غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

روح نو :)

پنجشنبه, ۱۶ تیر ۱۴۰۱، ۰۴:۳۰ ق.ظ

سلام علیکم.

 

تولدم مبارک باشه :) 

 

گفتم به مناسبت تولدم بیام یه منبر برم واسه تون :) کلی وقت هست اینجا منبر نرفتم :) البته جاهای دیگه منبر میرم :) 

 

خطبه اول:

فکر میکنم امسال اولین سالی هست که واسه تولدم استرس نداشتم! حس ددلاین رو بهش ندارم! البته این حس از سال تحویل امسال شروع شد! تاریخ ها یه جورایی واسه من مهم بودند و البته هستند! تقویم یه عنصر فعال تو ذهن من هست و بر اساس تقویم ها و تاریخ های مختلف من مدام در حال ارزیابی خودم و شرایط و خیلی چیزهای دیگه بودم!

این همه ارزیابی برای چی بود؟! من نیاز داشتم به خودم ثابت کنم که به اندازه کافی خوب هستم در حالیکه از درون چنین چیزی رو قبول نداشتم! مدام سر تاریخ های مختلف خودم و دستاوردهام رو متر میکردم و حس میکردم که هنوز کافی نیست و هنوز کم هست! و این حس از کجا نشات میگرفت! از اینکه من حس قربانی داشتم! مدام فکر می کردم که حق من بیشتر بوده و تلاش من هم کافی هست و حتی بیشتر از کافی ولی بخاطر یه سری شرایطی که خارج از کنترل من بوده من عقب افتادم و من به حقم نرسیدم!

جلسات مشاوره به من کمک کرد که از این جنگ درونی با خودم دست بردارم! شاید بزرگترین دستاوردم از سال گذشته تا الان این باشه که دیگه حس قربانی ندارم! دیگه فکر نمیکنم شرایط من سختتر از بقیه بوده و حق من بیشتر! انکار نمیکنم که شرایط من سختتر بوده ولی خروجی اون شرایط یه قربانی نیست! آدمی هست که قدرت تصمیم گیریش ورزیده شده! آدمی هست که می شکنه ولی باکی از شکستن دوباره نداره و می دونه و یقین داره که میتونه دوباره خودش رو جمع کنه! آدمی هست که بلد هست از زندگیش لذت ببره! بلد هست زندگی رو مثل یه آدم زنده زیست کنه :) آدمی هست که مصر هست که می تونه تغییر ایجاد کنه در محیط پیرامونش!  

اون همه سختی واسه ورزیدن ماهیچه های روح من بوده! فکر نمیکنم کسی که میره باشگاه که ماهیچه های جسمش رو بسازه هیچوقت حس یه قربانی و یا مثلا کتک خورده و عقب افتاده رو داشته باشه :) و من بالاخره تونستم به این صلح با خودم برسم و از درون بپذیرم که کافی هستم و لازم نیست مدام خودم رو متر کنم و اثبات کنم که قوی هستم و این آرامش و صلح خیلی شیرین هست :) یه حس سبکی بهم میده. یه حسی که عشق درونم رو حتی آزادتر و بیشتر از قبل میکنه و قدرت انعطافم رو بالاتر می بره. 

 

خطبه دوم:

اوصیکم به خودشناسی :) 

قدرتی که خودشناسی و اصلاح خود آدم به آدم میده از قدرت بمب اتم هم بیشتر هست :) 

 

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته :) 

 

 

پ.ن:یه عالمه حرف دارم که ایشالله وقتی مشقام تموم شد میام تعریف میکنم. تا اون موقع مواظب خودتون باشید و دست به گاز بزنید و غذاهای خوشمزه درست کنید تا من بیام :)) 

 

۱۶ تیرماه ۱۴۰۱ - ۷ جولای ۲۰۲۲ - سیدنی ۱۰ صبح 

۰۱/۰۴/۱۶

نظرات  (۲۲)

۱۸ مرداد ۰۱ ، ۱۷:۲۳ زندگی به سبک ام اس

بله مشاور دقیقا همین نقش رو داره اما اینکه تو جلسات چی گفته میشه و مسیر چیه برام مبهمه. چطور با خودم روبرو بشم یا چطور عمیق تر به درونم نگاه کنم، همه اش برام مبهمه.

