غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

زلزله

يكشنبه, ۳ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۵۰ ب.ظ

ساعت هنوز نه نشده؛ خیابان خلوت است؛ منتظر اتوبوس هستم و در شعاع ۱۰ متری ایستگاه قدم میزنم. موتورسواری که یک دختربچه تقریبا ۵ ساله هم جلویش نشسته از جلویم رد می شود و چیزی می گوید؛ متوجه کلماتش نمی شوم ولی فکر می کنم حتما سوالی پرسیده چند ده متر جلوتر به یک پسر جوان هم چیزی می گوید؛ حس می کنم رفتارش طبیعی نیست؛ دور می زند و دوباره فرآیند پرتاب کلماتش به سمتم تکرار می شود؛ مطمئن میشوم که متلک می گوید! نه می ترسم؛ نه عصبی میشوم؛ فقط فکرم به این سمت می رود که یعنی پدر آن دختربچه بخت بربگشته است؛ شرمش نمی شود از آن طفل معصوم؛ واییی خدای من! مغزم به حال جامعه ام سوووووووت می کشد! سوت!

------

هوا در اولین روزهای زمستان گرم است؛ مردم می ترسند از زلزله و همه فامیل و دوست و همکار از زلزله ای که نگران وقوعش هستند حرف می زنند.

------

من اما به جایی رسیده ام که دلم می خواهد زلزله ای عظیم بیاید که خاک این سرزمین را همچون سرمه کند؛ که اثری از هیچ کس و هیچ چیز باقی نماند.


پ.ن: این متن در آرامش روحی نوشته شده؛ عصبانی و هیجان زده (منفی) نیستم فقط مدت هاست از بهبود اوضاع دولتمردان و مردمان سرزمینم ناامیدم! ناامیدی که هیچ راهکاری نمی بیند برای بهبود اوضاع.

۹۶/۱۰/۰۳
صبا ..

حرف دل

درد

نظرات  (۴)

۰۵ دی ۹۶ ، ۰۸:۰۳ محبوب حبیب
سلام صبا جون
اولین باری که پستت رو خوندم از روی گوشی بود و نشد نظر بذارم. به همه آدمهای خوبی فکر کردم که هرچند کم ولی هنوز هستن و باهات موافق نبودم.
اما امروز که اومدم کامنت بزارم از اوج عصبانیت دوست دارم زلزله بیاد! 
پاسخ:
سلام بر محبوب عزیزززم.

محبوب جوون؛ طلب ویرانی قطعا خواسته قلبی و عقلی من نیست؛ ناشی از درماندگیه؛ ناشی از ناامیدی؛ ناشی از چیزهایی که هروز میبینم و ذره ذره به اینجا رسونده منو :( گفتم این خواسته هیجان لحظه ای نیست وقتی هر روز میبینم که چطور طرح مرگ و بیماری بچه های معصوم کشورم ریخته میشه و هیچ کس هیچ کاری نمی کنه و لاشخورهای آدم نما فقط به فکر منفعت و خوشی خودشون هستند وقتی که کثیف ترین و بی سوادترین افراد رأس قدرتند؛ وقتی که دخترانمون هیچ ابایی از مصرف انواع مخدرها ندارند؛ دیگه میشه چه امیدی داشت به آینده این کشور :((
باورت نمیشه بعد از ماهها!! رفتم قرآن بخونم که آروم بشم و آیه اولی که خوندم این بود که خداوند اراده کرد که قوم عاد نابود شود:( 
دقیقا همین طوره، این اتفاقات نتیجه اعمال ماست، تر و خشک هم با هم می سوزند.
پاسخ:
بله :((
چه جوری روش میشه جلوی بچه اش...... وای خدای من.....
خدا قهرش گرفته. معلومه اوضاع کشورمون خیییلی خرابه، که در نقاط مختلف زلزله و خشکسالی و گرد و غبار و آلودگی هوا و ... هست. تو ایران شرایط باید موند یا فرار کرد؟! درست نمیدونم.
پاسخ:
:((

همش این شعر مولانا میاد تو ذهنم که این جهان کوه است و فعل ما ندا؛ سوی ما آید نداها را صدا!   قهر خدا نیست؛ بازتاب رفتار خودمونه؛
 بازتاب سکوت خیلی از ماهاست که هیچی نمیگیم و اجازه میدیم هر صدایی تو این دنیا بپیچه جز صدای ما :(
نا امید نباش

فقط 100 سال اولش سخته
پاسخ:
بحث سختی نیست! بحث فراموشی انسانیت هست.