غار تنهایی من

اینجا غار تنهایی من است و از افکار و احساساتم می نویسم.

آدرس وبلاگ قبلی ام:

gharetanhaei.persianblog.ir

بایگانی
آخرین مطالب

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یادم باشد» ثبت شده است

یک برگ دیگر از کتاب زندگیم ورق خورد. پایان دو سال و نیم تلاش بی وقفه!! فکر میکردم هیجانش بیشتر از اینها باشد اما نبود. بیشتر در خلسه سیر میکردم.

1) استاد 2 از آن سر دنیا اینقدر عالی برخورد کرد که بعد از جلسه دوستانم شگفت زده شده بودند و اصرار داشتند به اطلاعش برسانم که واقعا بی نظیر است.

2) نگهبان دم در خیلی خوب برخورد کرد و اجازه داد بخاطر پای مصدوم من تا در سالن با ماشین بیاییم.

3) آقای ر. شب قبلش پیام داد که به جبران کمک هایی که در برگزاری work shop اش انجام داده ام، او نیز اکنون کمک حال من باشد که وقتی پیامش را دیدم حقیقتا شگفت زده شدم، بخاطر درک متقابلش.

4) "س" چند روز قبل وقتی فهمید پایم در گچ است بلافاصله تماس گرفت که اگر از کارهایم چیزی باقی مانده، برایم انجام دهد. من و  "س" رابطه ی چندانی نداریم اما معرفتش آن قدر برایم شیرین و ناب بود که تا چند ساعت ذوق زده بودم.

5) هفته پیش که رفته بودم قسمت پایان نامه های کتابخانه، خانم کتابدار ابتدا راهنماییم کرد، بعد که دید ممکن است زمان زیادی را برای جستجو از دست دهم، ازم پرسید که می تواند کمکم کند و من مشتاقانه پذیرفتم با وجودی که پایش مشکل داشت در طول 2 ساعتی که آنجا بودم هر کاری که در توانش بود برایم انجام داد.

6) خواهری این چند روز برایم سنگ تمام گذاشت. وقتی او می خواست دفاع کند به دلیل اینکه در شهر دیگری شاغل بود و شیفت، من هماهنگی ها و کارهای روزهای آخر را انجام دادم و حالا دور گردون طوری گشت که او هم همان کارها را برای من انجام دهد.

 

2.5 سال فرصت خوبی بود که پی ببرم درک و فهم افراد حقیقتا ذاتی است و تحصیلات حتی در بهترین دانشگاههای دنیا، نه تنها نمی تواند ذره ای بر شعور فردی که ذاتا فاقد این صفات است بیفزاید که اسبابی است برای ایجاد توهم و خودفریبی و غرور بیجا.

2.5 سال فرصت خوبی بود که پی ببرم که برای اینکه در دل افراد و در خاطره ها ماندگار شوی، لازم نیست کار خاصی انجام دهی. کافی است فقط و فقط به وظیفه ات عمل کنی. 6 موردی که در بالا مثال زدم گواه این برداشتم است که کار خاصی انجام نشد جز وظیفه آن هم با روی خوش. یادم باشد که خیلی های دیگر هم وظیفه شان را انجام می دهند اما تاثیری که روی خوش و خوش قلبی در رضایت طرف مقابل دارد مساله ی انکارناپذیری است.

2.5 سال فرصت خوبی بود که بدانم همی که نادانم. که وقتی گفته می شود  "الله اکبر"، ویروسی را که موضوع تحقیقم بود بخاطر بیاورم و در شگفتی و عظمتش تمرین کنم که تمام وجودم خاشع شود. 

2.5 سال فرصت خوبی بود که پی ببرم به " لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى" و نترسم از شروع کار و دل نبندم به نتیجه ای که که در این دنیای گذرا از الکل هم فرارتر است .

آنچه ماندگار است تویی.

۲۰ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۳۲
صبا ..

تقریبا یک ماهی بود که با استاد2 صحبت نکرده بودم، که امروز فرصتی فراهم شد که بتوانیم صحبت کنیم. بر خلاف زمان هایی که با استاد یک صحبت میکنم و تا هفته ها دچار یاس فلسفی و کاهش اعتماد به نفس می شوم، زمان هایی که با استاد2 صحبت میکنم انرژی و انگیزه ام افزایش می یابد و ایده های جدید به ذهنم می رسد. رابطه ی اول به استثمار می ماند و رابطه ی دوم win - win situation است.

