شکر خدا *
از عید فطر به این طرف هفته ای یک عدد نامزدی و تولد و عروسی و مهمانی های این مدلی دعوت بودیم خدا را شاکرم بابت شادی فامیل (هر چند همه اش مربوط به یک خانواده بود! ) خلاصه که آهنگ سلیمو سلیمو دست از سر ذهن من بر نمی داشت، تا اینکه دیشب رفتیم کنسرت شهرام ناظری و روحم آرام گرفت و از شر این آهنگ های بندتمبانی+ نجات یافتم. شکراً لله.
از جمعه هفته پیش تا پریروز شده بودم کلکسیون بیماری ها، سردرد، سرگیجه، تهوع، سرماخوردگی، معده درد شدید، تاری دید، و شدیدا می ترسیدم که مشکلات دوسال قبلم تکرار بشه که خدا رو شکر از همه دردها سربلند بیرون اومدم.
شماره چشمم 2.5 برابر شده، این پیشرفت عظیم رو که فقط طی 8-9 ماه اتفاق افتاده و حاصل تلاش های خودم به تنهایی و بدون کمک هیچ اجنبی هست رو به خودم صمیمانه تبریک میگم. باشد که در سایر عرصه های زندگی نیز با چنین سرعتی بدرخشم
* شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر منتهای همت خویش ان شالله کامران خواهم شد
+ : پی نوشت: تنبان صحیح هستا ولی ما قلب به میم را در کلمات این شکلی در نوشتارمان هم لحاظ میکنیم. دیکته خودتان ضعیف است