پاسخ:
خب اول باید بدونی سوال اصلیت چی هست! چی آزارت میده در مورد خودت! چه اتفاقات بیرونی مدام برات تکرار میشه! وقتی چیزهای تکرارشونده رو شناسایی کنی میتونی از مشاور کمک بگیری که بفهمی ریشه این مسایل چی هست و کم کم راه به درونت باز میشه. 
۰۷ مرداد ۰۱ ، ۱۵:۲۶ زندگی به سبک ام اس

تولدتون با تاخیر زیاد، زیاد مبارک باشه :)

صلح درونیتون پایدار :)

 

منم نیاز به رسیدن به این صلح دارم چون حس ناکافی بودن زیادی  دارم و متاسفانه یه سری اتفاقات دارن بدترش هم میکنن. من نمیتونم به این باور برسم که مشاور میتونه کمکی بهم بکنه، شاید بخاطر تجربه اطرافیان از مشاورهایی که رفتن باشه. انگار همه اش دنبال کسیم که بگه فلان مشاور کارش عالی بود و تونست بهم کمک کنه اما همه اش برعکسش اتفاق میوفته و یه ترسی تو وجودمه که نکنه مثل فلانی، مشاور تاثیر منفی بیشتری بزاره تو وجودم. خلاصه که درگیرم باهاش

پاسخ:
ممنون دوست مهربان. لطف دارید شما به من. 


ببین مشاور خیلی کاری از دستش برنمیاد در واقع. خود فرد باید به مرحله پذیرش برسه و جرات روبرو شدن با یه بخش هایی از درون خودش رو داشته باشه. بخش هایی که غالبا دردناک هم هستند. تو جلسات مشاوره از ۴۵ دقیقه به جرات میتونم بگم من بالای ۳۵ دقیقه حرف میزدم. ولی بعضی جلسات از بس سنگین بود بهم میگفت آماده باش تا چند روز درد جسمی داشته باشی و دوش آبسرد بگیر و مدیتیشن کن تا آروم بگیری. اون فقط به من کمک میکرد که برم پایین. دیگه بقیه ش با خودم بود که چی از اون تاریکی ها در بیارم و البته جرات اینکه بگذارم روبروم و ببینمشون رو من طی سالها بدست آورده بودم و نه یک شبه.

این تجربه من از مشاوره هست و خیلی زیاد به صلح درونیم کمک کرد. خودم فکر نمیکردم اینقدر بتونه موثر باشه. 

سلام؛ مبارکا باشه...

پاسخ:
 سلام

 متشکرم ...

تولدتولدتولدت مبارک مبارک تولدت مبارک

بیا شمعاروفوت کن که صدسال زنده باشی

دلت شادو لبت خوش

چو گل پرخنده باشی

تزت نوشته باشی😍😘

پاسخ:
عزیزم. ممنونم نفس جان.

قربونت گلم.

متشکرم شما هم دلت شاد و لبت پر خنده باشه. 

۲۵ تیر ۰۱ ، ۱۲:۴۱ همه چی عالیه

صبای عزیز تولدت با تاخیر مبارک 

دفعه پیش خوندم خطبه ها رو نشد چیزی بنویسم (چیزی منظورم تبریک با هزاران آرزوی خوب ).

تنت سلامت

لبت خندون 

درونت آرام 

و هر روز به خودآگاهی ات افزوده تر بشه .

پاسخ:
ممنون دوست عزیز. 

لطف دارید شما :) 

همچنین باشه برای شما عزیزم :) 

تولدت مبارک و افرین برتو که به این درجه از قدرت و خودشناسی رسیدی

پاسخ:
ممنونم آسمان عزیزم :) 

لطف داری دوست سخت کوش من :) 

تولدتون مبارک! 

با صمیمانه‌ترین و گرم‌ترین آرزوها :)  

پاسخ:
متشکرم.

لطف دارید شما :) 
۱۸ تیر ۰۱ ، ۲۱:۲۸ مامانی ‌و چهارتا دسته گل

تولدت مبارک باشه عزیزم 🌸❤️

پاسخ:
ممنونم سعیده جان :* لطف داری :) 
۱۸ تیر ۰۱ ، ۱۱:۵۳ آوای درون

سلام صبا جان، تولدت با تاخیر مبارک، امیدوارم به آروهای قشنگت برسی..

من هم نیاز دارم اون صدای درونی را خاموش کنم و باهاش از در صلح در بیام، که متاسفانه هنوز محقق نشده... لایک به هر دو خطبه ات :)))

امیدوارم به زودی فرصت پیدا کنی بیای و خیلی بیشتر، اینجا بنویسی..

پاسخ:
سلام حورا جانم:*

ممنون عزیزم، لطف داری.

امیدوارم تو هم بتونی اون صدا رو خاموش کنی به زودی.

منم امیدوارم :)
۱۸ تیر ۰۱ ، ۱۰:۵۲ دخترمعمولی

تولدت با تاخیر مبارک باشه. ان شاءالله که هر سالت از سال قبلش بهتر باشه :).

پاسخ:
ممنونم عزیزم :)


انشالله که همین طور باشه و همچنین باشه برای شما :)

تولدت مبارک صبای عزیز.

آرزو می‌کنم این صلح درونی تا همیشه با تو باشه و آرامش داشته باشی و بهترین اتفاقاتی که ممکنه رو تجربه کنی.

 

پاسخ:
ممنونم گلم.

متشکرم از آرزوی قشنگت دوست عزیز. همچنین باشه برای خودت مهربون :) 

سلام صبا جان تولدت مبارک...انشالله زودتر خبر تموم شدن PhD رو بدی.

پاسخ:
سلام نیوشا جان.

ممنونم عزیزم :) 

مرسی انشالله. تو هم خبر تموم شدن درست رو اینجا به ما بده لطفا. که ما هم خوشحال بشیم :) 

تولدت مبارک :)

امیدوارم از امسال به بعد هر سال خوش حال و خوشحال تر باشی تو روز تولدت، درونی و بیرونی.

چقدر خطبه اولت رو دوس داشتم و باهاش موافقم :)

منم پارسال و در ۳۲ سالگی به این دیدگاه رسیدم که لازم نیست انقد خودمو ارزیابی کنم و اولین سالی بود که روز تولدم خوب و خوش بود :)

پاسخ:
ممنونم نازنین جان :)

خیلی متشکرم از آرزوی خوبت :) 

گویا خوب خطبه میخونم :))))

فکر میکنم همه کسانی که  به وبلاگ من سر میزنند به مباحث خودشناسی علاقه دارند و گرنه این حرف ها شدیدا کسل کننده هست اگر علاقه نداشته باشی! 

میدونی نازنین جان من از ۲۵ سالگی دنبال این رهایی بودم  هرسالی که میگذشت نه که احساس رهایی نکنم ولی این مساله حرکتش دایره وار هست. الانم که میگم سبک شدم معنیش این نیست که صفر شده ولی خب باهاش مواجه شدم و فهمیدم گیرم کجا بوده! قبلا فقط می دیدم من از این وضعیت راضی نیستم. الان رفتم توده رو درآوردم انداختمش دور و میدونم تا جاش خوب بشه هم کلی طول میکشه :)  

سلام صبای عزیزم. 

 

تولدت مبارک باشه. امیدوارم این سال همون سالی باشه که میخوای، همون سالی که تمام رویاهات محقق بشند و به همه آرزوهات برسی. 

خیلی از حرفهایی که زدی لذت بردم، اینکه به همچین باوری رسیدی واقعا جای تبریک داره. امیدوارم زودتر با بهترین نتیجه از درس و دانشگاه فارغ بشی تا بیایی و کلی برامون حرف بزنی. 

این چند روز که دوباره حرف از سیل توی استرالیا بود خیلی یادت بودم و امیدوارم که مشکلی برای شما پیش نیامده باشه. مراقب خودت باش دوست عزیزم.

پاسخ:
سلام رها جانم.

دیروز جواب کامنتت رو نوشته بودم ولی فکر کنم اینترنتم مشکل پیدا کرده بود و ذخیره نشده بود. شرمنده :)

مرسی عزیزدلم. متشکرم از آرزوهای خوبت همچنین باشه برای خودت :*


متشکرم که اینقدر با معرفتی که به یادم هستی عزیزم. برای من مشکلی پیش نیومد عزیزم. ما دوریم از رود و اقیانوس به نسبت. ولی خب خیلی ها خسارت دیدن و مجبور به تخلیه شدن.

چشم. تو هم مراقب خودت باش عزیزم:* 

سلام من اولین باره اومدم وبلاگتون .....

تولدتون مبارک...

کسی که بتونه خودشو بشناسه چند قدم از بقیه جلوتره...

پاسخ:
سلام.

خیلی خوش اومدین :)

ممنون دوست جدید :)

دقیقا همین طوره!

سلام صبا خانوم گل (:

تولدت خیلی مبارکا باشه 😍😍😍

خوشحالم که در مسیر خودشناسی هستی.

من از سی سالگی به اینور خیلی بهتر شدم.

انگار اون پختگی که اتفاق می افته،

باعث میشه دست از تقلاهای الکی برداری🤭

 

+ نمیشه بگی یه چند روزی اصن به گاز دست نزنیم؟ 😩😩🤪✌

پاسخ:
سلام ریحانه جان :)

مرسی عزیزم :*

کلا دهه سی خیلی خوبه! من هر سال سبکتر میشم و واقعا اون پختگی رو حس میکنم.