یادم باشد هر گاه در مقام معلمی قرار دارم، ارتباطم را با شاگردانم طوری پیش برم که انرژی و اعتماد به نفس و امید به آنها صادر کنم. رابطه ای که برد - برد باشد برای هر دو طرف بهتر است.

 

نتایج گپ های دوستانه دیروز:

وقتی که توانایی انجام کاری را داری که از آن لذت می بری و در انجام آن کار اهمال کنی، مطمئنا مشمول زیان می شوی. مثالش اینکه زمانی که می توانی ورزش کنی و روح و جسمت را از لذتی برخوردار کنی اما بجایش تن آسایی را انتخاب میکنی ضرر کرده ای. مثل زمانی که پولت را بجای صرف کردن در خرید یک کالای با ارزش یا لذت بخش صرف خرید سیگار  کنی. مثل زمان هایی که وقتت را بجای خواب، مطالعه مفید یا هر کار مفید دیگری صرف نت گردی می کنی و...

 اما خیلی یادم باشد که حسین بن علی گفته بود:درباره چیزى که به تو مربوط نیست سخن مگو زیرا میترسم به گناه دچار شوى. درباره چیزى که مربوط بتو است نیز صحبت مکن مگر بدانى جاى صحبت کردن است بسا از گویندگان که به حق سخن گفته ‏اند ولى سرزنش شده‏ اند.

فهمیدن اینکه کی جا صحبت کردن است هم کسب مهارتی می خواد در حد المپیک!! که فعلا ما در حد تیم های دسته 3 هم نیستیم!!

کاش همه می فهمیدن که مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو ، نوشته های اینجا معمولا آخرش به طور ناخودآگاه به تو می رسد، این سعادت را بر من پایدار بدار مقصود من.

۱۲ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۴۵
صبا ..

 حدیث 2:

حسین بن علی (ع):

جهاد بر چهارگونه است: دوتاى آن فرض، و یکى سنّت که جز با فرض برپاداشته نشود، و دیگر جهاد سنّت.

امّا آن دوتایى که فرض است، یکى جهاد شخص با نفس خود در مقابل معصیتهاى الهى است، و آن بزرگترین جهاد است، و جهاد با کفّار که هم مرز با شمایند فرض است.

 و امّا جهادى که سنّت است و جز با فرض برپا نشود، جهاد با دشمن است، و واجب است بر همه امّت، و اگر جهاد را ترک کنند عذاب بر آنان آید و این عذابى است که از خود امّت است.

و چنین جهادى بر امام سنّت است و حدّ آن این است که امام با امّت به سراغ دشمن روند و با آنها جهاد کنند.

 و امّا جهادى که سنّت مطلق است عبارت از هر سنّتى است که شخص آن را برپا مى‌دارد و در برپایى و اجرا و زنده کردن آن تلاش مى‌کند.

بنابراین، هر نوع کار و کوشش در اقامه آن از بهترین اعمال خواهد بود، زیرا که آن زنده نمودنِ سنّت است و پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)فرموده است: «هر که سنّت و روش نیکویى را به وجود آوَرَد پاداشش براى او خواهد بود و نیز ثواب هر که تا روز قیامت بدان عمل کند، بدون آن که از ثواب آنها هم چیزى کاسته شود.»

******************

این روزها که گاهی در مقام معلم قرار می گیرم، ارزش این جهادی که موجب برپا شدن سنتی می شود را حس می کنم. و چقدر دشوار است که عده ای تمام حواسشان به دهان تو است ، هر کلمه ای که از آن خارج می شود می تواند حتی مسیر زندگی شان را تغییر دهد و چه شیرین است وقتی مایه  انگیزه شان می شوی، وقتی سنتی را زنده می کنی!

یادم باشد که معلمی مقام خطیری است و باید تک تک کلماتم را برگزینم.

۱۶ آبان ۹۲ ، ۲۰:۱۷
صبا ..

این نوشته در ادامه پست قبلی می باشد.


