کردید که نوشتید. امیدوارم کمی سبکتر شده باشید. 

 

مراقب خودتون باشید. 

اومدم عرض سلام وادب 😅😘

چقدرخوبه همین که قبول کنن جواب نمیده ها. باورکن. من سراین کلی با استادچونه زدم😂

انشاله عروسی خودت😘

هورااااا بریم برای ویزای دچهارساله ودایم.

بیا اینورا 

پاسخ:
سلام به روی ماه نفس خانم. 

خوب هستید عزیزم؟

بدون چونه که کسی نمیاد بگه آره تو راست میگی! 

قربونت عزیزم. انشالله :)) 

حالا تا درسم تموم بشه ببینیم خودم تموم نمیشم :))

ایران رو میگی؟ دوست دارم بیام ولی خب هیچ ایده ای ندارم در مورد زمانش!


به خاطر تمدید بورسیه ات خیلی خوشحال شدم. امیدوارم همه مراحلش به خوبی پیش بره..... رطب خورده منع رطب کی کند! اما لطفا به بستن وبلاگ فکر نکن! .... این ازدواج هم خیلی عجیبه ها! این آنیتا با این شرایطش شاید توی ایران هرگز نمیتونست ازدواج کنه مگه این که پدر و مادر بسیار بسیار پولداری میداشت! ایشالله ازدواج کنن و به خوشبختی و شادی با هم زندگی کنن.

این نقطه تا بدانجا رسید دانش من، که بدانم همی که نادانم، خیلی نقطه مهمیه. معمولا یک قدم مونده به باز شدن گره هاست.

پاسخ:
مرسی عزیزم. محبت داری :*

بستن وبلاگ تهدیدی واسه خودم بود بیشتر :) من به اینجا وابسته ام فعلا یا به نوعی میشه گفت اعتیاد دارم :) حتی اگر ننویسم! 

به نظر من عجیب نیست! تو ایران این همه آدم مشکل دار ازدواج میکنند. قبلنا پنهان میکردن! ولی الان وقتی آدمها با هم یه مدت دوست هستند خیلی از مشکلات رو می بینند و با علم به مشکلات ازدواج میکنند بچه دار هم میشن.
اما در مورد آنیتا من خوشبین هستم. امیدوارم دوست پسرش تا همیشه مثل حالا خوب بمونه. توجه و محبتی که اون بهش میده چیزی هست که آنیتا سالها در جستجوش بوده ولی مسیر اشتباهی رو می رفته.  

دوست داشتم امید تو حرفات رو ولی این دفعه دیگه خوشبین نیستم!  ثمره کلی دکترا واسه من این بود اعتماد به نفسم له بشه :) بس که ندانسته هام هر روز جلوم رژه میرن. 


یک روز تو هوای بارونی به جای من چایی ، قهوه ای چیزی بخور به نیت بارون کم دیده ها و عشق بارون ها:))

منم به جات تو باغ آتیش می سوزونم:))

پاسخ:
چشم عزیزم. اگر بتونم برم فروشگاه ایرانی و سبزی بخرم که به جای شما آش رشته درست میکنم :) 

معامله خوبی هست راضیم :)) 

آنیتا که تکلیفش معلومه باباش پول میفرسته براش :) این پسرو استرالیایی کارش چیه که هر روز هفت تا هشت ساعت در معاشرت هست؟ :))) 

چی بگم والله از قسمت متیو :( چقدر سخته اینطوری! اما خب خوبه که شش ماه دیگه تمدید بشه. اگر امکانش هست با همین کیفیت سر و تهش را هم بیاری هم خدایی خوبه ها! به هر حال سر و ته هم آوردن هم همچین خیلی کشکی که نمیتونه باشه. 

اون کلم، کلم پیچ نیست؟ 

صبا جون انشاالله دکتری تموم بشه باید ویزات را تبدیل کنی به کار؟ چقدر وقت داری؟ اصلا این قسمت بعد از دفاع را یه توضیح میدهی:*)

پاسخ:
یه شغل معمولی که تا ساعت ۵ سرکار هست، بعد از کارش مستقیم میاد اینجا تا آخر شب! چون از خونه کار میکنه یه روزهایی هم آنیتا از وسطای روز میره اونجا! 

