غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

تفاوت ها!

سه شنبه, ۶ تیر ۱۴۰۲، ۰۵:۰۶ ق.ظ

داشتم تو چت هایی که در مورد غذا بود دنبال یه چیزی میگشتم یهو دیدم یه جا نوشتم : قضاها رو چه جوری تحویل میدین؟ 

تنها جمله ای که به ذهنم اومد این بود که shame on me! واقعا چرا؟!! حالا گوشیم حواسش نیست من چرا؟؟!!

 

همین بهونه ای شد که بیام از چیزهایی که تو ایران دیدم و واسم عجیب بود بنویسم:

تعداد لغات انگلیسی که تو مکالمات روزمره استفاده میشد بسیار زیاد بود.  تو کلاس ازدواج که رفته بودم که عملا یکی از استادها بعضی جمله ها رو کاملا به انگلیسی میگفت. از این جهت که سطح دانش انگلیسی به صورت عمومی بالا رفته که خیلی عالی هست ولی خب من واقعا انتظار چنین چیزی رو نداشتم!

 

من تو جمع های صمیمی لهجه شیرازی بسیار غلیظی دارم در حالیکه هر چقدر محیط رسمی تر باشه میزان بی لهجه گی من هم بیشتر میشه. این مساله از موقعی که اومدم استرالیا هم بیشتر شده. یعنی من با دوستان شیرازیم اینجا کاملا با لهجه حرف می زنم! 

ایران که بودم تو برخورد با فامیل که با لهجه حرف میزدم واسه شون عجیب بود و می گفتن اصلا انتظار نداشتیم این چیزا یادت باشه؟؟!! یا مثلا وقتی آدرس خیابونا رو میدادم که رفتم فلان جا و ... میگفتن عه هنوز بلدی؟!! واقعا چرا؟!!مگه قرار بوده حافظه م پاک بشه؟؟!! یا مگه ۳-۴ سالگی مهاجرت کردم!! فکر کنم انتظار داشتن من هی موقع حرف زدن عه عه کنم و گیر کنم :))) 

 

یا من و جناب یار فانتزیمون بود که تصنیف "بت چین" شجریان رو موقع شام تو مراسممون داشته باشیم. بعد همه دهنشون وا مونده بود!! که چقدر به این چیزا اهمیت میدین!! و البته یه عده هم نظرشون این بود که چقدر حوصله سر بره این آهنگ!!! 

 

یه تفاوت بسیار جذاب ولی این بود که از نوجوان ها که می پرسیدی تابستون میخوایی چیکار کنی؟ میگفتن میخوایم بریم سرکار! یا یه خانم معلم هنرستان میگفت ۹۰٪ شاگردای من کار میکنند. این واقعا بی نظیر بود. اصلا انتظار چنین چیزی رو نداشتم! بچه ها به صورت معناداری بزرگ شده بودن یعنی خیلی عاقل شده بودن و توانمند. البته یه خانم معلم دیگه نظرش این بود که بعد از کوید بچه ها خیلی بد شدن و شدیدا ناسازگار و گستاخ هستند و ... گستاخی البته در سطح جامعه به صورت عمومی دیده میشد. با وجود مشکلات اقتصادی بی اعصابی و پرخاشگری طبیعی هست ولی گستاخی یه کم متفاوت هست. نمی دونم چطوری بگم مثلا تو میتونی بری دعوا کنی و همچنان مودب و باحیا باشی ولی میتونی حرف معمولی و مهربانانه بزنی ولی حریم بقیه رو حفظ نکنی. من دومی رو خیلی دیدم. 

 

اما با وجود همه مشکلات باز هم اون گرمی و تمایل به کمک کردن به دیگران رو خیلی جاها میشد دید. یعنی می رفتی بانک کارمندش وقت میگذاشت و تمام تلاشش رو می کرد کارت راه بیافته. البته نه همشون ولی خب منظورم این هست که هنوز روحیه تعاون جمعی دیده میشه. 

 

رقابت خیلی دیده میشد. انگار آدمها میخواستن اثبات کنند که نفر اول/برنده هستن. هر کسی با یه چیزی. یکی با مهربونی زیاد به بقیه. یکی با آویزون کردن طلای زیاد دور وبرش. یکی با آرایش زیاد. یکی با اضافه کردن دارایی و سرمایه ش و ... یعنی می نشستی نگاه می کردی همه ش یه جور حرص زدن دیده میشد. 

 

همچنان انواع بازارها و رستوران ها زنده بود و بسیار شلوغ. قیمت ها واقعا برای من قابل هضم نبود! اینکه یه نوشیدنی تو یه کافه معمولی ۷۰ هزارتومن بشه خیلی عجیب بود. ولی من ندیدم قدرت خرید پایین تر اومده باشه با توجه به تعداد آدمهایی که در حال خرید بودن. شاید باید اینجوری بگم مصرف گرایی همچنان به قوت قبل سرجاش بود ولی خب من واقعا نمی تونستم هضم کنم با اون قیمت ها چطور چنین چیزی اصلا امکان داره. می تونم بفهمم که مردم چاره ای ندارن!! ولی کلا شرایط اقتصادی چیز عجیبی بود!! 

۰۲/۰۴/۰۶
صبا ..

نظرات  (۷)

برای من دیدن این تفاوت ها از نگاه کسی که چند سال از ایران رفته ، خیلی جالب بود . آخه ما خیلی چیزا برامون روتین و عادی شده ، متوجه تفاوت ها و شاید حتی رشد و پیشرفت بچه ها و تغییرات مثبت جامعه مون نمیشیم . چون خیلی گرفتاریم و از صبح دنبال آرامش و رفاه میدویم و نمیدونیم حین دویدن داریم رشد هم میکنیم گاهی فقط ناله ها و خستگی هامون پررنگ ترین چیزی هست که متوجه ش هستیم .

پاسخ:
می فهمم چی میگی عزیزم.
درسته که به لطف شبکه های اجتماعی ما تا حدی در جریان روزمره مردم ایران هستیم ولی خب تغییرات خیلی آهسته رخ میدن و وقتی بعد از چند سال باهاش روبرو میشی خیلی به چشم میاد و جالبه که بگم روزهای اول چیزهای خیلی بیشتری رو میدیدم ولی روزهای آخر انگار که منم عادت کرده باشم کمتر تفاوت ها به چشمم می اومد. 

ولی رشد هر روزه ی تو جدای همه ی این مسائل واقعا زیبا و تحسین برانگیز هست عزیزم :*
۱۳ تیر ۰۲ ، ۱۵:۱۶ همه چی عالیه

صبا جان این چیزی که دوستان اشاره کردند بهش میگن « سندرم رژ قرمز» در شرایطی که تورم زیاده و مردم با پول دستشون هیچچچچی نمی تونن بخرند و هر چقدددددر هم پس انداز کنند فاصله معناداری دیده میشه ، یک حالت تهاجمی دارند و از طرفی بصورت ملموس می بینند عمرشون جوونی شوم داره میگذره .... طرف مستاجر هست ، اما آیفون آخرین مدل دستش هست... یا من خیلی ها رو می بینم شرایط مالی خوبی اصلا نداره اما آرایش و تتو و ... به طور ناهماهنگی به چشم میاد ... 

سندرم رژ قرمز، حالت نابسامان اقتصادی جامعه رو نشون میده عدم امید به آینده ،لذت آنی، ... 

پاسخ:
چه جالب! دقیقا این تناقض ها خیلی به چشم من می اومد!!

فکر نمی کردم اصطلاحی براش وجود داشته باشه!!

خیلی ممنونم که به اشتراک گذاشتید اینجا🌺🌷👌
۱۰ تیر ۰۲ ، ۲۲:۳۵ ربولی حسن کور

سلام

متاسفانه بعضی از نوجوون ها ناچارند که کار کنند.

ضمنا با توجه به وضعیت تورم آدم هرچیزی که بخره بهتر از اینه که پول نقد نگه داره!

پاسخ:
سلام.

من منظورم ناچارها نبود. منظورم کسانی بود که مرفه بودن ولی تمایل به کار داشتند. این خیلی ارزشمنده.

به نکته جالبی اشاره کردین👌

اونهایی که ایران هستن فکر می کنند خارج رفته ها غرق در زندگی جدید هستند و گذشته رو فراموش کردند ولی مهاجرت کرده ها وطن و خاطرات رو از یاد نبردن و تو ذهنشون خیابان ها و مهمونی ها و جمع های دوستانه رو مرور می کنند

پاسخ:
واقعیتش این هست که غرق در زندگی جدید هستیم ولی خب از اول که یه آدم جدید نشدیم، محل کار و زندگی مون تغییر کرده و زبان صحبت کردن مون در محیط کار و گرنه خب همون آدمی هستیم که بودیم. 
این تغییرات عمده که خیلی ها تصور می کنند برای مهاجرت قبل از ۱۸ سال هست.

