غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

روزگار کاری

چهارشنبه, ۷ تیر ۱۴۰۲، ۰۸:۵۷ ق.ظ

گفته بودم که تو یه سازمان بزرگ کار میکنم و کلی ادا و اصول و قرتی بازی دارن برای همه چیز. یه جورایی مصداق "آفتابه لگن صد دست و شام و ناهار هیچی هستند".

مثلا تا الان که هنوز ۷-۸ ماه از شروع کار کردن من اینجا گذاشته ۳ تا جلسه ارزیابی و رفلکشن و ... داشتم. البته خب دوتاش تو ۶ ماهه آزمایشیم بود. 

از بعد از ماه سوم من دیگه حس خوبی نداشتم اینجا! احساس اینکه من به اینجا تعلق ندارم رو داشتم! احساس غیرمفید بودن! دوست نداشتنی بودن پروژه ام و ... . این در حالی هست که مدیر بسیار خوبی دارم. همکاران و محیط کاری دوست داشتنی و بسیار منعطف. 

دیگه از یه جایی به بعد تصمیم گرفتم با مدیرم صادق باشم و بهش بگم اصلا خوشحال نیستم و حس رضایت ندارم. 

امروز دوباره جلسه داشتیم و خودش گفت دفعه پیش از فلان چیزا ناراضی بودی. منم هر چی تو دلم بود رو گفتم که چی خوشحالم میکنه  و چه چیزهایی باعث شده من حس بدی داشته باشم!!

 

واسم مهم نیست نتیجه ش چی میشه. چون بالاخره من راه خودم رو پیدا میکنم و نهایتش این هست که شغلم رو عوض میکنم. ولی خب از اینکه تمرین میکنم حرفم رو بزنم و فیدبک بدم و خودم رو سانسور نکنم و البته تو محیطی کار میکنم که رضایت من و نظر من براشون مهم هست حس خوبی میگیرم. 

 

یه مساله دیگه هم این هست که جدیدا خیلی به این فکر میکنم که اگر بجای اینکه تو یه فیلد بین رشته ای که هزار جور سختی واسم درست کرده که دائما حس بی سواد و خنگ بودن رو بهم میده برگردم به اصل خودم و بی خیال دنیای ژنتیک بشم شاید زندگی کاری و حرفه ای واسم آسونتر بشه و احساس رضایتم افزایش پیدا کنه. 

 

فعلا اما مساله ای که اولویت داره این هست که من بتونم تمرکزم رو بالا نگه دارم و با یه سرعت ثابتی یه سری چیزهای جدید رو یاد بگیرم.  تمرکز کافی داشتن خودش یکی از عوامل بسیار مهم در رضایت من از زندگی هست. 

۰۲/۰۴/۰۷
صبا ..

نظرات  (۱۲)

سلام؛

تمرکز چیز خیلی خوبیه.

پاسخ:
سلام.

درسته و البته برای من یه کم دور از دسترس هم شده :( 

صبا جان این همون پسنداک دوم بود که اومدم بیرون. الان سر کار نمی رم فعلا. علت این که اومدم بیرون حجم خیلی زیاد کارش بود، یعنی برای اینکه پروژه ها رو دلیور کنم باید بیشتر از ساعت موظف م می موندم و در توانم نبود با بچه کوچک. اونها هم بر خوردشون حق به جانب بود که یعنی تو کند هستی و گرنه اونقدر ها زیاد نیست! این شد که بعد از 9 ماه بی خیال شدم دیگه. دو ماه هم بیشتر تا قراردادم نمونده بود ولی دیگه نکشیدم! 

پاسخ:
می فهمم عزیزم. امیدوارم به زودی یه شغل خیلی مناسب پیدا کنی.
کار کردن با وجود بچه چالش هاش خیلی متفاوت تر هست و امیدوارم هم خودت و هم دخترت از شغلی که در آینده نزدیک پیدا میکنی خوشحال باشید. 

چقدر حرف هات شبیه حس و حال من تو کار قلمچی هست ، فقط فرقش اینه که من علاوه بر چیزایی که گفتی من یه رئیس و یه مدیر خیلی بی انصاف و حرامخور دارم و ولی با همه حق خوری هایی که میکنن ، فعلا بیشترین دریافتی م از سمت اوناست و همین منو فعلا نگه داشته ، خیلی دلم میخواد از پیش شون با اراده و انتخاب خودم  و عزت نفس دربیام ، نه اینکه الکی بهونه بگیرن و یه روز با زبون بی زبونی بگن به شما نیازی نداریم . 

محیط برای من باید آرامش و عزت داشته باشه و پول . همه سالها جایی کار کردم پول کم اما عزت و احترام فراوان . اما قلمچی اونقدر خوشحالم نمیکنه . منتظر فرصت های بهتری هستم که دربیام 

پاسخ:
ساره عزیزم.

