امیدم را مگیر از من خدایا :)
ایشون روز دوم ژانویه از بطری آب به خاک منتقل شدند و اون روز فقط دو تا برگ بودند و البته ریشه شون تقریبا ۲۰ سانتی متر بود. هنوز دو - سه روز نگذشته بود که وارد خونه جدیدش شده بود که من دیدم شروع کرده به جوانه زدن و رشد و شکوفایی. کلی تحسینش کردم.
تو این تقریبا ۴۰ روزی که از اسباب کشیش به خونه جدید گذشته هر روز صبح یه جورایی من رو سورپرایز میکنه با برگ جدید و سرعت رشدش.
اسمش رو گذاشتم امید :)
چون وقتی بهش نگاه میکنم بهم میگه تو هم صبور باش. یه روزی هم نوبت تو میشه که برگات!! :)) یکی یکی و با سرعت جوونه بزنند و رشد کنند. فقط تا اون روز ناامید نشو.
شدید نبود خدا را شکر، ممنونم الان دیگه خوبم :)