غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

دنیــــــــا

جمعه, ۸ مرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۰۸ ب.ظ

از تفریح برگشتم و یک روز در جوار طبیعت که کمک کنه بتونم از پس این همه انرژی منفی بربیام. از هیچ کاری که کمک بکنه بتونم انرژیم رو حفظ کنم کوتاهی نمی کنم. ولی واقعیت این هست که من تو محیط شدیدا منفی کار میکنم، خوشبختانه همکارانم خوب هستند، نه اینکه همکار غیر خوب نباشه، اما نیمه پر لیوان خوبی همکارانم رو نشون میده، اتاقمون شده شبیه گلخونه، هر کی میاد به به و چه چه می کنه و از گل هامون تعریف میکنه! و هر کی میاد با این درخواست من مواجه میشه که اگر گل جدیدی دارین که ما نداریم، واسمون بیارید. سرکار کم پیش میاد که کسی منو بدون خنده ببینه، راحت می خندم، چند روز هست که قراره عود ببرم و گاهی عود روشن کنیم که کمی انرژی منفی فضا گرفته بشه. به اصرار و پیگیری من شروع کردیم با همکارا میریم کلاس یوگا، من تجریه خوبی از یوگا دارم و واقعا ضرورتش رو حس می کردم.

اما، اما، گاهی علت سردردهای شدیدم  فقط و فقط  از کیس های مختلفی که سرکار پیش میاد و قدرت هضمش رو ندارم، هست. گاهی دلم می خواد به معنای واقعی کلمه زار بزنم، ولی قدرتش رو ندارم. مدام به خودم تلقین میکنم که من از پسش بر میام، من نمی شکنم و ... ولی واقعیت اینه که دارم کم میارم. بعضی دردها خیلی سنگینه، خیلی.

------------

اخبار در مورد فیش های نجومی و التزام دستگاه غذا(قضا) برای برخورد میگه، بیشتر از یکساله که با همه وجودم تلاش میکنم اخبار رو پیگیری نکنم. ولی نمیشه کر و کور شد. از اینکه احمق فرض میشیم احساس انزجار دارم، احساس خشم دارم از اینکه تو شهر ما که اسمش شهر گل و بلبله فقط 5% پزشکای فقط یکی از بیمارستان های دولتیش حقوق ماهیانه شون بالای یک میلیارد تومان هست. بیشتر از 60% پزشکانش کارانه ای بالای 300 میلیون میگیرند و بقیه کف حقوقشون 60 میلیون تومان هست. احساس خریت دارم که اونقدر سر مردم رو گرم کردند به 100 تا مدیر و فیش حقوقی شون و حق و سهمشون از سفره انقلاب!!

-----------

به این فکر میکنم که با حقوق 1.5 میلیاردی یک ماه یکی از پزشکای شهرم چقدر میشه از دردهای هر روزه ای که سرم رو به مرز انفجار می بره جلوگیری کرد! دلم برای بچه ها می سوزه! دلم نمی سوزه، گاهی احساس میکنم نکنه دلم از سنگه که میتونم هر روز همچین چیزهایی ببینم و هیچ کاری نکنم!

-----------

پیرزن 80 ساله ای که سالها تو بلاد شیطان بزرگ زندگی کرده میاد اشک میریزه و بس که بغض داره قدرت حرف زدن نداره ! به ما میگه شما نمی فهمید کجا زندگی میکنید! کشور من اینطوری نبوده! 

---------

هر روز صبح که بیدار میشی حتما یه انفجاری، یه کشتاری، یه انقلابی، یه جای دنیا اتفاق افتاده و کاش سهم کشور من توشون هیچ بود. به خودم دلداری میدم، که خدا داستان خلقت آدم رو که الکی تو کتاب های آسمانیش تکرار نکرده! اون موقع که نهایتا 5 نفر آدم!! رو این کره خاکی زندگی میکرد، هابیل و قابیل نتونستند در صلح و آرامش به سر ببرند و آخرش یه سوژه واسه کشتار پیدا کردند. خدا برای چی این داستان رو گفته؟ یعنی توفع صلح و سازش بین آدم ها نداشته باشید! از اولش قرار به جنگ و کشتار بوده! الانم نه وضع بدتر شده و نه هیچ چیز دیگه ای! سرعت رسانه بالا رفته و خبرا زود پخش میشه!

----------

جدیدا به این نتیجه رسیدم که به جای اینکه فکر کنم، دعاکنم! چی بهتره که خدا بهم بده! به این فکر کنم که من چه کاری می تونم برای خدا انجام بدم! با تمام حس های منفی که هر روز باهاش میجنگم! بعلاوه مشکلات فردی و خانوادگی و غیره و غیره و با وجود اینکه شدیدا با علی (ع) موافقم که ارزش این دنیا  و حکومت و قدرتش از آب بینی بز هم کمتر است. اما همین که به من فرصت تجربه هستی داده شده ازش ممنونم و عملا نعمت بر من تمام شده، ایمان دارم که آدمیزاد پکیج کاملی هست که از پس این دنیا که عجوز هزار داماد هست بر میاد و با وجود همه بدبختی هاش قابلیت لذت بردن و عشق بازی هم درون پکیجش تعبیه شده. پس بجای اینکه دنبال نقص و کاستی این پکیج بگردم و اینکه چطوری به خدا حالی کنم که چیزی که خلق کرده بنجل هست و بهتره به فکر چاره واسه پکیجش باشه، تمرکزم رو بگذارم رو اینکه قابلیت های مختلف پکیجش رو تو عمل بهش نشون بدم و هم خودم کیف کنم و هم احتمالا او!!

----------

به این فکر میکنم، که اصولا چه کاریه که از بنی آدم انتظار داشته باشم! هر موقع که کاری از دستم برمیاد براشون انجام میدم، فقط این نکته فراموش نشود که انتظار نداشته باشی که نیکی هایی که در دجله انداختی و رو ایزد در بیابان بازت دهد! اما اینجا پاشنه آشیلم هست! آدمیزاد بذر نفرت، خریت و هزار کوفت زهرمار دیگر همیشه همراهش هست! نه که من آدم کینه ای باشم! ولی بعضی ها گاهی طوری می چرزاننت، گاهی طوری خریت و جفتک پرانی می کنند! که اگر کاری هم از دستت بربیاد از ترس جانت جرات انجامش را نداری. و احتمالا این قضیه در مورد خودم هم در شرایط مشابه برقرار است!!

---------

از منفی نویسی نفرت دارم. ظاهرا این نوشته تمام آیتم های یک نوشته منفی را دارد اما چیزی که برای من روشن است این است که من امید دارم. نه امید به تغییر دنیا! نه امید به رسیدن به صلح و سازش در نهایتا چند سال باقیمانده از زندگی من! نه تعدیل حقوق مدیران و پزشکان. نه! من امیــــــــــــــد دارم که از پس این دنیا برمیام.


۹۵/۰۵/۰۸
صبا ..

حرف دل

درد