امیدوارم به زودی برات فرصت های شغلی بهتری فراهم بشه که بتونی تو محیطی کار کنی که درآمد کافی داشته باشی و درکنارش عزت و احترام فراوان و همکاران و مدیران فهمیده. 

سلام صبا جان

اول از همه یک تبریک تپل مپل بابت ازدواجتون بپم. امیدوارم همیشه در کنار هم شاد و سلامت باشین. 

 

در مورد کار هم، می فهممت. منم پستداک قبلی که بودم به دلایلی خیلی ناراضی بودم و در نهایت قبل از اتمام قرادادم اومدم بیرون.

 

امیدوارم بتونیم جایی که بهمون حس رضایت و شادی رو میده پیدا کنیم!

پاسخ:
سلام سمانه جان.
مرسی عزیزم، محبت داری.  همچنین باشه برای خانواده شما🙏😍

متاسفم چنین تجربه ای داشتی. من الان دارم تلاش میکنم راههای رضایت خودم رو پیدا کنم ولی خب اگر نشد منم نمی مونم تا آخر قراردادم! 

الان چی سمانه جان؟ یعنی الانم از کارت راضی نیستی؟

۱۲ تیر ۰۲ ، ۱۷:۴۱ ام اسی خوشبخت

خیلی خوبه که میتونی حرفت رو بزنی. من اما نقطه مقابلم، همونهایی که نصف نصایح اینترنت الان در موردشونه :))، انقدر حرف نمیزنن و انقدر میریزن تو خودشون که یه جایی بزنه بیرون، سعی میکنم تغییرش بدم اما انگار یه سد دفاعی خیلی قطور و بلند بین خودم و آدم ها هست. البته که محل کارم خیلی تشدیدش کرده، واقعا یه محیط مسموم که امیدوارم بزودی ازش خارج بشم و برم جایی که آدم ها انقدر سمی نباشن. امیدوارم یا محیط کار فعلیت جایی بشه که دوستش داری، یا جای دیگه ای علاقه ات رو پیدا کنی.
چقدر اون تمرکزه مهمه! تشنه جرعه ای تمرکزم این روزها! برای منم تمرکز خیلی میتونه رضایت آفرین باشه.

پاسخ:
عزیزم، درک می کنم این تو خودت ریختن رو.

شخصیت من به صورت کلی درونگراست، یعنی من با اینکه به نسبت بقیه ادمها راحتتر حرفم رو می زنم و نظر میدم و راحتتر نه میگم ولی خب در سانسور کردن هم قدرت بالایی دارم🙃 بخاطر همین می فهمم چی میگی.
راه حلش رو بلد نیستم.
ولی ریشه خیلی رفتارها ترس هست حداقل در مورد من.
یعنی می دونم اگر ترسم رو ببینم و بپذیرم خیلی از مشکلاتم حل میشه.

مرسی از آرزوی قشنگت. امیدوارم تو هم در تمام ابعاد کاری و شخصیتی و ارامشی پیشرفت داشته باشی و از پیشرفتت لذت ببری.
۱۱ تیر ۰۲ ، ۰۰:۴۴ غ ز ل بانو

اینکه محکمی و حرفت رو میزنی عالیه

اینکه آدم خود ابرازگری داشته باشه یک نعمت بزرگه

و بتونه به موقع هم خواستش رو به روش درست مطرح کنه

 

کاش لینحا هم یه ذره احترام وجود داشت

پاسخ:
مرسی، لطف داری به من.

در این مورد واقعا ذاتی بوده بخش عمده ایش! من فقط سعی می کنم به روش درستتر و به موقع تر مطرح کنم.

ای کاش👀
۱۰ تیر ۰۲ ، ۲۲:۳۷ ربولی حسن کور

سلام 

اگه اینجا بود احتمالا بهتون میگفتن اگه نمیخوای هرّی چیزی که زیاده آدم بیکار!

پاسخ:
سلام.

اون زمان که تو ایران ناراضی بودم می گفتن ناشکری! الان خیلی ها آرزوشون هست جای تو باشن!

الانم دارم تو سازمانی کار میکنم که بیرونش مردم رو کشته توش هم منو :)))) 

سلام صباجون. در مورد پست قبلیت باهمه حرفات موافقم و برای هرکدام از جمله هایی که گفتی کلی حرف و دلیل داشتم ولی چون همه نوع مخاطبی داری گفتم بهتره حرفی نزنم که سوبرداشت نشه. 

در مورد این پستت هم عزیزم خیلی خوبه که میتونی حرفات و نظرت رو راحت بگی و چقدر خوب که شنونده ای هست، متاسفانه یکی از مشکلات من اینه که نمیتونم نظرم رو بگم و اونقدر تحمل میکنم و هیچی نمیگم که میبرم و یه دفعه ول میکنم و میرم . هرچند اینکه فکر میکنم کسی نمیشنوه و نمی‌فهمه هم بی تاثیر نیست ولی اینکه حرف و نظرمون رو بگیم خیلی خوبه . 

