غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

این روزها 2

شنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۴۳ ب.ظ

هر چه که تلاش می کنم که ننویسم که تمرکزم از ناهنجاری ها برداشته شود که ذهنم درگیر این همه بی قانونی و ... نشود، اما انگار نمی شود، ذهنم تقریبا به مرحله انفجار نزدیک است.

- بیش از هر چیز استاد1 حالم را در این فرآیند فارغ التحصیلی گرفته است. تا به حال انسانی تا این حد فاقد شعور ندیده بودم، جزو نمونه های نایاب موجودات هستی است که نمی دانم در واکنش به رفتارهایش بخندم یا بگریم.

- حالم به هم می خورد از جامعه ای که مردمش حریم خصوصی سرشان نمی شود و در هر جایی از زندگیت سرک می کشند، حالم به هم می خورد از قانونی که این سرک کشیدن را نه تنها قبیح نمی داند که حسن می داند، حالم به هم می خورد از قانونی که حتی ظاهرش هم یک پوسته زشت و کریه است. از قانونی که تو را مجبور به ریا می کند از قانونی که هیچ ارزشی برای افکار شخصیت که به هیچ کس و هیچ چیز آسیب نمی رساند قائل نیست.

- کتاب "امپراطوری هیتلر" را می خواندم، هیتلر بدون هیچ عقده ای در کودکی و بدون اینکه آسیب خاصی از یهودی ها ببیند دشمن سرسخت آنها شد و آن فجایع را به بار آورد، دلم می گیرد این روزها بس که قانون های هیتلری می بینم، بس که آدم های هیتلرنما می بینم.

- هیچ امیدی به بهبود اوضاع ندارم، هر روز بدتر می شود که بهتر نشود، اصلا کدام فرد و گروه و حزب و ... قادر این بازار شام را جمع کند و سامان دهد به فرض که دلسوز هم باشد (که فرض محال است) به فرض که متعصب و متحجر و فرصت طلب نباشد (که این هم فرض محال است). همه ی ادیان معتقدند که یکی یک روز میاد و این بازار شام را جمع می کند، فقط همین اعتقاد است که ذره ای امید در دلم روشن نگه می دارد.

۹۳/۰۳/۰۳