غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

درس و مشق طور!

پنجشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۹، ۰۲:۲۳ ق.ظ

* اینجا گفته بودم که برای داده های شبیه سازی شده مشکل دارم. اون موقع دیگه اعصابم و البته سوادم نکشید و ولش کردم و رفتم روی متدمون کار کردم. حالا که متد رو قراره ارزیابی کنیم باز دوباره داده لازم داریم. این بار دیگه هم باید اعصابم می کشید هم یه کوچولو سوادم بیشتر شده بود و تونستم همه تولزهای موجود رو زیر سوال ببرم که داده ای که ما میخوایم رو تولید نمی کنند. یه سری داده دستی دوباره تولید کردم و متد رو باهاش تست کردم. بعد میگم من خوشحالم میشم simulator رو هم خودم بنویسم و الان برام جنبه سرگرمی داره. میگن نه. چرخ رو از اول اختراع نمیکنند که! مسایل مهمتری هست که باید روش وقت بگذاری. منم قبول کردم. قرار شد دوباره ایمیل کاری کنم و ... اولین جواب ایمیل رو که گرفتم کم مونده بود شاخم در بیاد!! جواب رو به هری نشون دادم کلی خندید. میگه دیگه بهتر هست سوییچ کنیم رو  simulator خودت :) 

 

* کاری که من میکنم به ژنوم باکتری مربوط هست. بعد تو ارایه هام یه شخصیت به نام ‌Baci معرفی کردم که عضو جدید تیم مون هست و بخاطر مشکلاتی که تو جامعه باکتریایی و خانوادش داره ما قرار هست بهش کمک کنیم و ... . بعد دیروز هری میخواد برام یه چیزی رو توضیح بده (چتی بحث میکنیم) میگه بگذار اینجا رو با شکل توضیح بدم. بعد که اسلایدها رو گذاشته می بینم ۵ تا گروه داریم:

A, B , Baci's family , C,D . 

اینقدر ذوق کردم که پایه خل و چل بازی هام هست :) و بی تفاوت از کنار هیچی نمی گذره. 

 

* یه پست داک دیگه هم به گروه مون اضافه شد. درستش این هست که به گروه شامل هری و متیو و من.  سومین پست داکش هست و بک گراند تحصیلیش کاملا منطبق با من هست و البته خب اینم تازه میخواد تو این فیلد ورود کنه ولی خب ظاهرا از نظر علمی قوی هست. روزی که داشتم دانشکده عوض می کردم می ترسوندنم که با عوض کردن دانشکده ت عملا از بک گراند خودت با دستهای خودت فاصله می گیری. ولی زمان یه چیز دیگه رو نشون داد. 

 

* دیروز دختر جنی آخرین امتحان دبیرستان رو داد و الان فقط باید منتظر باشیم ببینیم نتیجه ها که میاد اولین انتخاب دانشگاهش رو میاره. پرستاری دوست داره. سال تحصیلی برای بقیه پایه ها تقریبا یک ماه دیگه تموم میشه. 

بچه های کلاس ۱۲ امتحان نهایی به نام ‌HSC دارند. تو کلاس ۱۲ یه سری امتحان در طول سال میدن که ۵۰٪ نمره نهایی برای ورود به دانشگاه رو در برمی گیره و ۵۰٪ بقیه اش از همین امتحان نهایی هست. که تو هر ایالتی همزمان برگزار میشه. اینجا کتابهای مدرسه مثل ایران نیست که مثلا همه یه کتاب زیست بخونند. مثل دانشگاه می مونه هر مدرسه ای یه رفرنس معرفی میکنه برای هر درسی ولی خب محتویات کتابها همه یکی هستند و بخاطر همین سوالات امتحان نهایی واسه همه یکسان هست. اگر اشتباه نکنم ۵ تا درس هم الزامی هست برای سال آخر. ولی اگر دوست داشته باشی می تونی درسهای بیشتری داشته باشی. و نمره های بهترین هاش برای نمره نهایی HSC ت لحاظ میشه. تقریبا اوایل کلاس ۱۲ بچه ها انتخاب رشته و دانشگاه میکنند. بعد یه راند نتیجه ها اعلام میشه که حد نصاب کدوم رشته ها و دانشگاهها رو آوردن. بعد دوباره یک راند دیگه شبیه تکمیل ظرفیت هم دارند که یک ماه بعدش هست. 

بچه های جاناتان جزو بچه های خاص هستند. الان استفانی که هنوز ۱۶ سالش هم نشده امسال دبیرستان رو تموم کرد. و چون میخواد چند تا رشته تو دانشگاه بخونه و پول نداره واسه همه اینا نمره بالایی برای HSC می خواست که بتونه بورس بشه. و حالا فکر می کنید این خانم باهوش که ریاضی و فیزیکش هم خیلی قوی هست و ۷ تا درس رو امتحان نهایی داده چه رشته ای می خواد بخونه؟ 

ancient greek . بله یونان باستان. و زبان مورد علاقه ش هم لاتین هست. البته هنر و چیزهای هم دیگه قرار هست بعدا بخونه!!

 

* پسر جاناتان هم ۱۴ سالش نیست ولی امسال کلاس ۱۰ رو تموم میکنه. بعد علاوه بر ریاضی و ... که خیلی توشون قوی هست. پیانیست فوق حرفه ای هست. عملا می تونه دو سال دیگه دبیرستان رو تموم کنه ولی اینجا چون سیستم دبیرستان هم مثل دانشگاه هست, یعنی باید یه تعداد واحدی رو چند سال بگذرونی و یه درس هایی اجباری  هست برای همه  و یه تعداد دیگه اختیاری.  چون سنش کم هست و توانایی های رفتاریش به نسبت قوی نیست قرار هست دو سال باقیمانده رو تو سه سال بخونه و عملا کمتر واحد بگیره که دیرتر درسش تموم بشه. ایشون هم دوست داره آهنگساز بشه. 

 

* خود جاناتان هم اون موقع که دبیرستانش تموم شده جزو ۱۰ نفر برتر تو ایالت بوده که اسمش رو تو روزنامه زده بودن. اون موسیقی خونده. ۳-۴ تا زبان هم مسلط هست. ولی خب بخاطر شرایط زندگیش و... الان معلم حق التدریس دبستان هست. 

من هضم سبک زندگی هاشون یه جاهایی واسم آسون نیست. ولی خب خواستم بگم فقط تو ایران نیست که استعداد نوابغ ممکنه هرز بره. 

 

 

* من این یادداشت رو ساعت ۹ صبح شروع کردم نوشتن. الان ۲ بعدازظهر هست. بعد رفتم دوباره یکی از همون تولزهای شبیه سازی رو خوندم برای اینکه ببینم چه حالتهایی رو در نظر گرفته که منم همونا رو در نظر بگیرم. بعد متوجه شدم یه آپشنی داره که من ازش اطلاع نداشتم اصلا.  خلاصه با اون آپشن اونقدر ور رفتم که ظاهرا داده ای که میخوام رو بهم داد!!  هنوزم نمی دونم بگم یوهووو یا نه! منتظرم هری تایید کنه!  و البته الان نمی دونم بخاطر این همه وقتی که تلف کردم حقم هست یه نیمچه خودزنی کنم یا نه!! 

نظرات  (۶)

سلام صبا جان، امیدوارم هری تایید کنه و یوهوووو بشی :))

چه خوب که از جابجا شدن نترسیدی و در شرایط بهتری قرار گرفتی. آفرین.

چه جالب... در مورد این خانواده باهوش بیشتر بنویس...

پاسخ:
سلام دوست جانم.

تایید نشد. توضیح دادم تو کامنت های پایین تر.

مرسی عزیزم.

این بچه های باهوش ولی مشکل ارتباطی دارند. مثلا پسر جاناتان هیچ دوستی نداره. روتین و ... تو کارش نیست. سر همه چیز یه چرا میاره و راضی کردن به رفتار طبق نرم جامعه سخت هست. استفانی به اون شدت نیست و البته خیلی هم اخیرا پیشرفت کرده.

خلاصه که باهوشی زیاد دردسر داره.

واااای چه عالی

منم یه دیتا میخواستم ایمیل زدم دریغ از جواب😉😉

افرین افرین

حالا برامنم بگو تولزای شبیه سازی ات چیان😆😆

 

چه جالب چه نوابغی 

اره دوستان راست میگن کار نوازندگی و باستان چطوریه بعدا؟

یووووووووهوووووووووو از جانب صبا

ایول داری دختر🤗🤗

 

پاسخ:
متاسفانه تو دنیای آکادمیک خیلی ها یه داده ای تولید می کنند برای خودشون و تمام. یعنی مسایل تکرارپذیر نیستند!!

مرسی عزیزم. ولی حالا چیزی نشده که آفرین لازم داشته باشه.

آهنگسازی خب همه جای دنیا یه شغل خاص هست ولی یونان باستان هیچ جا کاربردی نداره.

نه به یوهووو نرسیدم.

فدات عزیزم. محبت داری.

سلام و عرض ادب

پاسخ:
سلام و عرض ادب.

اعصاب نکشیدن رو خیلی درک می کنم. نفهمیدم جواب نامه چی بود که هری گفت باید خودت شبیه ساز رو بنویسی؟ خودت بنویسی بعد که ارزیابی می کنی ممکنه نپذیرن و بگن با شبیه ساز خودت گفتی مال خودت بهتره؟!  واسه یکی از استادهای ما این پیش اومده بود.... آفرین به هری، چه خوب ارتباط برقرار می کنه که در ذهن تو چه مدلی وجود داره و حتی هر جزء ی از اون چه نامی دارند!!... این کتابهای سال دوازدهم رو اونجا موسساتی مثل گاج و قلم چی و غیره نیستند که کتاب هایی بنویسند که گزیده ای از سوالات باشه و گزیده نکات باشه و مشکل مردم رو حل کنن! علاوه بر اون انتخاب رشته هم واسشون انجام بدن.... یعنی واسه این رشته یونان باستان کار هم هست؟ یا دغدغه کار ندارن؟.. خدا رو شکر که در پروژه ات داری پیشرفت می کنی. آدمهای خوبی هم که به تیمتون اضافه میشن میتونن خیلی در رشد تیم و اعضائش موثر باشند... گره های پروژه یکی یکی باز میشن. گاهی هم سر کلاف سردرگم ناگهان پیدا میشه و .... امیدوارم پروژه تو هم به بهترین شکلش پیش بره و مقالات پرارجاع مثبتی داشته باشی و مرز علم رو حداقل یه کوچولو جابجا کنی.

 

پاسخ:
ببین مثلا من پرسیده بودم ما دنبال ایکس هستیم و تو حالت فلان من نتونستم ایکس رو پیدا کنم. بعد اون گفت تو حالت فلان ایکس همون وای هست!  بعدش من که شوکه شده بودم که چی میگی اصلا یعنی چی ایکس همون وای هس!! به هری که گفتم گفت اول که کلی خندید بعد گفت اصلا به این موضوع فکر نکرده ولی من رفتم مقاله اول و دومش رو که مربوط به همون شبیه ساز بود باز خوندم و به هری گفتم بیا ببین که بهش فکر کرده ولی چرا این مدلی؟! دیگه فهمیدیم این فقط یه حالت خاص رو درنظر گرفته.

خب من به این موضوع هم فکر کردم و بعدش ترسیدم برم رو شبیه ساز خودم ولی هری الان برعکس شده. چون روال کار طول کشیده میگه زودتر جمعش کنیم.

اصلا دقتش و ظرافت رفتاریش یه چیز عجیب هست.

نمی دونم. ولی فکر نمی کنم همچین چیزی باشه. درس های اینجا از حالت حفظی در اومده و بیشتر مفهومی هست. و واسه امتحان هم باید تحلیل بنویسی بیشتر. انشا طور!

نه کار نیست. من هم واسم عجیب بود ولی میگن هنوز بچه س بگذار بره دنبال چیزی که دوست داره!! یعنی مثلا کسی حتی تلاش هم نمی کنه بهش بگه این چیزی که میخوایی بخونی به هیچ دردی نمی خوره و من اینجاها درکشون نمی کنم. یه بار که جنی داشت می گفت بهش گفتم خب این به چه دردی می خوره گفت هر وقت اومد اینجا تو همینا رو بهش بگو!! ولی خب من چی کاره ام ! به من چه!!

اون قسمت مقالات پرارجاع رو که گفتی حرف دلم رو زدی. برام خیلی مهم هست کاری که میکنم کمکی باشه برای گروه بزرگی از آدمها. یعنی عدد و رقم واسم مهم نیست. این که خیالم راحت باشه گره یه مساله رو باز کردم و کار یه عده آسون شده واسم مهمه.

مرسی که خوش قلبی و بیانش میکنی.
ایشالله کارهای خودت هم به خوبی و زیبایی جلو بره.

به به چه حس خوبی بهم داد، میبینم افتادی تو غلطک :)

اوایل سال 12 انتخاب رشته ی دانشگاه را میکنند و بعد از تکمیل ظرفیت در راند بعدی معلوم میشه که چه چیزی را در دانشگاه بخوانند؟ یعنی استفانی اگر شش سالگی رفته باشه کلاس اول در ده سال دوازده کلاس تحصیلی را خونده؟ یادمه قبلا در مورد شرایطشون یه چیزایی سربسته گفته بودی اما اصلا فکر نمیکردم جز باهوش ها دسته بندی میشه. 

من متوجه نشدم هدر شدن نوابغ را فقط در مورد جانات گفتی یا بچه ها را هم شامل میشه؟   

یه سوال دیگه معلم حق التدریس هزینه ی زندگی اشان را کفاف میده؟(امضا دوست فضول شما)

پاسخ:
درستش این هست که تازه از زیر غلتک در اومدم :))

آره. اوایل سال ۱۲ انتخاب می کنند. راند اول دانشگاه هایی که اوردن معلوم میشه. راند دوم مثل تکمیل ظرفیت می مونه که یه عده اون رشته رو که آوردن نمیرن و جا باز میشه برا بقیه.

آره توی ۱۰ سال ۱۲ کلاس رو خونده.  بچه های با محبتی هستند.

همه شون. جاناتان که قطعا.

خب ریخت و پاش تو زندگی شون ندارن و بخاطر اینکه در آمدش هم از یه حدی کمتر هست برای قبض ها و یه سری چیزهای دیگه تخفیف می گیرن. از پس خورد و خوراک و اجاره خونه برمیان. مثلا استفانی  یه مدرسه خیلی خوب خصوصی می رفت که همونجا هم تونسته بود اسکالرشیب بگیره. اون دو تای دیگه هم مدرسه تیزهوشان دولتی میرن اگر اشتباه نکنم.
۲۲ آبان ۹۹ ، ۱۳:۰۰ محبوب حبیب

در مورد تزت واقعا عالی پیش رفتی. آفرین که متد جدید زدی و اون رو رسوندی به ارزیابی اش. 

آخرین نوشته که خیلی خوبه. همین الان دیگه چالش دیتا هم حل شد :) خدا رو شکر. امیدوارم نتایج ارزیابی ات هم خیلی خوب باشه. 

 

چقدر بچه های جاناتان عجیب ان. چشمام چهارتا شد. امیدوارم بعدها از موفقیت هاشون و اینکه سرنوشت شون چی شد بنویسی. 

 

پاسخ:
مرسی دوست مهربونم از محبتت و حرفهای تشویق کننده ت.


ولی من به مرحله رضایت از خودم هنوز نرسیدم و می دونم این ربطی به کمالگرایی هم نداره. هنوز من با اون چیزی که در توانم هست فاصله دارم  و البته سرعتم هم خب کم هست.

نه چالش دیتا حل نشد. ما یه چیزهای دیگه هم می خوایم از شبیه ساز. که الان اونا رو نمیده و من باید خودم کدش رو بزنم ولی با نویسنده مقالهه حرف زدم و حس کردم شاید قطعا اون چیزی رو که می خوایم نتونیم در بیاریم. حالا امروزم رو می گذارم رو این اگر حل شد که چه بهتر. اگر نه باید برم سراغ شبیه ساز خودم.

منم امیدوارم موفق باشند. خیلی بچه های خوب و معصومی هستند.