امیدوارم همیشه موفق باشی و جایی باشی که قدر و ارزشت رو بدونن.

پاسخ:
سلام رهای عزیزم.

خوشحالم که می فهمیم😍

خب شاید چون من همیشه اینجوری فکر کردم که من وظیفه م هست که چیزی به ذهنم میاد رو بگم، بقیه ش به من ربطی نداره. یعنی اینکه میگی شنونده ای نیست رو می فهمم ولی خب من اینجوری فکر میکنم که یه بار میگم اگر کسی شنید که خب عالی اگر هم نه من تکلیف خودم رو انجام دادم.

کلا دیدگاه من واسه نظر دادن شبیه وظیفه و تکلیف هست، نه یه آپشن.

قربونت عزیزم، فعلا که تا موفقیت فاصله زیادی رو حس میکنم ولی خب خودمم که باید خودم رو نجات بدم.

همچنین باشه برای خودت رها عزیزم😍

کارت درسته👌👌👌😉

پاسخ:
لطف داری عزیزم😍😍

منم خیلی از کارم ناراضیم. مدتهااااست!

حتی یه بازه‌ای بود که شب با ذکر «من از کارم متنفرم» میخوابیدم و صبح با ذکر «کاش بیدار نمیشدم که برم سر این کار نفرت انگیز» بیدار میشدم. 

هنوز هم موفق نشدم کارمو عوض کنم :( 

 

پاسخ:
آخی مهسا جان.

من واسه آخرین شغلم تو ایران با این ذکر می خوابیدم و برمی خواستم😒 پس کاملا می فهمم چی میگی.

دیروز دقیقم مدیرم می گفت من دوست ندارم به جایی برسی که صبح ها با تنفر بخوای کارت رو شروع کنی!! 
تو دلم گفتم عه، باز خوبه می فهمی می تونم به همچین مرحله ای برسم!

امیدوارم به زودی کارت رو عوض کنی و به آرامش برسی و لذت ببری از ساعات کاریت عزیزم🙏😍

صبای عزیزم سلام.

چقدر کار خوبی میکنی که بدون ترس حرفت رو میزنی و بقول خودت

برات مهم نیست نتیجه ش هم چی میشه.

این عالیه.

چیزیه که هگر همه ی ماها از بچگی یادش گرفته بودیم

و خودمون رو در الویت همه چیز قرار میدادیم الان خیلی

سبکبال بودیم و اینقدر توی رودربایستی و بخاطر راضی نگه داشتن بقیه ، خودمون رو تحت فشار نمیذاشتیم.

این جسارتت قابل ستایشه💜💜💜

پاسخ:
سلام عزیزم.

من کلا تو حرف زدن و نقد کردن به نظر خودم جسارت دارم! ولی خب سازمانی که کار میکنم هم همچین چیزی رو هم از من و هم از مدیر من میخواد. 
یعنی وقتی من ناراضی باشم مدیرم مسئولیت داره به فکر راه حل باشه.

رودروایسی اینا رو من اون موقع هم که ایران بودم نداشتم، احترام خوبه ولی من واقعا دلیلی نمی بینم بخاطر بقیه دائما تحت فشار باشم و اونا راضی و من ناراضی باشم. من یه بار زندگی میکنم و حقم هست براساس انتخاب های خودم زندگی کنم و نه خواست دیگران.
۰۷ تیر ۰۲ ، ۰۹:۳۶ آوای درون

سلام. اینکه شنوای حرف های شما هستند خیلی خوبه. باعث میشه بتونی احساسات و انتظاراتت را بروز بدی. چند وقت پیش داشتم فکر می کردم من اگر از شرکتی که توش کار میکنم برم چه زمانی گله هام را بگم و به چه کسیف به این نتیجه رسیدم که گوش شنوایی برای حرف های من وجود نخواهد داشت. حتی اگر کسی گوش بده ترتیب اثری داده نخواهد شد..

امیدوارم رضایت شغلی ات بره بالا و تاثیر خوبی در کلیت زندگی ات داشته باشه

پاسخ:
سلام عزیزم.

بله، این بخشی از فرهنگ سازمانی شون هست. مدام تو دوره ها و موقعیت های مختلف هم البته از ما خواسته میشه حرف بزنیم.
ولی اینکه چقدر موثر باشه رو نمی دونم. کلا خیلی تشریفات دارن و من از این بابت خوشم نمیاد اصلا. 

تو ایران تو ارگان دولتی هیچوقت نمیشه گله کرد، یعنی به قول خودت اگر کسی هم باشه که گوش بده ولی هیچوقت کاری نمی کنن!!فقط با رفتنت می تونی نشون بدی ناراضی هستی.

مرسی عزیزم. همچنین باشه برای خودت🙏😍

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی