غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

از بهمن 92 تا الان 7 از دوستام صاحب 8 تا نوزاد شدن، اینا دوستایی هستند که من ازشون خبر دارم، بقیه رو نمی دونم، دقیقا از همون بهمن 92، 5 تا نوزاد تو فامیل دنیا اومدن و هنوز 2 تای دیگه هم تو راه هستند. سالی که من به دنیا اومدم ایران یه پیک جمعیتی زد  و دیگه بعدش جمعیت سیر نزولی پیدا کرد، امسالم فکر کنم دوباره سیر رشد جمعیت از 30 سال پیش تا حالا دوباره یه پیک جدید بزنه. فقط تفاوت نسل ما با اینا در این هست که ما واسه شیرخشک، مدرسه، دانشگاه (سالی که من کنکور دادم بیشترین تعداد شرکت کنننده کنکور در تاریخ ایران رو داشتیم)، سرکار رفتن و احتمالا قبر و  نکیر و منکر و پل و صراط و ... تو صف بودیم و خواهیم بود ولی این نسل واسه تمام این موارد حق انتخاب از بین گزینه های مختلف دارند. و البته نسل ما تا حدودی خودساخته بار اومد ولی اینها فقط خدا می دونه که قراره چه موجوداتی بشن. البته همون نسل ما هستند که قراره اینا رو تربیت کنند ولی خیلی هامون به دلیل عقده ی همون صف ها و کمبودهای مدرسه و دانشگاه می خوایم همه چیز رو به بهترین شکل واسه این نسل فراهم کنیم و اصلا به عاقبتش فکر نمیکنیم و البته چشم و همچشمی و تجملات حاکم بر جامعه هم در تربیت این اعجوبه ها بی تاثیر نیست و خلاصه که همچنان از ماست که برماست و مدیونید اگر فکر کنید سیاست های دولتمردان و حاکمیت جامعه و قوانین مصوبه توسط قوای سه گانه تاثیری بر افزایش جمعیت و مشتقاتش داره!خنثی

۱۳ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۲۲
صبا ..

یک روز قبل از عید فطر بود که به خواهری گفتیم دلمان شدیدا سفر می خواهد. ولی هیچ برنامه سفری نداشتیم و از آنجایی که تعطیلات بعد از رمضان بود جاده ها و محل اسکان ها و ... شدیدا شلوغ بود و ما هم اصلا حوصله شلوغی نداشتیم و همچنان در مود بی حوصلگی به سر می بردیم. عید شد و داشتیم برنامه ریزی می کردیم که حداقل شام رو ببریم در پارکی بخوریم و کمی جنب و جوش کنیم که پسرعمه محترم پیام دادند که ما داریم میرویم اصفهان و از برای دو نفر جا داریم اگه شما هم بیایید خوشحال میشیم. ما هم که چهارشنبه کلاس داشتیم و درسمان هم به نسبت عقب بود گفتیم نمی توانیم بیاییم ولی خواهری خودش برای خودش هماهنگ میکند. در همین حین کلی اندیشه کردیم و دیدیم که خدا خواسته ی دلمان را برآورده کرده ولی ما داریم با لگد آن هم دوپایی می رویم به سمت له کردن خواسته ی خودمان. لذا زنگ زدیم به موسسه و گفتیم ما را کاری اورژانسی پیشامد کرده و کلاس فردایمان را کنسل بنمایید و انها هم گفتند چشم و بدین ترتیب 6 ساعت بعد ما در اصفهان بودیم.

روز اول که بازدید از بناهای تاریخی گذشت و ما همچنان روانمان از کیفور شدن در می رفت و همچنان حوصله جمعیت را نداشتیم و دلمان زنده رود و هوای خنک می خواست که در انتهای شب محل سکونتی در مبارکه در جوار زنده رود پرآب برایمان فراهم گردید. 

 

و مجددا خواسته دل ما محقق شد و بدین ترتیب اقامت ما در دره بی حوصلگی به پایان رسید. 3 روز سفر بدون برنامه ریزی از سفر برنامه ریزی شده هم بهتر پیش رفت. و البته یک حدیث جدید هم به لطف یک مسجد بین راهی یاد گرفتم که جایز نیست شما بی نصیب بمانید.  "الصلاه صابون الخطایا" روی دیوار مسجد این را نوشته بود چون در حرکت بودیم نتوانستیم بفهمیم از چه کسی می باشد ولی حدسمان این است که 2014 باشد!

با همه این اوصاف و اگرچه زنده رود آب حیات است ولی شیراز ما از اصفهان به.

خدایا شکرت.

 

۱۱ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۱۹
صبا ..

حمد باد خداوندى را که سخنوران در ثنایش فرو مانند و شمارندگان از شمارش نعمتهایش عاجز آیند و کوشندگان هر چه کوشند ، حق نعمتش را آنسان که شایسته اوست ، ادا کردن نتوانند . خداوندى ، که اندیشه‏هاى دور پرواز او را درک نکنند و زیرکان تیزهوش ، به عمق جلال و جبروت او نرسند . خداوندى که فراخناى صفاتش را نه حدّى است و نه نهایتى و وصف جلال و جمال او را سخنى درخور نتوان یافت ، که در زمان نگنجد و مدت نپذیرد . آفریدگان را به قدرت خویش بیافرید و بادهاى باران زاى را بپراکند تا بشارت باران رحمت او دهند و به صخره‏هاى کوهساران ، زمینش را از لرزش بازداشت .

اساس دین ، شناخت خداوند است و کمال شناخت او ، تصدیق به وجود اوست و کمال تصدیق به وجود او ، یکتا و یگانه دانستن اوست و کمال اعتقاد به یکتایى و یگانگى او ، پرستش اوست . دور از هر شایبه و آمیزه‏اى و ، پرستش او زمانى از هر شایبه و آمیزه‏اى پاک باشد که از ذات او ، نفى هر صفت شود زیرا هر صفتى گواه بر این است که غیر از موصوف خود است و هر موصوفى ، گواه بر این است که غیر از صفت خود است .

بخشی از خطبه اول نهج البلاغه

۰۶ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۱۲
صبا ..
عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد   برگیر و دهل می‌زن کان ماه پدید آمد
عید آمد ای مجنون غلغل شنو از گردون   کان معتمد سدره از عرش مجید آمد
عید آمد ره جویان رقصان و غزل گویان   کان قیصر مه رویان زان قصر مشید آمد
صد معدن دانایی مجنون شد و سودایی   کان خوبی و زیبایی بی‌مثل و ندید آمد
زان قدرت پیوستش داوود نبی مستش   تا موم کند دستش گر سنگ و حدید آمد
عید آمد و ما بی‌او عیدیم بیا تا ما   بر عید زنیم این دم کان خوان و ثرید آمد
زو زهر شکر گردد زو ابر قمر گردد   زو تازه و تر گردد هر جا که قدید آمد
برخیز به میدان رو در حلقه رندان رو   رو جانب مهمان رو کز راه بعید آمد
غم‌هاش همه شادی بندش همه آزادی   یک دانه بدو دادی صد باغ مزید آمد
من بنده آن شرقم در نعمت آن غرقم   جز نعمت پاک او منحوس و پلید آمد
بربند لب و تن زن چون غنچه و چون سوسن   رو صبر کن از گفتن چون صبر کلید آمد

 

خدایا هیچ هدفی از روزه داری نداشتم جز طاعت امر تو، دریاب بنده ای که تلاش کرد بندگی کند، دریاب.

خدایا شاید مهمان خوبی نبودم اما تو رسم مهمان نوازی را تمام کن و طوری بدرقه ام کن که شایسته مقام تو باشد، نه در خور من. خدایا پشیمان شدم، بدرقه ام نکن، همیشه همراهی ام کن، همه جا، همه وقت، حتی جاهایی که خودم با گستاخی تمام می خواهم که نباشی، می خواهم که نبینمت، خدایا دریاب که بیش از همیشه به تو نیازمندم.

 

عیــــــــــــــد همگی مبــــــــــــــارک.

 

۰۶ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۱۸
صبا ..

شهرى براى تو شایسته تر از شهر دیگر نیست، بهترین شهرها شهرى است که پذیراى تو باشد.

نهج البلاغه 442


۰۴ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۱۰
صبا ..

این روزها اینقدر بی حوصله و بی انگیزه ام که با وجود تمایل فراوانم به نوشتن هیچ تلاشی حتی برای تایپ افکارم هم انجام نمی دهم. یک هفته تا 10 روز به خودم مرخصی داده ام از همه چیز و همه جا که شاید حوصله ام بازسازی شود و انگیزه هایم بیدار.  از این دست نوسان های روحی را بارها تجربه کرده ام، اما طولانی شدن اقامتم در دره این موج سینوسی بی تاثیر از روزه داری نیست. با وجود اینکه من آدم پرخور و خوش خوراکی نیستم (حتی در مصرف آب هم بهینه هستم!!) ولی افت قند و فاصله طولانی بین وعده سحر و افطار، خوابیدن های نامنظم، کم تحرکی، خانه نشینی های طولانی و تعطیلی فعالیت های نشاط آور باعث شده که با وجود صف طولانی کارهای انجام نشده همچنان مقیم دره بی حوصلگی موج سینوسی باشم.

این ها را ننوشتم که گلایه کنم از روزه داری و یا هر چیز منفی دیگری که از این چند خط بر می آید، نوشتم که بگویم در این ماه چه از طریق صدا و سیما چه خارج از آن با خانواده هایی آشنا شدم که فاصله بین وعده های غذایی شان بیشتر از سحر و افطار است. نوشتم که بگویم به بچه هایی فکر میکنم که چه در این روزهایی که خورشید تمام حواسش به ماست و چه روزهایی که خورشید خجالتی می شود و خودش را پشت ابرها قایم میکند، فعالیت فیزیکی شان چندین برابر روزهای عادی من است، با وعده های غذایی کم لطف. بچه هایی که شریکند در آوردن نانی به سفره و با این وجود شاگرد اولند. که به این فکر میکنم که همین افت قندی که تا این حد مرا بی حوصله کرده، چقدر در وقوع جرائم و تصمیم های غلط آنی موثر است، چقدر در افسردگی حاد و مزمن و بزهکاری و رفتارهای پرخطر موثر است. در حین روزه داری معمولا و قاعدتا ارتباط معنوی فرد با خالقش بیشتر می شود، اما آیا در حین فقر هم تا این حد شاکر و راضی می مانیم؟!

چند روز آخر روزه داری معمولا شمارش معکوسم برای عید فطر شروع می شود، برای اینکه برگردم به زندگی عادی، به همان 3 وعده غذای هر چند کم اما به موقع، به همان شکلات های میان وعده، که کارشان این است که تمرکزم را افزایش دهند، به شربت های خنک بعد از گرمازدگی، اما این روزها فکرم پیش کودکانی ست که هلال ماه شوالشان معلوم نیست که کی طلوع می کند! که نمی دانند از چند شروع کنند به شمارش معکوس، که برسند به عیدشان. عیدی که معنیش شروع زندگی عادی است!!

۰۴ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۱۷
صبا ..

 از کفّاره هاى گناهان بزرگ به داد دادخواه رسیدن، و اندوه اندوهگین را برطرف کردن است.

نهج البلاغه - حکمت 24


۰۳ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۰۹
صبا ..

ز حضرتش در رابطه با ایمان سؤال شد، پاسخ داد:
**ایمان استوار بر چهار پایه است:**
**شـکیبایی ، بـاور ، عـدالـت ، جهـاد .**

**شکیبایی** را چهار شعبه است:
**اشتیاق، ترس،زهد، انتظار.**
آن که مشتاق بهشت است **دل از شهوات گرداند.**
آن که در ترس از آتش است **از محرمات دوری کرد.**
آن که بی رغبت به دنیاست** مصائب را آسان شمرد.**
و آن که در انتظار مرگ است** بـه سـوی خیـرات شـتافت.**

**باور **را چهار شعبه است:
**بینایی زیرکانه، دریافت حکیمانه، پندگیری از دیگران، و اقتدا به روش پاکان.**
آن که در زیرکی بینایی یافت **حکمت برایش روشن شد. **
و هرکه را حکمت روشن شد**پندگیری را دانست.**
و هر که پندگیری را دانست** چنان مانَد که در میان گذشتگان بوده.**

**عدالت** را چهار شعبه است:
**فهم درست، غواصی دانـش ، داوری روشـن ، اسـتواری در بـردبـاری .**
آن که درست فهمید** اعماق دانش را دریافت.**
کسی که اعماق دانش را دریافت **از آبشخور احکام شریعت سیراب بازگشت.**
و هر که بردباری ورزید**در کارش کوتاهی نکرد، و درمیان مردم به ستودگی و نیکی زندگی نمود.**

**جهاد **را چهار شعبه است: 
**امر به معروف، نهی از منکر، صداقت در مواضع حق، دشمنی با بدکاران.**
آن که به امر به معروف برخاست **مردم مؤمن را توانا نمود.**
و هر که نهی از منکر کرد **بینی منافقان را به خاک ذلت رساند.**
و آن که صدق در مواضع حق را رعایت نمود **به وظیفه اش عمل کرد. **
و هرکس با بدکاران دشمنی کرد و برای خدا خشم گرفت **خداوند به خاطر او خشم گیرد و او را در قیامت خشنود سازد.**


**کفر استوار بر چهار پایه است:**
**کنجکاوی ناصواب، زد و خورد با مردم، انحراف از حق، و دشمنی.**
آن که کنجکاوی ناصواب کرد** به حق بازنگشت.**
و آن که از پی جهالت به زد و خورد با مردم برخاست **پیوسته از دیدن حق کور شد.**
و آن که از حق منحرف گشت **خوبی را بدی و بدی را خوبی دیده و دچار مستی گمراهی شد.**
و آن که دشمنی نمود **راههایش دشوار، و کارش سخت، و راه نجاتش تـنـگ گشــت .**