خووو از گشنگی میمیریم اگر دست به گاز نزنیم :)) 

سلاااااام! تولدت مباااارک صباجون:*

چه دستاورد بزرگی! بهت افتخار میکنم.

پاسخ:
سلام مهسا جانم :* 

ممنونم عزیزم :) 

لطف داری مهسای مهربون :* 
۱۶ تیر ۰۱ ، ۱۰:۳۳ محبوب حبیب

سلام سلام صبا جون. اومدم تبریک بگم که دیدم پست گذاشتی چه پستی. دقیق زدی توی خال. دقیقا متر برداشتن توی تاریخ‌های مختلف رو منم داشتم و خیلی خوب ریشه اش رو تحلیل کردی. حداقل واسه منم همینطور بود. البته من یه ترس درونی دارم. صدای پدرم همیشه توی گوشم هست که شماها هیچی نمی‌شید. اونم استدلالش زندگی متفاوت ما به خاطر مادرم بود... همش می‌خوام بگم نه چیزی شدم.....

و از درون خودمم انگار قبول ندارم چیزی شدن رو.

 

 

 

 

 

 

پاسخ:
سلام عزیزدلم.

قربونت که همیشه یادت هست به تاریخ تولدم دوست مهربون و با معرفتم :*

خب دقیقا برای من هم اون قبول نداشتن بخاطر تعارضاتی بود که با پدرم داشتم و مشاور بهم کمک کرد باهاشون روبرو بشم و برطرفشون کنم. بعد از برطرف شدن اون تعارضات که فقط هم تو ذهن من بودن رنگ زندگی و سیر اتفاقات زندگی برای من متفاوت شد!!!

امیدوارم تو هم بتونی اون صدا رو برطرف کنی :) 
۱۶ تیر ۰۱ ، ۰۸:۳۹ ربولی حسن کور

سلام

تولدتون مبارک

از وقتی سالهای کبیسه خورشیدی و میلادی با هم فرق داره تاریخ تولدتونو قاطی نمیکنین؟!

من اگه به گاز دست بزنم مطمئنا غذای خوشمزه ای از کار درنمیاد!

 

پاسخ:
سلام.

متشکرم :)

هم اینجا و هم ایران کسانی هستند که تولدم رو یادشون باشه و کار به قاطی کردن نمیکشه :) 

پس شما باید بیشتر به گاز دست بزنید :)  بالاخره یه روز غذای خوشمزه درمیاد :) 

به به تولدت مبارک باشه ^-^ 

 

چقدر به نکته‌های خوبی اشاره کردی. متر نکردن و حس قربانی نداشتن. انشالله درسات تموم شن بیشتر پای منبر بیای شما :)) 

پاسخ:
مرسی عزیزم :*

انشالله می رسم خدمتتون. هم اینجا و هم وبلاگ های خودتون :) 

صبا جان عزیزم تولدت مبارک باشه .

با زری هم متولدی؟ اصطلاح جدید :))

همه وبلاگی ها تیر ماهی ان .

باز هم تولدت مبارک .

یه عالمه آرزوی خوب و حال خوب و انرژی تقدیم بهت .

پاسخ:
مرسی رویای عزیز و مهربون :*

زری جان یه روز جلو زده و زودتر دنیا اومده! یعنی همون موقع هی هول میداد که بره جلو! انگار حالا چه خبر بوده :))))) 

آره واقعا وبلاگی تیرماهی یا بالعکسش تیرماهی وبلاگ نویس زیاد داریم :)

قربونت عزیزم :* همچنین باشه برای خودت :*


سلام سلام سلام💜💙💚💛🧡

تولدت هپی مپی صبا جون💋

کلی پای منبرت داشت خوش میگذشت بهم که یهویی تموم شد.

خطبه هات حرف نداشت ، هم اولی و هم دومی👌👌👌

یه عالمه آرزوهای خوب برات میکنم و امیدوارم

روز به روز خودت رو بیشتر بشناسی و بشکفی و سبز

بشی🎂🎉🎈🎊

پاسخ:
سلام عزیزم.

متشکرم مامانی جان :*

حیف که مجازی هست وگرنه چیپس و تخمه هم پای منبر پخش میکردم بیشتر خوش بگذره :)) 

قربونت عزیزم. اون خودتی که حرف نداری :*

مرسی مرسی مرسی مامانی گلی. همچنین باشه برای خودت :)