صبا جون اخیرا ایران بودی؟

 

منم مثل تو تعجب میکنم ، مردم میگن نداریم و گرونیه و فلان و بهمان

اما هم مغازه ها و پاساژها شلوغه هم کافه ها و رستوران ها !!!

همینطوریه که بالایی ها فکر میکنن همه چیز آرومه و روی رواله!

 

واقعا منم تعجب میکنم ازوناییکه هنوز مهاجرت نکردن و در شرفش هستن کلی انگلیسی قاطیه صحبتهاشون میکنن و ازونایی هم که مدتیه رفتن ، اونم مدت کوتاه باز همینکارو میکنن

یا لهجه دار صحبت میکنن.

بنظرم آدمهای خاکی و خودمونی مثل خودت فقط میتونن اینقدر باحال باشن و باعث تعجب اطرافیان بشن☺️

 

ضمنا من عاشق شیرازی ها و اون لهجه ی قشنگشونم☺️💜😍

پاسخ:
آره عزیزم، یه پست قبلتر رو که بخونی در مورد سفرم توضیح دادم.

اره خب،  واکنش ها با شرایط همخوانی نداره!! همون انفعال دیده میشه!
من انتظار اعتراض و .... ندارم ولی اینجوری عملا مهر تایید زده میشه بر همه چیز.

اونایی که مهاجرت نکردن دارن تمرین زبان می کنند😁 اونایی هم که تازه مهاجرت کردن می ترسن اگر کلمات انگلیسی نگن یادشون بره😁

لطف داری عزیزم به من😍


شیرازی هام شما رو دوست دارن عزیزم😍🙏😊

شرابط اقتصادی خیلی عجیبه :(

ولی قدرت خرید واقعا اومده پایین. میتونم بگمن یخچال خونه ما تقریبا خالیه نسبت به قبل :)‌

پاسخ:
درسته عزیزم. 

سفره ها کوچکتر شده و البته متاسفانه اختلاف طبقاتی هم زیاد شده خیلی. 
۰۶ تیر ۰۲ ، ۰۹:۴۵ آوای درون

سلام عروس خانم :)

در مورد غلط املایی من هم گاهی از اشتباهاتی که در نوشتن داشته ام تعجب می کنم! شاید اتوکرکت باعث شده باشه غلط نوشته بشن...

 

به نظر من یک علت اینکه نوجوانان تمایل به کار پیدا کردن دارند این است که نیازهاشون افزایش پیدا کرده و والدین این دسته نیازها را لازم و ضروری نمی دانند (مثلا ps5 و گوشی آخرین مدل و ..) و توان تهیه کردنشان را هم ندارند...  یک دلیل دیگر هم نامعلوم بودن آینده اقتصادی کشور و ترس و نگرانی همگان از آینده اوضاع اقتصادی است.

نظر شخصی من این است که مصرف گرایی زیاد شده چون ارزش پول هر لحظه کم میشه، و با درآمد فعلی نمیشه چیزهای ارزشمند مثل ملک یا اتومبیل خرید. در نتیجه قشر متوسط به پایین ترجیح می دهند حداقل لذت در لحظه و کوتاه مدت را تجربه کنند. و اگر نمی توانند نیازهای بزرگ (مسکن بهتر و سفر و ..) خانواده را تامین کنند به جاش با چیزهای کوچک اعضای خانواده شان را شاد کنند. این قدر تورم زیاده و افزایش درآمد کم، که من هم ترجیح می دهم با یک قهوه 70 هزار تومانی یا پیتزای 300 هزار تومنی خودم را خوشحال کنم و چند دقیقه ای غصه خوردن را کنار بگذارم و دلم را خوش کنم که خوشی های کوچک سر جایشان هستند.. 

پاسخ:
سلام عزیزم :)

نمی دونم خلاصه هر چی بود عجیب بود خیلی.

دلایلی که برای کار نوجوان ها رو گفتی کاملا درسته ولی خب تاثیر جامعه جهانی هم هست به نظرم. بچه ها میگفتن ما تو فیلمها دیدیم که تو کشورهای دیگه میرن سرکار و خب این به نظر من خیلی خوبه!

چه جالب! همین تحلیل رو وقتی ایران بودم هم شنیدم که آدمها خودشون رو با چیزهای کوچیک و بی اهمیت خوشحال میکنند! چون پس انداز و ... هم عملا بی معنیه یه جور در حال زندگی کردن باب شده. 

امیدوارم آینده اقتصادی بهتری در انتظار مردم باشه. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی