غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

در نکوش زمان خود

پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۸:۰۸ ب.ظ

اى مردم، ما در روزگارى منحرف، و زمانى غرق کفران درآمده ایم، زمانى است که نیکوکار بدکار شمرده مى شود، و ستم پیشه بر طغیانش مى افزاید، از آنچه دانیم سودى نبریم، و از آنچـه ندانیـم نپرسـیم، از خطـرات ترسى نداریـم تا بر سـرمان فـرود آیـد.


مردم بر چهار دسته اند:

گروهى از آنان مانعى از فساد در زمین ندارند مگر پستى نفس، و کندى اسـلحه، و کمـى مـال. 

گروه دیگر اسلحه برکشیده، شر خود را آشکار کرده، سواره و پیاده دنبال خود راه انداخته، خود را براى فساد آماده نموده، دین خود را تباه کند براى اندکى از مال دنیا که به غارت برد، یا سوارانى که به دنبالش بیفتند، و یا مسندى که بر آن نشیند. چه تجارت بدى است که دنیا را ارزش خود دانى، و آن را عوض آنچه نزد خدا براى تو مهیاست قرار دهى! 

گروه دیگر آن که با عمل آخرت دنیا خواهد، و آخرت را به وسیله عمل صالح دنیوى نجوید. اظهار فروتنى کند، گامها را کوچک بردارد، دامن جامه کوتاه نماید، و خود را امین جا زند، و پرده پوشى حق را وسیله معصیت قرار دهد! گروه دیگر را پستى نفس و نداشتن قوم و قبیله از طلب حکومت برجا نشانده، این تهیدستى او را محدود کرده، خود را به اسم قناعت آراسته، و خویش را به لباس زهـد زینـت داده، در حـالی کـه در شـب و روز اهـل عنـوان قنـاعت و زهـد نیـست.  

باقى ماندند آنان که یاد قیامت چشمشان را از حرام بسته، و ترس از محشر اشکشان را جارى کرده. گروهى از اینان مطرود مردمند، و بعضى در وحشت مقهوریت، و دسته اى ساکت و خاموش، و عده دیگر با خداوند مناجات مخلصانه دارند، و بعضى از اینان هم ماتم زده و زجر کشیده اند. تقیه آنان را به گمنامى کشیده، در خوارى غرق شده، در دریایى از تلخى غوطهورند، دهانشان از سخن بسته، و قلبشان مجروح است. ملّت را موعظه کردند تا ملول و خسته شدند، مقهور مردم شده تا خوار گشتند، و شهید شدند تا کم شدند. دنیا باید در چشم شما ناچیزتر از برگهایى باشد که جز در دباغى به کار نیاید، و بى ارزش تر از پشم بز باشد که موقع چیدن از دم قیچى مى ریزد. از گذشتگان پند گیرید پیش از آنکه آیندگان از شما پند گیرند، و دنیاى نکوهیده را رها کنید، زیرا این دنیا کسانى را رها کرده که عاشق تر از شما به آن بودند.  

خطبه 32 نهج البلاغه

۹۳/۰۴/۱۲