**شک **بر چهار پایه است:
**جدال، ترس، دودلی، و خودباختن.**
آن که جدال را شیوه خود کرد **شبِ گمراهیش صبح هدایت نشد.**
و هر که را ترسـاند **آنچـه پیش رو داشـت عقبگـرد نمـود.**
و هر کس ملازم دودلی گشت،** گامهای شیطان پایمالش کرد.**
و آن که به هلاکت دنیا و آخرت تن داد **در هـر دو جهـان نابـود شـد.**

نهج البلاغه حکمت سی ام

۰۲ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۰۸
صبا ..

دنیا همچون مار است، چون به آن دست نهى نرم، ولى زهرش کشنده است. از آنچه که در دنیا تو را خوشایند است دورى کن چرا که از کالایش اندکى همراه تو مى ماند، و اندوهش را از خود بگذار چون فراقش و دگرگونیش را باور دارى.

به وقتى که انس تو با دنیا بیشتر است همان زمان از آن بیشتر برحذر باش، که دنیادار چون به لذت و خوشى آرام گرفت دنیا او را به عرصه بلا و سختى فرستاد، یا هر زمان به انس با دنیا مطمئن شد او را به ترس و وحشت دچار ساخت! والسلام.

۰۱ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۵۱
صبا ..

اگر گمان آن دارید که من خطا کرده‏ام و گمراه شده‏ام ، پس به چه سبب همه امت محمد ( صلى اللّه علیه و آله ) را به گمراهى من ، گمراه مى‏شمرید و آنان را به خطایى که من کرده‏ام ، بازخواست مى‏نمایید و به گناهى که من مرتکب شده‏ام به کفر نسبت مى‏دهید ؟ شمشیرهاى خود را بر دوش نهاده ، بر سر بیگناه و گناهکار فرود مى‏آورید و گناهکار و بیگناه را با هم در مى‏آمیزید . و خود مى‏دانید ، که رسول اللّه ( صلى اللّه علیه و آله ) کسى را که مرتکب زناى محصنه شده بود ، سنگسار نمود . سپس ، بر او نماز کرد و میراثش را به کسانش داد . قاتل را کشت و میراثش را به کسانش داد . دست دزد را برید و زناکار غیر محصن را تازیانه زد ولى ، سهمى را که از غنایم نصیبشان مى‏شد به آنان پرداخت و رخصت داد که با زنان مسلمان ازدواج کنند . رسول الله (صلى اللّه علیه و آله ) آنان را به سبب گناهى که مرتکب شده بودند ، مواخذه کرد و حدّ خدا را بر ایشان جارى ساخت ولى از سهمى ، که اسلام برایشان معین کرده بود منعشان ننمود و نامشان از میان مسلمانان نزدود.

شما بدترین مردم هستید ، از کسانى که شیطان به هر سو که خواهد آنان را مى‏کشاند و گمراه و سرگردان مى‏سازد . بزودى دو گروه به سبب من هلاک شوند .

یکى ، دوستى که در دوستى من افراط کند و این دوستى او را از راه حق دور سازد و دیگر ، دشمنى که در دشمنى من افراط کند و دشمنى با من او را از راه حق دور سازد .

بهترین مردم کسانى هستند که راه میانه را برگزیدند ، پس همراه آنان باشید ، همراه جماعت بزرگتر . زیرا دست خدا با جماعت است و از تفرقه حذر کنید ، زیرا کسانى که از جماعت کنارى مى‏گیرند طعمه شیطان‏اند مانند گوسفندى که از گله جدا مى‏افتد و گرگ او را بر مى‏درد .

آگاه باشید ، هر که مردم را به این شعار دعوت کند ، بکشیدش اگر چه زیر این عمامه باشد.

آن دو حکم به داورى پرداختند تا آنچه را که قرآن زنده داشته است زنده دارند و آنچه را میرانیده است بمیرانند . زنده داشتن قرآن ، گرد آمدن است بر آنچه حکم کرده و میراندن قرآن ، جدا شدن از احکام آن است . اگر قرآن ما را به جانب ایشان کشاند ، از ایشان پیروى مى‏کنیم و اگر آنان را به جانب ما کشاند ، باید که از ما پیروى کنند .

خطبه 127 نهج البلاغه

 

 

پی نوشت: و چقدر تعداد خوارج روزگار ما زیاد است.

۳۱ تیر ۹۳ ، ۱۹:۴۲
صبا ..