نه بابا کشک کجا بوده! همین شش ماه رو لازم دارم تا همینجا رو جمع کنم! و خب از دید اونا همه چیز عادی هست، میگن قرار نبوده که جایزه نوبل ببری، یاد گرفتیم فلان چیزا جواب نمیده😒🤔

نه عزیزم. کلم سنگی هم بهش میگن!

درسم که تموم شد میرم رو ویزای فارغ‌التحصیلی! ۴ سال هست اون ویزا و اجازه کار هم دارم. 


سلام چقدر جالب... خواستگاری؟؟!!!.... ایرانی ها همون با هم بودنو توی ازدواج می خوان و دید ما ایرانی ها به خارج اینه که آزادن و با هم هستن.. واقعا جالبه.. این که خواستگاری و ازدواج اونجا هم هست... این آنیتا خانوم ماشالله تو این دوست پسرا و خودکشی و...گی وقت می کنه درس بخونه... ماشالله خیلی فعاله ها...

پاسخ:
سلام.

حالا خواستگاری به این شکل که مثلا تو ایران باشه نه ها! ولی خب گفت من و دخترت با هم یه مدت وقت گذروندیم و من دوستش دارم و می خوام بقیه عمرم رو با اون باشم و باهاش ازدواج کنم! باباش هم گفت من مخالفتی ندارم و ... 

آزادی از دید رایج درون ایران یعنی طرف هر روز با یکی هست! ولی من خب تا حالا اینجا همچین چیزی ندیدم حداقل بین دوستام! و البته مثلا دیدم طرف بگه من دنبال رابطه جدی نیستم ولی خب از همون اول میگه و اینطوری نیست که طرف رو بازی بده! و البته خیلی ها رو دیدم که مثلا با اولین دوست دخترشون ازدواج کردن! اینجا کلا سن ازدواج پایین هست. معمولا آدم ها تا قبل از ۳۰ سالگی یکی دوتا بچه رو دارن! فرهنگ اینجا خانواده محور هست!


آنیتا خانم فعلا کاملا بیکار هستند و تنها سرگرمی شون دوست پسرشون هست :)
۱۰ اسفند ۰۰ ، ۰۴:۲۰ مامانی و چهارتا دسته گل

عزیزم شما قطعا موفق میشی🌸🌸🌸

پاسخ:
سعیده عزیز ممنونم. خیلی به من لطف داری گلم.

نمیدونم رشته ت چیه ... ولی خواستم بهت بگم ما فیزیکی ها ته ته همه خوندنهامون دقیقا همین نقطه س که هیچی نمیدونیم ... اتفاقا تو دنیایی که همه ادعای دونستن دارن ... ندونستن و اعتراف به ندونستن چیزه بدی نیست ... :)... خودش یه برد بزرگ محسوب میشه طبق تجربه ما فیزیکی ها البت ... 

پاسخ:
مرسی آرزو گلی :) 

 قبلا فکر میکردم وقتی یکی تز دکتریش رو یه موضوع هست بعدش کلی اون موضوع رو بلده و مسلط هست! الان همه بهم میگن تو تازه ریسرچ رو شروع کردی و این انتظار اشتباهی هست که بخوای به همه ایده هات الان جواب بدی! 

 کلا اعتراف کردنم خوب شده :)) 
۰۹ اسفند ۰۰ ، ۱۶:۵۰ ربولی حسن کور

سلام

لطفا وبلاگو تعطیل نکنید شما نمیدونین این وبلاگ چقدر برای ما باارزشه

توی کوئینزلند که به خاطر سیل دولت به مردم کمک مالی کرده! ۴۰۰ دلار برای اطفال و ۱۰۰۰ دلار برای بزرگسالان. سیدنی هنوز سیل نیومده؟!

این دوست پسر آنیتا خانم همونه که تلفنی بهتون گفت آنیتا قرص خورده؟

پاسخ:
سلام

واقعا با ارزشه؟! منم دوست ندارم تعطیل کنم چون اینجا رو و دوستایی که به واسطه وبلاگ دارم دوست دارم. 

خود سیدنی هنوز درگیر سیل نشده ولی بخش های دیگه ایالت چرا! و متاسفانه کشته هم داده! البته یه دوستم می گفت محل اونا خیلی آب گرفته! 

نه! با اون همون موقع تموم کرد! 