وقتی از حسرت های مادرانه ام نوشتم از اینکه مخلوقی را که روح آفریدگار عالمیان در او دمیده شده است را در آغوش بگیری عشق است و ... وقتی که احساسات فوران کرده ام تخلیه شده اند. وقتی حجابی  که شمس تبریزی می گوید با سخن گفتن از جلوی چشمانت فرو می افتد، برداشته شد، یادم آمد که روح او در من هم دمیده شده است، من هم قرار است که جانشین او در زمین باشم. روزی مادری با تاتی های من مشق عشق کرده و هنوز این عشق ورزیدن ادامه دارد . من هم هر روز و هر لحظه نو به نو از کارگاه صنع الهی بیرون می آیم و چقدر فراموشکارم و رب خوبی ها چقدر خوب به فراموشکاری من واقف است و نَسِیَ خَلْقَهُ و چقدر احوالات من سر به هوا است که من هم مشمول صراط الذین انعمت علیهم می شوم چرا که روح او در من هم دمیده شده است و بدون اینکه لایق باشم بزرگترین نعمت ها بر من عرضه شده است و چه حس خوبی است وقتی حس میکنی  رب خوبی ها به تو توجه دارد و تو را لایق نعمت هایش می داند.


 


پی نوشت : مهلت ارسال مقاله مذکور 10 روز تمدید شد. 

۰۹ مهر ۹۲ ، ۱۲:۰۳
صبا ..

بالاخره بعد از مدت های مدید، استاد2 تشریف آوردند ایران و یک سفر علمی 2 روزه در ملازمت ایشان بودم. ویژگی های مثبت استاد2 پیش از این و حتی از طریق ایمیل هم بر من آشکار شده بود اما ملاقات حضوری باعث آشنایی با انسان فوق العاده ای بود که گاه تصورش هم در ذهن نمی گنجد. 


من این سفر و ملاقات های همراه آن را به فال نیک میگرم و نقطه عطفی می پندارم که سرآغاز حوادث خوشایند است.


یک روز هم طول نکشید که برگ دیگری به دفتر یادم باشد اضافه گردد:


یادم باشد که من فردی مثل استاد2 را شاگردی کرده ام که اگر در برخورد با شاگردان خودم یا سایرین در الگو برداری از این بزرگوار کوتاهی کنم، خسران این کوتاهی روز دگر و در جای دگر قطعا دامن گیر خودم خواهد شد. 


 


خدایا شکرت.

۲۹ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۵۷
صبا ..

از وقتی که دخترکی بیش نبودم به فکر دخترکی بودم که روزی مادرش خواهم شد، هر رفتار یا برخوردی که خوشایندم نبود در دفترچه یادداشت کوچک ذهنم به این شکل ذخیره میشد که یادت باشد اگر روزی مادر شدی اینگونه با فرشته ات برخورد نکنی!! 


این نکات و یادداشت ها مختص برخوردهایی که با من می شد نبود اگر در تاکسی ، اتوبوس یا ... رفتاری می دیدم که توجهم را جلب میکرد چه مثبت چه منفی به این دفترچه یادداشت اضافه میشد.


این روزها دلم برای دخترکم پر می کشد، دخترکی که حتی نمی دانم آیا لایق مادر شدنش در این دنیا هستم یا خیر؟


اما این یادم باشدها فقط مختص دخترکم نبود...


وقتی سرکلاس درسی حاضر میشدم که معلمش برخوردی ناخوشایند داشت این دفترچه یادداشت با عنوانی دیگر باز هم پر می شد.


این روزها تعداد سطرهایی که به دفترچه یادداشت معلمی م اضافه می شود تند و تند افزایش می یابد.


می نویسم از آنچه امروز خاطرم را آزرده کرد نه یکبار و نه توسط یک فرد که چند بار و توسط چند نفر تا روزی خاطر فردی که گره کارش دست من است را نیازارم.


وقت دیگران ارزشمند است و وقتی می توانی با 10 دقیقه زودتر بیرون آمدن از منزل یا پیمودن چند قدم و حضور در دفترت نتیجه کاری را حداقل 10 روز به جلو بیاندازی، اهمال نکن. حرام خواری فقط خوردن مال مردم نیست هدر دادن وقت افراد هم نوعی حرام خواریست.


اگر حافظه ات ضعیف است، اگر مشغله ات زیاد است، لیست قرار ملاقات هایت را یادداشت کن. خدا رو شکر که امروز علم پیشرفت کرده و reminder بر روی هر تلفن همراهی وجود دارد.


 


دخترکم کاش بیاید روزی که خدایم مرا لایق تو بداند و تو نازدانه ام به مادرت افتخار کنی.


۲۶ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۵۵
صبا ..