غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

غار نوردی

جمعه, ۵ خرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۴۳ ق.ظ

سلام.

یادتون هست تو زمستون یه تور ثبت نام کردیم ولی به دلیلی یخ زدگی جاده و سردی هوا کنسل شد و دست از پا درازتر برگشتیم خونه؟! چند وقت بعدش من خواستم که پولمون رو پس بگیرم گفتند سازمان گردشگری گفته یا نصف پول یا یه تور جایگزین دیگه! ما هم دیدیم که عاقلانه اینه که یه تور دیگه بریم. 

برنامه مون هی جور نمی شد تا این هفته، دیگه تصمیم گرفتیم تا رمضان نشده حتما یه تور بریم. این هفته هم پنج شنبه تور داشتن و هم جمعه. چون بعد از تفریح های این مدلی خیلی خسته و عملا له و لورده میشیم من با جمعه موافق نبودم چون روزه گرفتن واسمون سخت می شد. تور پنج شنبه شون هم "تنگ رِغِز" بود. نزدیک داراب که تقریبا 300 کیلومتر تا شیراز فاصله داره. توی مشخصات تور نوشته بود که سختی تور 3 از 6 هست و یه قسمت هایی دست به سنگ داره و کمک میکنیم که با طناب رد بشین. من خیلی مردد بودم که بریم ولی خیلی هم کار داشتم و اصلا یادم نبود که سرچ کنم و... . چهارشنبه صبح مثل خوشحالا پیام دادم که ما هم میایم. دیگه قطعی شد رفتن مون. پنج شنبه کله صبح راه افتادیم و بعد از 3.5 ساعت تو راه بودن رسیدیم پای کوه. تو راه هم یک نفر راهنمای محلی از روستای حسن آباد سوار کردیم. گفته بودن یک ساعت و ربع پیاده روی داره. آقای راهنما گفت من خودم 20 دقیقه ای میرم  ولی شماها دو ساعت تو راهین. خلاصه یه کم تو آفتاب و شیب زیاد و گرمای 37 درجه از کوه رفتیم بالا. چند تا محلی دیگه هم بهمون پیوستند. دیگه رسیدیم به اولین جایی که اونا رفتن طناب کشی کردن و یکی یکی ردمون کردن. بعد رسیدیم به اولین حفره و آبشار کوچیک کنارش. واقعا بی نظیر بود، پسرا که شونصد بار شیرجه زدن و دوباره راه افتادیم، بقیه مسیر هر از 10 متر نیاز به طناب کشی داشت و تک تک رد شدن. به حفره های جدید می رسیدیم خیلی زیبا بودن و البته خیلی پرهیجان. یه جایی باید نشسته یه مسیر 20 متری که شبیه سرسره بود رو بالا می رفتیم و چون بالای سرمون صخره بود رد شدن واقعا سخت بود، از سنگ های یک متری باید بالا می رفتیم و ... . تو پرانتز بگم که خواهری امسال واسه خودش چالش کوه نوردی تعریف کرده و بخاطر اینکه به فاصله ربع ساعتی خونه ما 4-5 پارک کوهستانی هست می تونه زود به زود و تنها بره کوه. یه چند باری هم من باهاش رفتم. ولی تو مسیر برگشت بزکوهی درونم نگذاشته از مسیر آدم رو بیایم پایین و از وسط صخره ها و دره ها اومدیم پایین. اینو گفتم که همچینم بی آمادگی هم نبودیم!! ولی اونجا که رفتیم متوجه شدم بزکوهی درونم استعفا داد و رفت  بس که یه جاهائیش سخت بود!! خلاصه بعد از دوساعت و ربع آبنوردی و غارنوردی رسیدیم به آبشار "وداع"، حوضچه پایین آبشاره شبیه قلب بود و رنگ آبی آبش بی نظیر. یه چیز فوق العاده انگار نقاشی. انگار فتوشاپ! آبشار ارتفاعش 46 متر بود که لیدر تور یه چند باری از همونجا شیرجه زد!!  دیگه ما هم نشستیم رو همون صخره ها و ناهار خوردیم. فکر کنم قند من اون موقع 10 بود. بعدش راهنمای محلی مون و... آتیش درست کردن و چایی زغالی و طفلی ها لیوان لیوان ، خودشون می آوردن برامون. بعد تازه ما اونجا فهمیدیم کجا اومدیم. ما از خروجی دره وارد شده بودیم و تقریبا آبشار وداع آخرین آبشار مسیر بود! تیم های کوهنوردی و خیلی توریست ها، بسیار مجهز از روستا با نیسان! با فاصله دو ساعت رانندگی میرن سرچشمه و یک ساعت پیاده روی و بعد وارد دره میشن و 7 ساعت آبنوردی و غارنوردی! 64 تا آبشار و حفره تو مسیر هست که عکساشون بی نظیر بود و البته همش به صخره نوردی نیاز داشت، آقای راهنما می گفت به شما هم آموزش می دیدم و شما هم می تونید!!! خلاصه یه دوساعتی اونجا موندیم و یواش یواش برگشتیم اومدیم. استتوس اونجا هم این بود  "و خدایی که دقیقا همونجا بود" هم به لحاظ قدرتش در خلقت و هم به لحاظ اینکه مواظبمون بود که سالم برسیم!

بزکوهی درونم نه تنها استعفا داد بلکه امروز بجاش یه خرچنگ جایگزین شده، تمام عضله های پام گرفته و به سختی می تونم راه برم تا حالا برای تفریح اینقدر زحمت نکشیده بودم!! ولی ارزشش رو داشت و می خوام خودمو آماده کنم که از سرچشمه اصلی دفعه بعد بریم. عکس های تنگه رو اگر دوست داشتین گوگل کنید و ببینید. من خیلی عکس نگرفتم و توی اکثرشون هم آدم هست!!

۹۶/۰۳/۰۵
صبا ..

سفر