:))))

من آخه کمتر مینویسم کلا. ولی تو وقتی طولانی‌مدت نمی‌نویسی آدم نگران میشه :دی

 

 

آآآه!‌ کاش یه روز بشه بیام سیدنی واقعنی =))) 

 

+ وای اینجام همینه :))))) من تو این ۳ سال و نیم ۳ بار چتر خریدم. هر ۳ تا در اولین بار استفاده شکست از شدت باد :)))))) دیگه نخریدم. 

 

چقدر عجیب!!!!‌آنیتا کجایی بود؟:)))) مگه خارجیا اینطورین؟:))))))

پاسخ:
آره 😃 تازه من اون پشت مشت ها هم می نویسم ولی کلا کمه بازم😃 یعنی نرمال باشم هفته ای یه دونه یادداشت عمومی باید بنویسم🤗

واقعی میشه🙃

منم الان کلی وقته چترم شکسته، از همون استفاده میکنم، امروز گفتم اینو بنداز تو سطل که مجبور بشی بخری، خوب که ننداختم، مغازهه بسته بود😄

آنیتا مالزی، پسرو استرالیایی🙂 نمی دونم والا، سیستم سنتی ایران کم آورده فعلا در مقابل اینا😃
احتمالا باید منتظر مهریه و شیربها هم باشم🤣 خبرتون میکنم!!


بار اولی که پسرو اومد دنبالش که با هم برن بیرون، اومد بالا که به مامان آنیتا سلام و عرض ادب کنه🙃 در این حد☺

سلااااام! چه عجب خانوم :))

 

وااااااای کلم پلوووووووووووووووووووووو! گشنه‌م شد :))))

 

من حالتو کاملا درک میکنم :)))) ببین اون که مود منو میاره پایین بارون نیست. هوای ابری بدونم بارونه. اینجوریم که تورو خدا یا آفتابی شو یا بارون ببار. وقتی اون وسط ابری خالی میمونه خیلی خیلی مودم میاد پایین. از دیروز ما بالاخره آفتاب داریم بعد از مدتهااااا و من دارم قشنگ کیف میکنم.

 

ای جان! عروسی ^_^ این دوستای خارجی من به فکر ازدواج نیستن :( من عروسی خارجی میخوام :)))) چقدر وقته با هم دوستن که خواستگاری کرده؟ (چون که فضولم :)) ) 

 

ایشالا اسکالرشیپت درست بشه :*** برای منم دعا کن. یه کم کارام گره خورده. 

 

+ کارای پروه‌ت جمع بشه زودتر... 

پاسخ:
سلام گلم.
خودت بنویس اگه راست میگی😄

بیا سیدنی برات درست کنم😊


وای ابر بدون بارون که خیلی بده! 
بارونم اگر باد نیاد قابل تحمله! اینجا یه وقتایی باد و بارون میاد، چتر هم داشته باشی به هیچ دردی نمیخوره!

دو ماه تو لاک داون تلفنی حرف زدن، الان ۴ ماهه که حضوری هم همو می بینن! کلا ۶ ماه! البته هر روز همو می بینند، روزی ۷-۸ ساعت😃🤪

اگر به دعا باز میشه که چشم🙂

ایشالله، گره همه پژوهش ها😃

وای خدا بارون 😍😍😍😍😍😍

من تا حالا شیرازیشو نپختم :) می‌دونم نصف عمرم برفناس! من همش با کلم سفید پختم و گوشت قلقلی.

شرکت در عروسی‌ها 🤣🤣🤣 خوبه که :) به‌به 

فقط حیف :/

گفتی مثل ما بزن و بکوب ندارن که :(

پاسخ:
حداقل آخر هفته ها آفتابی بشه بی زحمت😃

بپز یه بار خب، شاید خوشتون اومد🙂

خوبی که کلا خوبه! دوست دارم خودم. نه بزن و برقص که هیچی! کاش یه آهنگ می گذاشتن حداقل!!
دوستم می گفت همه اینا رو برای عروسیت باید دعوت کنی🤪😜 من نگران اون قسمتش هستم😄
۰۹ اسفند ۰۰ ، ۱۰:۵۵ شارمین امیریان

سلام.

میشه ادرس بدم یه کم از این روزهای بارونی قشنگت رو پست کنی؟☺

پاسخ:
سلام عزیزم.

والا آدرس دقیق که نمیخواد، اگه میشد بفرستی که الان خیس بودین!  و یه چتر شکسته هم دستتون بود!👀🌨🌧⛈

چه خوب که این قدر به نوشتن پایبندی :)

بابت نبود آفتاب متاسفم.. بارون هر چقدر هم لطیف باشه، طولانی شدنش به روحیه ما نمیسازه

امیدوارم تمدید اسکالرشیب قطعی بشه، فکر کنم خیلی استرس آور است عدم قطعیت تمدیدش..

آخی.. حتما وقتی شیراز بودی خیلی زیاد کلم پلو میخوردی و الان دلت براش حسابی تنگ شده بود.. کلم پلو را میشه با کلم دیگه ای هم پخت؟

اونجا هم دختر را از پدرش خواستگاری میکنند؟ فکر میکردم این رسم اونجا برچیده شده باشه :)) عروسی خوش بگذره خانوم.. از بس خوش قدمی..

فکر کنم بیشتر دانشجویان دکترا تو رساله به جایی میرسند که استادشون جوابی براشون نداره، امیدوارم اون نقطه به خوبی حل بشه و بقیه کارها روی روال بیفته

پاسخ:
ننویسم یعنی افسردگی دارم، یا شدیدا غمگینم یا خلاصه یه مرگیم هست🤣

دقیقا! بارون خوبه ولی نه در حد آبشش درآوردن😄

از کلی وقت قبل‌تر قرار بود قطعی باشه، بعد من دو تا اسکالرشیپ دارم، یکیش مثل حقوق می مونه، یکیش هم واسه شهریه س. اونی که واسه حقوق بود ایمیل واسم اومد که درست شده، بعد منتظر ایمیل واسه دومی هم بودم که صورتحساب شهریه واسم اومد 🤐🤦‍♀️ بعد از پیگیری انستیتومون گفتند صورتحساب رو خودمون پرداخت میکنیم، حالا هنوز نمیدونم پرداخت کردن یا نه!!

آره فکر کنم با همه کلمی میشه پخت، ولی نوع شیرازیش رب نداره، گوشت قلقلی داره و سبزی هم ما ترخون میریزیم.

والا منم فکر نمی کردم اینجا رسم باشه ولی مکالمه دقیقا مدل خواستگاری بود🙂 خوش قدم اونه که کارهای زندگیش عین آدم پیش میره 🤪🤦‍♀️ نه من!

بله، مرسی، ایشالله.
۰۹ اسفند ۰۰ ، ۰۹:۲۸ محبوب حبیب

سلام صبا جون

خوب خدا رو شکر فعلا شش ماه تمدید شده. ان شاء الله بعدش هم اوس کریم درست می کنه. 

 

گیرهای پژوهشی خیلی استرسی ان. ولی یکهو ممکنه یه جوری باز بشن که ره صد ساله رو یک شبه بری. خلاصه به این بعد مثبتش فکر کن که ممکنه یک یافتم یافتم.... بگی و تمام :)‌

متیوفقط میگه نمیدونم و تمام؟ به متیو بگو نمیشه تلاشت رو بکنی؟ ناسلامتی تو هم یه پای کاری ها. 

راستی منم الان در وضعیتی هستم که فقط میگم تازه فهمیدم هیچی نمی فهمیدم! 

پاسخ:
 سلام عزیزم. 

بعدی که دیگه وجود نداره :) همین الان هم یه شهریه های ۲۱ هزار دلاری رو برام پرداخت کردن! 


آه فقط! من زبانم قاصر هست از بیان شرایط! 


نه معمولا یه سری پیشنهاد خنده دار هم میده که من باید دو ساعت توجیهش کنم که نمیشه! بعد میگه خب نمی دونم! 
چی بگم والا! بعضی موقع ها میگم به خودت خیلی سخت نگیر! ته تهش میشی یکی مثل متیو! 

من قبلنا فکر میکردم جلوتر برم بهتر میشم ولی بهتر نشد الان به چیزهایی که می دونم نمی دونم هم تسلط ندارم از بس زیادن! :)

[وی روز های بارونی پرست] 

پاسخ:
خیلی هم خوب :)

پاقدمته که خوبه دخترم ؛) 

انشالله که اسکالرشیپت درست بشه ^-^ 

پاسخ:
:)) نگو قدم خیر بودم خودم خبر نداشتم! :)) 

ایشالله :)